10 تير 1404 05/01/1447 2025 Jul 01

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 607
بازدید کـل سایت : 3328163
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

1243 تعداد مشاهده : 613 تاریخ اضافه : 2010-12-02

 

جیمز فارل، ایالات متحده (بخش 1)

چگونه هدیه ی قرآن کریم زندگی یک جوان سفیدپوست، نژادپرست، کارگر ضداسلام اهل شیکاگو را تغییر داد.

به نام خداوند بخشنده و مهربان

یادم هست که وقتی بچه بودم، همیشه والدینم بر سر مسائل مالی، وضعیت زندگی و ... با هم دعوا داشتند. یادم هست در خانه های طرح حمایتی در سمت مرکزی جنوب شیکاگو زندگی می کردیم و تقریباً چیزی برای خوردن نداشتیم.

برای پدرم سخت بود که بتواند خانواده ای ده نفری را اداره نماید. پدرم مرد سختکوشی بود، با آنکه بیشتر وقتش را بیورن از خانه و به نوشیدن مشروب گذرانده، مادرم را کتک می زد، با این وجود هنوز هم او را دوست دارم.دوران کودکی بار سختی های خانواده به عنوان پسر بزرگ تر به دوش من بود.

دوره ی نوجوانی با وجود انواع و اقسام تفریحات، مشروب، دوست دختر و ... نمی توانستم به خودم اجازه بدهم به طرف آن ها بروم. آن را اصلاً کار درستی نمی دیدم. یکی از برادرانم که از بقیه بزرگ تر است، یکی از بزرگ ترین قاچاقچیان مواد مخدر بود و برخی اوقات مواد را به خانه آورده و در محله می فروخت. او از دیدگاه من نسبت به این کار مطلع بود. یک بار که مقداری مواد به خانه آورده بود، مقداری به قیمت یک هزار دلار را در دستشویی ریختم. او وقتی این را فهمید، باور کنید می خواست من را بکشد و اگر فرصت می یافت حتماً این کار را می کرد.

وقتی زندگی را این چنین شکننده یافتم، تصمیم گرفتم که تا می توانم مطالعه کنم تا نادان از دنیا نروم. به شدت مشغول مطالعه و خواندن کتاب شدم. والدینم نگران وضعیت من بودند و می ترسیدند گمراه شده و به فرقه و گروه خاصی ملحق شوم.

پدرم از افکار نازی ها خوشش می آمد و گروهی را راه انداخته بود که سیاهان را از شیکاگو بیرون بیاندازند. روزی که مارتین لوترکینگ در پارک شرمان سخنرانی می کرد، پدرم آجری را به بینی او کوبید و تا امروز هم به این کارش افتخار می کند.

من به گروه نازی ها و چند گروه دیوانه ی دیگر نژآدپرستی ملحق شدم و بعد از دیدن فجایعی که بر سر سیاهان می آوردند فهمیدم که جای من آن جا نیست.

بعد از مدت ها سرگردانی و اشتباهات متعدد، دریافتم که چیزی در زندگی من گم است، ولی نمی دانستم که آن دقیقاً چیست؟ به جستجوی این موضوع پرداخته و به مطالعه پرداختم.

در دوازده سالگی شغل خودم را داشتم. در سیزده سالگی تمام وقت کار می کردم. در 16 سالگی آپارتمان خودم را داشتم و آشپزی کرده و کارهای خودم را انجام می دادم و خود را برای ازدواج آماده می نمودم. از اسلام و مسلمانان به شدت متنفر بودم. برخی می گویند این تقصیر رسانه ها است، این درست، اما خود مسلمان ها هم بی تقصیر نیستند و آبروی اسلام را خیلی وقت ها می برند و کاری می کنند که بقیه از آنان متنفر شوند. حقیقت تلخی است. بسیاری از مهاجرینی که برای کسب درآمد وارد این کشور می شوند، مسئول پدید آمدن چنین تصویر نامطلوبی می باشند.

در 1997، نامزد من به عنوان هدیه یک جلد قرآن به من داد، تنها به خاطر آنکه من از مطالعه خوشم می آمد. برای اینکه متوجه شوید چقدر از مسلمان ها بدم می آید... وقتی او این هدیه را به من داد بین ما دعوایی ایجاد شد و برای مدتی از هم جدا شدیم.

ولی بالاخره یک روز آن را برداشته و شروع به خواندنش نمودم. آن روز به خصوص را خوب به یاد دارم. خانه مثل شیشه پاک و تمییز بود، هوا خوب و روشنایی مناسبی برای مطالعه.

قرآن مذکور ترجمه ی عبدالله یوسف علی بود. مقدمه را خواندم، 3 صفحه ی نخست، و مثل یک بچه شروع به گریستن نمودم. گریه امانم نمی داد. می دانستم که این همان چیزی بود که دنبالش می گشتم و دوست داشتم تا حد مرگ خودم را بزنم که چرا آن را زودتر به دست نیاورده ام!

از دل و جان دریافتم که چه اندازه سحرانگیز است. این آن اسلامی که من می شناختم نبود، این آن قضیه ی اعراب که آموخته و گمان می کردم پلید است نبود. این چیزی بود که کل زندگی من را در چند صفحه درخود پیچید. من داشتم روح خود را می خواندم، و آن را از نزدیک لمس می کردم، اما حسرت می خوردم.

 

ادامه دارد...

 

ترجمه: مسعود

سایت مهتـدین

Mohtadeen.Com

 

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

رسول خدا صلی الله علیه و سلم   فرموده است: 
(علیکم بسنتی و سنة الخلفاء الراشدین المهدیین من بعدی):
«به سنت من و سنت خلفای راشدین پس از من، چنگ بزنید».
سنن ابی داود (4/201) ترمذی (5/44)؛ این حدیث، حسن و صحیح است

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010