25 تير 1404 20/01/1447 2025 Jul 16

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 607
بازدید کـل سایت : 3337818
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

686 تعداد مشاهده : 766 تاریخ اضافه : 2010-04-03

 

نقد نظريه صليب(به دار آويخته شدن عيسي)

به دار آويخته شدن عيسي:

يهود و نصاري به اين عقيده اند که عيسي علیه السلام  بر چوبي که به شکل چليپا بود آويخته شده دست و پايش در آن ميخ کوب شد و اعدام گرديد. البته با فرق اينکه يهوديان عقيده داشتند که مسيح به سبب انحرافش از تعاليم موسي علیه السلام  کافر شده است، بناءً آنان او را به دار آويختند.

اما مسيحيان به اين عقيده اند که مسيح به دار آويخته شد تا بشريت را از گناهي رهائي بخشد که آدم علیه السلام  مرتکب شده بود، و به سبب آن مورد غضب خدا قرار گرفت، و همان گناه به فرزندان آدم و به نسل او منتقل شد، و چون عدل خداوندي مقتضي رهائي بشريت از بند آن گناه بود، بناءً الله تعالي يگانه پسرخود – عيسي علیه السلام - را فرستاد تا در پيکر بشري ظاهر گرديد و خود را فداي گناهان بشريت نموده به دار آويخته شود، و بشريت را از چنگال گناهان برهاند.

 

ادلۀ مسيحيان:

مسيحيان براي اثبات اين عقيده خرافي خود به بخشي از عبارات اناجيل تحريف شده و به اقوال «بولس» که او را قديس مي نامند که در حقيقت عکس آن بود، استدلال ميکنند:

1-    در انجيل يوحنا، فصل سوم، فقره 16 چنين مذکور است: «زيرا خدا جهانيان را آنقدر محبت نمود که پسر يگانه خود را داد تا هر که به او ايمان بياورد هلاک نگردد، بلکه صاحب زندگي جاويدان شود».

2-    در انجيل مرقس، فصل دهم، فقره 45 چنين ذکر شده است: «چون پسر انسان نيامده است تا مخدوم شود، بلکه تا به ديگران خدمت کند، و جان خود را در راه بسياري فدا سازد».

3-    در رسالۀ  اول «بولس» به اهل «قرنت»، فصل پانزدهم ، فقره 3 ذکر شده است: «مسيح براي گناهان ما مرد و مدفون شد».

4-    در رسالۀ دوم «بولس» به «قرنتيان» فصل پنجم، فقره 21 ، «بولس» نگاشته است: «مسيح کاملا بي گناه بود، ولي خدا به خاطر ما او را بي گناه نشناخت، تا ما به وسيله اتحاد با او مانند خود خدا کاملا نيک شويم».

يک مسيحي به نام قس ابراهيم لوقا مي نويسد: «مسيحيت ميداند براي اينکه خداوند بين عدل و رحمت خود در مورد انسان بعد از سقوط انسان در گناه، ربط دهد، طريقۀ فداء را خداوند تدبير نمود، تا پسر عزيز خود را براي مرگ در صليب به نيابت از ما انسانها به دست مرگ بسپارد، و با اين ترتيب خداوند به مقتضاي عدل عمل نمود و رحمت خود را در حق ما کامل گردانيد، و بشر مستحق عفو و غفران پنداشته شد»([1]).

اين بود خلاصه ای آنچه که مسيحيان در باره ای عقيده ای صلب (دار آويخته شدن) عيسي علیه السلام  بيان ميدارند.

 

نقد نظريه صليب:

از نگاه تاريخي مسئلۀ به دار شدن عيسي علیه السلام را در روشني اقوالي که انجيل ها از عيسي علیه السلام  نقل نمود اند ما اينجا بررسي نموده و ثابت مي کنيم که به دار آويخته شدن ايشان يک موضوع کاملا دروغ و بي اساس است که هيچگونه استناد تاريخي ندارد:

1- هنگاميکه يهوديان فريسي مي‌خواستند او را ذريعۀ نگهباني دستگير نمايند، مسيح به آنها گفت: «فقط مدت کوتاهي با شما خواهم بود، و بعد به نزد کسي که مرا فرستاده است خواهم رفت، شما به دنبال من خواهيد گشت اما مرا نخواهيد يافت، و به جائي که من خواهم بود شما نمي توانيد بيائيد. پس يهوديان به يکديگر گفتند: کجا مي خواهد برود که ما نتوانيم او را پيدا کنيم؟ آيا مي خواهد پيش کساني برود که در ميان يونانيان پراگنده هستند و به يونانيان تعليم دهد؟ مقصود او ازين حرف چيست؟»([2]).

اين قول عيسي علیه السلام چنان آشکار است که هيچ عاقلي در آن شک نمي کند، و دليل واضحي است بر عدم قتل عيسي علیه السلام، چون هنگاميکه يهوديان در پي قتل او شدند، خداوند او را بسوي خود قبل از وقوع حادثه بلند خواهد نمود، و همين است مطلب قول عيسي: «شما به دنبال من خواهيد گشت، اما مرا نخواهيد يافت..».

در موضع ديگري مسيح علیه السلام براي يهوديان اعلام ميدارد که نبوت او حق است، و هر گونه تلاش آنها براي نابود ساختن مسيح بي هوده خواهد بود، چون الله تعالي او را به نزد خود بلند ميکند: «عيسي به ايشان گفت: من ميروم و شما بدنبال من خواهيد گشت، ولي در گناهان خواهيد مرد، و به جائي که من ميروم نمي توانيد بيائيد. يهوديان به يکديگر گفتند: آيا منظورش اينست که ميخواهد خود را بکشد؟

عيسي به آنان گفت: وقتي که شما پسر انسان را از زمين بلند کرديد آن وقت خواهيد دانست که من آنکسي هستم که از خود کاري نمي کنم، بلکه همانطور که پدر به من تعليم داده است سخن ميگويم، فرستندۀ من با من است، پدر مرا تنها نگذاشته است، زيرا من هميشه آنچه او را خوشنود مي سازد به عمل آورده ام»([3]).

 

ابطال نظريه صلب عيسي:

در اين مقام با يک مقارنه ميان سخنان مسيح علیه السلام که همواره واضح مي سازد: «خدا با او است»، و ميان آن شخصي که هنگام به دار آويخته شدن فرياد بر کشيد و گفت: «خداي من!  خداي من! چرا مرا ترک کردي؟» امور ذيل واضح مي گردد:

اول: شخصي که به دار آويخته شد، اگر او واقعا مسيح بود، چنانکه مسيحيان عقيده دارند، دراين صورت آخرين سخني که او گفته است: «خداي من! خداي من! چرا مرا ترک کردي»؟! سخنان ديگر او را تکذيب ميکند که او ميگفت: «خداي من با من است، و مرا هيچ گاه تنها نمي گذارد».

در چنين صورت اين امر به ميان مي آيد که مسيحي که مسيحيان به آن عقيده دارند، مسيح راستين و حقيقي و پيامبر نيست، بلکه مسيح دروغين، و ترسوئي است که همواره ميان اقوالش تناقض است. و در ميان سخنان پيامبر هيچگاهي تناقض نمي باشد. و مسيح راستين و پيامبر همان مسيحي است که ما مسلمانان به آن عقيده داريم.

دوم: ادني ترين شخصي که به خاطر يک آرمان و هدف مبارزه ميکند، در راه مبارزه اش اگر کشته هم شود، تا آخرين رمق زندگي هيچگاه اظهار يأس و حسرت نميکند، در حاليکه شخص مقتول بر چوبۀ دار را مشاهده ميکنيم که در آخرين لحظات حيات خود اظهار الم و حسرت ميکند، و خداي خود را متهم به بي وفائي مي کند.  اين خود دليل واضح است بر اينکه شخص مقتول بر چوبۀ دار فردي ديگري بوده است، چون عيسي علیه السلام به مأموريتي که داشت يقين کامل و ناگسستني داشت، و در شأن او چنين تصوري در اذهان راه نمي يابد.

1-    از آخرين سخناني که مسيح قبل از تلاش يهود براي دستگيري اش گفته بود اينست: «ببينيد ساعتي مي آيد – در واقع هم اکنون شروع شده است –که همۀ شما پراگنده مي شويد، و به خانه ها خود مي رويد، و مرا تنها ميگذاريد، با وجود اين من تنها نيستم ، زيرا پدر با من است... ولي شجاع باشيد من بر دنيا چيره شده ام»([4]).

دراين عبارت انجيل مي بينيم که مسيح علیه السلام بردو چيز تأکيد مي کند:

1-    او تنها نيست بلکه «پدر» يعني الله با او است.

2-     او بر دنيا پيروز شده است.

حالا اين دو امر را به حال شخصي که به دار آويخته شد، تطبيق ميدهيم که آيا واقعا الله با او بود؟! و آيا واقعا او بر دنيا پيروز شده بود؟ يقينا اين امر در باره ای آن شخص کاملا بر عکس بود، چون او با بسيار يأس و نوميدي اعلان کرد که خدايش او را تنها گذاشته است، و دشمنانش او را مقهور و مغلوب نموده بر او پيروز شده اند.

اينکه ما مسلمانان عقيده داريم که شخص مصلوب عيسي نه بود بلکه کسي ديگري بود، گروهي از مسيحيان نيز به همين عقيده اند، از آن جمله «برنابا» حواري جليل القدر است که در انجيل خود مي نويسد: «...  چون خداوند بنده ای خود را در خطر ديد به فرشتگان دستور داد تا او را به عالم بالا نقل دهند، فرشتگان عيسي علیه السلام  را به آسمان سوم منتقل ساختند... بعد از رفع عيسي علیه السلام يهوديان با توسل به زور وارد اطاق عيسي شدند، ياران عيسي همه در خواب بودند، خداوند شباهت عيسي را بر يهودا انداخت که تماما با عيسي مشابه گرديد، و ما شاگردان عيسي در مورد يهودا گمان نموديم که او عيسي است»([5]).

جورج سيل مستشرق انگليسي مي گويد: فرقۀ سبرنتين و فرقۀ کربو کراتيون و همچنين فرقه هاي ديگري از مسيحيان متقدم بر اين عقيده بودن که مسيح به دار آويخته نشده است، بلکه شخصي ديگري که شبيه عيسي بود، و از شاگردان او بود، به دار آويخته شد([6]).

چون قصۀ صليب يک افسانۀ مزور و ساخته و پرداختۀ مسيحيان است، بناءً قرآن کريم با صراحت تمام بر آن خط بطلان ميکشد، و اعلان ميدارد:

« وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا (157) بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا» (النساء: 157-158).

ترجمه: «و مي گفتند: ما عيسي پسر مريم، پيغمبر خدا را کشتيم! در حالي که نه او را کشتند و نه به دار آويختند، و ليکن کار بر آنان مشتبه شد وکساني که در باره اي او اختلاف پيدا کردند (جملگي) راجع بدو در شک وگمانند و آگاهي بدان ندارند، و تنها به گمان سخن ميگويند و يقينا او را نکشته اند. بلکه خداوند او را بسوي خود بلند کرد، و خداوند غالب و با حکمت است».

 


سایت مهتدین

Mohtadeen.Com

--------------------------------------------------

[1] - به نقل از کتاب: مسيحيت چيست؟ ص: 83.

[2] - انجيل يوحنا، فصل هفتم، فقره 33، 34.

[3] - انجيل يوحنا، فصل هشتم، فقره : 21-29.

[4] - انجيل يوحنا، فصل شانزدهم، فقره : 32 – 33.

[5] - به نقل از محاضرات في النصرانية ص: 23

[6] - النصرانية والإسلام ص: 56

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

رسول خدا صلی الله علیه و سلم  فرموده است: 
(لقد کان فیمن کان قبلکم من الأمم المحدثون؛ فان یک فی امتی احد فانه عمر)
«
در میان امتهای گذشته، افرادی وجود داشتند که به آن‌ها الهام می‌شد و اگر در امت من، چنین کسی وجود می داشت، قطعاً عمر بود».
بخاری ش (3689)؛ مسلم، ش (2398)

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010