23 آذر 1403 11/06/1446 2024 Dec 13

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 606
بازدید کـل سایت : 3131569
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

3060 تعداد مشاهده : 2274 تاریخ اضافه : 2016-06-24

 

رد بر اعتراض به حدیث «وعاءین» و گمان تعارض بین آن و احادیث دیگر

بسم الله الرحمن الرحیم


رد بر اعتراض به حدیث «وعاءین» و گمان تعارض بین آن و احادیث دیگر

 

در صفحه 182 باب «حفظ الوعاءين» می‌ گوید:

بخاری از ابوهریره روایت کرده «دو چیز را از رسول الله حفظ کرده‌ ام یکی از آن‌ ها را فاش کردم اگر دومی را فاش کنم این گردن قطع می‌ شود».


این حدیث مخالف روایت علی است که جماعتی آن را روایت کرده‌ اند: «از علی پرسیده شد آیا نزد شما کتابی هست؟ گفت نه مگر قرآن یا فهمی که به هر مرد مسلمانی داده شده است، یا آنچه در این کتابچه است».


و همچنین با روایت بخاری از عبد العزیز بن رفیع تناقض دارد آنجا که گفت: «من و شداد بن معقل پیش ابن عباس رفتیم. شداد به او گفت: آیا رسول الله چیزی جا گذاشته است؟ گفت: نه مگر قرآن و اگر چیزی وجود داشت و رسول الله می‌ خواستند آن را به کسی از اشخاص ویژه بدهند و دیگران را منع کند علی از همه بهتر بود. چون در خانه ی وی و عمو زاده و داماد ایشان بود. اولین مسلمان است و در سفر و حضر از وی جدا نشده است و اگر علی نبود به ابوبکر یا به عمر یا ابوعبید یا ... می‌ دادند».


چطوری امکان دارد این حدیث صحیح باشد؟ چه کنیم با حدیثی که در صحیحین از حذیفه روایت شده است: «قام فينا رسول الله صلی الله علیه وسلم مَقاماً، ما تركَ شيئاً يكون في مقامه ذلك إلى قيام الساعة إلا حدَّث به، حَفِظَه مَن حَفِظَه، ونَسِيَه مَن نسيه» «رسول الله صلی الله علیه وسلم بلند شدند و تا روز قیامت هر چیزی که لازم بود را فرمودند، چیزی را ترک نکردند. بعضی ها آن را حفظ نمودند و بعضی ها آن را فراموش کردند».


در تاریخ ابن عساکر آمده عالمان می ‌گویند: «کسی که معتقد باشد رسول الله چیزی را پنهان کردند به معنی نسبت دادن خیانت به رسول الله صلی الله علیه وسلم است؛ معاذ الله».


در پاسخ می ‌گویم:

امام بخاری در صحیحش حدیث را روایت کرده است و حدیث در نهایت صحت، هم از نظر متن و هم از نظر سند می ‌باشد.


اما منظور از «وعاءین» چیست: دو نوع احادیث از رسول الله صلی الله علیه وسلم گرفته ‌اند: کلامی که از نوع مجاز می ‌باشد. یکی از این دو نوع: در مورد احکام و ادب و موعظه هستند که آن را بیان کرده اند تا اینکه چیزی از آن پنهان نماند. و نوع دیگر آن، اشاره به فتنه‌ ها، جنگ‌ ها، نشانه‌ های قیامت، فرماندهان بد و امثال آن هاست، لذا وی ترجیح می ‌دهند چیز زیادی از آنها را ذکر نکنند تا اینکه برای شنونده‌ اش فتنه ‌ای ایجاد نکند، یا اینکه باعث ضرر جانی و مالی از طرف فرماندهان بد به او نگردد».


ابن کثیر در [البداية والنهایة: ج 1، ص 109] می‌ گوید: «وعائی (ظرفی) که ابوهریره رضی الله عنه آن را فاش نکرده در مورد فتنه‌ های بین مردم و جنگ هایی است که رخ خواهد داد، یا چیزهایی که اگر قبل از تحقق آن بیان شود، بسیاری از مردم آن را تکذیب می ‌کنند و حق را نمی‌ پذیرند.


ابن حجر در فتح الباری[1]می‌ گوید: علماء وعائی که آن را منتشر نکرده است، حمل بر آن احادیثی کرده‌ اند که در آن اسامی امراء سوء و احوال دوران آنهاست. و گاهی او به کنایه از آنها سخن می ‌گفت. و بخاطر ترس از جانش آن را صریح بیان نمی‌ کرد. مثلا او می ‌گوید: «پناه می ‌برم به الله از اول سال شصت هجری و امیری کودکان». اشاره به حکومت یزید دارد، چرا که در سال شصت هجری بود، و الله دعای ابوهریره رضی الله عنه را اجابت نمود و یک سال قبل از آن وفات کردند.


و چیزی که این رأی را تقویت می‌ کند این است که آن دسته از احادیثی که ایشان نگفته ‌اند، از جمله احادیث احکام نبودند، و گرنه جایز نبود آن را کتمان کند، و در حدیث اول (در همین باب) در تفسیر آیه ی کتمان علم می‌ گوید: اگر این آیه نبود حدیثی روایت نمی‌ کردم.


گروهی دیگر گفته‌ اند: احتمال دارد که مراد از این دسته از احادیث، احادیثی باشد که متعلق به نشانه‌ های قیامت و تغییرات آخر الزمان باشد، و ایشان از اینکه آن را بیان کند خودداری کرده است بدلیل اینکه عقل‌ ها آن را درک نکنند و بر او اعتراض گرفته شود[2].


هر کدام از تأویلات را قبول کنیم، حدیث بر این دلالت نمی ­کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم چیزی به او فرموده و از دیگران پنهان کرده باشد تا نویسنده از آن سوء استفاده کند و این اعتراضات ناجوانمردانه را در حق ابوهریره رضی الله عنه روا بداند، هیچ کدام از عالمان و ادیبان در مورد این حدیث نگفته ­اند که این اسلوب عربی، دال بر تخصیص است، مگر نویسنده زبردست و ادیب ما که دست به چنین ابتکاری زده است!!


اما روایت علی و ابن عباس رضی الله عنهم ارتباطی به حدیث ابوهریره رضی الله عنه ندارد. آن موضوعی است و حدیث ابوهریره رضی الله عنه موضوع دیگری است، چون شیعه و امثال آنها گمان می­ کردند رسول الله صلی الله علیه وسلم چیزهایی از وحی را به آل بیت مخصوصاً علی رضی الله عنه فرموده که دیگران را از آن محروم ساخته اند، علی رضی الله عنه هم مؤدبانه جواب می ­دهد و گمان آنها را رد کرد.


ابن حجر[3] در شرح حدیث می­ فرماید: «ابوجحیفه این سؤال را از علی رضی الله عنه پرسید. چون گروهی از شیعه گمان می­ کردند اهل بیت و به ویژه علی رضی الله عنه به طور خصوصی چیزهایی را از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیده­ اند که رسول الله صلی الله علیه وسلم دیگران را از آن مطلع نساخته اند و دوباره قیس بن عباده و اشقر نخعی همین سؤال را از علی رضی الله عنه پرسیدند و داستان آنها در سنن نسائی روایت شده است».


حذیفه رضی الله عنه در حدیث دیگری می‌ فرماید:«وَاللهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ النَّاسِ بِكُلِّ فِتْنَةٍ هِيَ كَائِنَةٌ فِيمَا بَيْنِي وَبَيْنَ السَّاعَةِ». «سوگند به الله! من از همه‌ ی مردم، آگاهتر هستم به اینکه در حد فاصل میان دوران ما تا روز قیامت چه چیز رخ خواهد داد». این حدیث با حدیث ابوهریره رضی الله عنه مخالفت ندارد. چون ابوهریره رضی الله عنه نفرمود: من از همه داناتر هستم ولی حذیفه رضی الله عنه بر اساس گمان خودش سوگند می‌ خورد، شاید گمانش درست از آب در نیاید و بعضی دیگر از او داناتر باشند.


پس روشن است که بین احادیث تناقص و تعارضی وجود ندارد. اما روایت ابن‌ عباس  رضی الله عنهما که فرموده: «اگر کسی را برای این کار انتخاب می ‌کرد، علی و فلان.. الی آخر»، یک جمله‌ ی خطابی است که برای پوشش دادن نقد و ناسزاگویی به ابوهریره رضی الله عنه گفته شده وهیچ ارتباطی با موضوع ندارد.


و همچنین بین حدیث ابوهریره و حدیث حذیفه رضی الله عنهما «رسول الله بلند شدند....» هیچ تناقصی وجود ندارد، چون حذیفه رضی الله عنه ادعا نکرد که رسول الله صلی الله علیه وسلم که آن را به طور خصوصی به او فقط گفته اند و گمان هم نکرده بود که دیگران آن را حفظ نکرده باشند، بلکه عبارت حذیفه رضی الله عنه بر این دلالت می‌ کند که دیگران نیز آن را حفظ کرده ‌اند. چرا که در حدیث آمده است: «برخی آن را حفظ کرده و برخی دیگر آن را فراموش کرده‌ اند».


تتمه ی روایت حذیفه رضی الله عنه اینگونه در مسلم روایت شده است «و یقینا یاران من آن را یادگرفته ‌اند. من برخی از آن را فراموش کرده ‌ام، و وقتی آن را می‌ بینم، دوباره به یاد می ‌آورم، مانند انسانی که چهره‌ ی دیگری را به خاطر اینکه مدت طولانی او را ندیده از یاد می‌ برد و چون او را دید، دوباره یادش می ‌آید».


بر خواننده حتما پوشیده نیست که ابوریه قسمت آخر حدیث روایت مسلم را حذف کرده چون اگر قسمت آخر را بیان می‌ کرد، نقشه ی ابوریه نقش بر آب می‌ شد.


حدیث دیگری در صحیح مسلم روایت شده که بیان می ‌کند اخبار و احادیث رسول الله صلی الله علیه وسلم در ملأ عام و برای همه ی اصحاب بود. مسلم از ابی زید روایت کرده که «رسول الله، نماز صبح را به امامت خواندند و بالای منبر رفتند و تا ظهر برای ما موعظه کردند و بعد از آن پائین آمدند و نماز ظهر را خواندند و بعد از آن دوباره بالای منبر رفتند و تا غروب خورشید موعظه کردند، از آنچه رخ داده و در آینده رخ می‌ دهد به ما خبر دادند و ما آن را یاد گرفتیم و حفظ کردیم».


اما در مورد نقل ایشان از تاریخ ابن عساکر، باید بگویم من و دیگران انگیزه ی ایشان در مورد نقل قول از علماء را نمی ‌دانیم، در حالیکه روایت ابوهریره رضی الله عنه چیزی را بیان نمی ‌کند که رسول الله صلی الله علیه وسلم از اصحاب دیگر پنهان کرده باشند و هرگز ابوهریره رضی الله عنه چنین ادعایی نکرده است بلکه این ادعاها از جنایات ابوریه هستند.


 

برگرفته از کتاب "پاسداری راستین از سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم" تألیف: ابو محمد، محمد بن محمد ابوشهبه

 



[1]- ج۱ ص۱۷۵.

[2]-در حدیث ابن مسعود که به صورت موقوف روایت شه آمده است«اگر برای قومی حدیثی را بگویی که عقل آنها توانش را ندارد سبب به فتنه افتادن برخی از آنها می‌شود».

[3]- فتح الباری ج۱ ص۱۶۵

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرموده است:

(أريت في المنام أني أنزع بدلو بكرة على قليب، فجاء أبو بكر فنزع ذنوباً أو ذنوبين نزعاً ضعيفاً والله يغفر له ثم جاء عمربن الخطاب فاستحالت غرباً فلم أر عبقريا يفري فريه حتى روى الناس وضربوا بعطن)
«در خواب دیدم که از چاهی آب می‌کشم؛ آن‌گاه ابوبکر آمد و یک دلو آب از چاه کشید و او، در کشیدن آب ضعیف بود و خداوند، او را می‌بخشد. سپس عمر آمد و دلو را به دست گرفت؛ هیچ پهلوانی سراغ ندارم که همانند او کاری را بدین قوت انجام دهد. عمر چنان آب کشید که همه‌ی مردم و شترانشان سیراب شدند و به استراحت پرداختند»
 مسلم ش 2393 .

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010