شماره مقاله :

بسم الله الله الرحمن الرحیم

 

"تسمین صالح"، به طرف پله های مسجد جامع "ادینبورگ" قدم برداشت، روسری دور گردنش محکم گره زده و عبای مشکی بلندی بر تنش آویخته بود. از خیلی وقت ها پیش او پیرو سنت و رسوم اسلامی بود. اما همچنان که به آن نزدیک تر می شد، برایش روشن گردید که چیزهای متفاوت تری وجود دارند.

صالح یک تازه مسلمان است، تنها سه سال پیش وی "کیم برلی مک کریندل" دانشجوی هنر بود. وی آزادی که در غرب با آن بزرگ شده بود را کنار گذاشت و به دین اسلام مشرف شد. از وقتی که "جیمز مکلینتوک" سی و هفت ساله، توسط گروه طالبان در افغانستان به عنوان مظنون دستگیر شد، موضوع مسلمان شدن برایش اهمیت پیدا کرد.

هم اکنون معروف به محمد یعقوب می باشد. لباس افغانی می پوشد و ریش بلند قهوه ای تیره ای نیز دارد. مشخص است که او تروریست نیست، ولی جذابیت چنین مقاوت و ایستادگی درمورد اینکه چرا فردی باید چشم به فرهنگی بیگانه بدوزد و به دین اسلام روی بیاورد در برآورده ساختن نیازهای معنوی و روحانی وی می باشد.

سالانه شمار زیادی از جوانان شهادتین؛ جملاتی که شما را مسلمان می کند؛ را بر زبان آوردن می آورند. حدود بیست هزار بریتانیایی در دهه ی اخیر مسلمان شده اند. در این چهار سال گذشته  در مسجد جامع ادینبورگ، هشتاد نفر شهادتین آورده اند. همچنین سایت هایی برای پاسخ به سؤالات تازه مسلمانان ترتیب داده شده اند. در نمازهای روزانه، قیافه ی سفیدپوستان از همه بیشتر به چشم می زند.

سعید عبدالرحیم، منشی پروژه ی هوشیاری اسلامی در مسجد شرق لندن، چنین طرحی را پدید آوردند که "ما در بیرون دنبال تازه مسلمانان نمی گردیم، فقط اطلاعاتی درباره ی اسلام آماده کرده ایم تا هنگام پرسیدن در اختیار آنها قرار دهیم". وی می گوید: "ولی مشخص است که هر گاه کسی تغییر دین داد باید برایش جشن گرفت به این معناست که مسلمان دیگری به جهان اسلام اضافه شد".

برای محمد یاسین، متولی مسجد جامع ادینبورگ، هیچ سر و رازی در اسلام وجود ندارد که جذابیت داشته باشد بلکه برابری در اسلام باعث شده تا مردم زیادی به آن روی بیاورند. واضح است که اسلام به مردم قدرتی می دهد که به وسیله ی آن ریسک طرد شدن را می پذیرند. خانم صالح، در خانواده ای بزرگ شد که در آن به ندرت راجع به مذهب بحث می کردند، وی نیز از همان سال های نوجوانی شروع به پرسیدن سؤالات معنوی نمود، طوریکه مسیحیان کلیسا او را دیوانه پنداشتند. در دانشگاه با دختر مسلمانی آشنا شد که درباره ی دین خود برایش توضیح داد.

"شروع به خواندن قرآن نمودم و طولی نکشد که همه چیز درست شد و توانستم خودم را با آن تطبیق دهم. اگر شما قانونی برای دنبال کردن نداشته باشید دچار سردرگمی و انحراف می شوید. هر کسی می تواند با تکرار جمله ی شهادتین مسلمان بودن خود را علنی سازد. در این مرحله، آنها نماز، خواندن قرآن و مقداری زبان عربی را فرا می گیرند.

خانم صالح هفده سال داشت وقتی که در مقابل امام و دیگر حاضران در مسجد جامع ادینبورگ شهادتین را اعلام نمود. او والدینش را برای مراسم دعوت نکرد. آنها اصلاً اطلاعی از کارهای دخترشان نداشتند. وقتی خبر مسلمان شدن خود را به آنها داد وحشت زده شدند. سپس نامزدی خود را با پسر دانشجوی مسلمانی به نام صابر اهل سودان اعلام کرد.

خانم صالح می گوید: "خانواده در اسلام از جایگاه ویژه ای برخوردار می باشد، بنابراین خیلی سعی کردم تا به آنها بفهمانم که دارم چه کار می کنم. نامزدم سه بار نزد پدرم رفت تا برای ازدواج با من از وی اجازه بگیرد، اما جوابش منفی بود. سرانجام به مسجد رفته و در آنجا پیمان زناشویی را در حضور جمعی از دوستان بستیم".

او قبل از اینکه مسلمان شود، در زمینه ی تأتر کار می کرد، ولی بعدها فهمید که این شغل با عقیده ی وی جور در نمی آید چون با مردان ارتباط داشت، بنابراین آن را کنار گذاشت و امیدوار است که پرستار شود. همچنین تصمیم گرفت تا حجاب بگیرد و تمام بدنش به جز دست و صورت خود را بپوشاند.

این مشکلی است که اکثر بانوان تازه مسلمان با آن مواجه هستند. قرآن زنان را از بیرون گذاشتن موهایشان منع کرده است، با این وجود مدتی طول می کشد تا زنان تازه مسلمان سر کار به گرفتن حجاب عادت کنند.

خانم صالح ترجیح داد که حجاب بگیرد. "ابتدا نگران بودم، نه به خاطر اینکه با آن مخالف باشم بلکه نگرانی من به دلیل واکنشی که احتمال بود باعث خشمگین شدن بعضی ها شود. در حال حاضر اینکه مردم راجع به من چه فکر می کنند آزارم نمی دهد. می دانم که حجاب من به معنی تحت فشار بودنم نیست. از وقتی که حجاب می گیرم در خیلی موارد اعتماد به نفس پیدا کرده ام. من به خاطر خدا روسری سر می کنم چیزی که جزو عقاید اصلی من می باشد.

برای "کیم برلی مک کریندل" که سال های سال مردم به خاطر متفاوت بودنش از او می ترسیدند، مسلمان بودن به معنای سرانجام به جایی تعلق داشتن بود. از وقتی که او اسلام را پیدا کرده، ادعا می کند که دیگر از فشار هراسی نداشته و به تجویز دارو نیازی ندارد. "هنگامی که برای اولین بار با تسمین آشنا شدم، همیشه افکار پریشانی ذهن وی را آزرده خاطر می نمود، اغلب با وی صحبت می کردم". هم اکنون پس از مسلمان شدن، همسرش صابر با لبخند به او می گوید: "حالا دیگر خیلی فرق کرده ای، تبدیل به فردی آرام و خوشحال شده ای".

پایان

ترجمه: مسعود

مهتدین

Mohtadeen.Com