بسم الله الرحمن الرحیم
من جنی هستم و مدت یک هفته است که به دین اسلام مشرف شده ام. قبل از اینکه مسلمان شوم، زیاد فرد محافظه کار و خوبی نبودم. پنج سال به عنوان مانکن فعالیت داشتم و آن موقع مواد مخدر مصرف می نمودم. فکر می کردم به اندازه ی کافی قوی هستم که معتاد نشوم و دقیقاً هر کسی که از آن استفاده نماید از ابتدا به آن اعتیاد پیدا می کند.
همسرم با من بد رفتاری می کرد و از زندگی آینده ام خیلی می ترسیدم. وقتی به خودم آمدم دیدم که شدیداً معتاد شده ام و این باعث نگرانی من شده بود. یک روز به همسرم گفتم که می خواهم ترک نمایم. او به من خندید و تصمیم مرا به باد تمسخر گرفت.
نه کسی و نه جایی را سراغ داشتم که مرا مورد حمایت قرار دهد بنابراین دوباره دچار اعتیاد شدم. پس از مدتی صاحب فرزند پسری شدم و تمام تمرکز خودم را به وی معطوف داشتم چون می دانستم که به مادری مسؤلیت پذیر نیاز دارد. می خواستم همه چیز را تغییر دهم.
به روزی برگردیم که توانستم هر کاری که بخواهم را انجام دهم. خیلی از مردم از مسلمان شدن من شگفت زده شدند، اما جالبتر از همه زمانی بود که شهادتین را اعلام کردم. کسی بودم که مشروب و مواد مخدر مصرف می کردم که دیگر دلم نمی خواست آنها را مجدداً انجام دهم. مات و متحیر مانده بودم، واقعاً از اینکه مسلمان شده ام احساس لذت و آرامش می کردم.
در خانواده ای مسیحی متولد و بزرگ شدم، ولی پاسخی برای سؤالاتی که به دنبالشان بودم پیدا نکردم. سی و یک سال مسیحی ماندم و هیچ گاه وجود خدا را در کنار خود احساس نکردم. تصمیم گرفتم از همسرم جدا شوم و سفرجدیدی را آغاز کردم تا ببینم در دنیا چه می گذرد.
جستجوی اسلام و یافتن آرامش
به مطالعه ی اسلام روی آوردم چون می خواستم مسلمان شوم. درواقع می خواستم بدانم که چرا بعضی از مسلمانان بدشان می آید زیرا چیزهایی در این باره در اخبار شنیده بودم. می خواستم بدانم که چرا زندگی می کنم. بنابراین به تحقیق و جستجوی آن پرداختم، هر چه بیشتر فرا می گرفتم بیشتر در عمق آن غوطه ور شدم. فکر می کنم احترام به زنان از اصلی ترین چیزهایی بود که باعث شد تا از اسلام خوشم بیاید.
گرچه در کشورهای غیر مسلمان زنان از آزادی بیشتری برخوردارند اما ما مشکلات فراوانی داریم و همیشه نگران زندگیمان هستیم. همیشه باید مراقب همسر، فرزندان و خانواده باشیم و همه ی این مسؤلیت ها واقعاً سخت است. در حقیقت اسلام به دیده ی احترام به زن می نگرد. همه ی این چیزها وقتی که خواستم مسلمان شوم مرا درگیر خود نمود.
مسلمان شدن احساس متفاوتی به من داد که پر از آرامش بود. قبلاً هیچ هدفی در زندگی و دلیلی برای موجودیت خود در این جهان نداشتم. نمی دانستم که چرا اینجا هستم و اسلام امنیت، آرامش و تعادلی نصیب من ساخت که برای داشتن زندگی که همه چیز برایم احساس برانگیز باشد ضروری بود.
هیچ گاه به فکرم خطور نمی کرد که روزی مسلمان شوم. تصور غلط و نادرست من درمورد مسلمانان باعث ایجاد حس تنفر نسبت به آنها شده و این به خاطر تبلیغات سوء رسانه ها بود. ولی حالا یکی از آنها هستم و از این بابت بسیار خوشحال و به خود می بالم. حجاب می گیرم زیرا می خواهم مردم بدانند من مسلمان هستم، حتی اگر از من بدشان بیاید اصلاً برایم اهمیت ندارد. می خواهم به آنها نشان دهم که خداوند نه فقط برای مردمان خاورمیانه بلکه برای همه انسان ها وجود دارد.
ترجمه: مسعود
مهتدین
Mohtadeen.Com
|