من در یکی از شهرهای عرب نشین مصر به نام منصوره، در خانواده ای مسیحی که مذهب زیاد برایشان اهمیت نداشت به دنیا آمدم. به جز روزهای عید و مراسم خاصی به کلیسا نمی رفتیم. تا آنجا که متوجه شدیم دین معنی جز تشریفات مذهبی نیست که داریم می بینیم. فقط در مواقع خاص حتی اگر مفهوم دعاهایی که در این مراسم ها خوانده می شود را ندانیم باید در آن شرکت نماییم.
علی رغم اینکه متوجه منظور آن ها نمی شدیم، بقیه اعضای خانواده در تعصبی کورکورانه قرار داشتند و می ترسیدند چیزی را از دست دهند که حتی ارزش آن را نمی دانستند. درمورد من، حتی برای یک لحظه هم چنین احساسی نداشتم. کارکنان کلیسا خیلی کسل کننده بودند و هیچ وقت تا اختتام مراسم منتظر نمی نشستم.
مطمئن بودم که هرگز مانند آنها نخواهم بود. احساس عجیبی در آن مکان داشتم چرا که پر از تصویر، مجسمه و شمایل مریم و مسیح بود مانند معبد های قدیمی. سپس با شور اشتیاق خستگی ناپذیری به مطالعه روی آوردم که قوی ذهنی مرا تحریک می نمود.
سؤالات بسیاری به مغزم هجوم آوردند مانند زمین بکری که با بیل شخم زده می شد تا برای بذر پاشی آماده شود و در آخر محصولات عالی از آن برداشت شود. آن زمان جریانی از شک و تردید درمورد مذهبی که با آن به دنیا آمده در وجودم غلیان پیدا کرده بود، به سختی و به طور ممتد چهار چوب ذهنم را درهم می شکست.
از لحاظ احساسی قلبم و از لحاظ منطقی ذهنم این نظریه که خدای قادر متعال به صورت انسان ظاهر می شود و روی زمین می آید و به گناهکاران اجازه می دهد تا او را بزنند، )همانطور که مسیحیان ادعا می کنند) تا حدی که او گناهان همه را معاف نماید. چنانکه معتقد هستند خداوند دارای سه ذات مستقل می باشد، این نیز یکی از دلایلی بود که از پذیرفتن چیزی که آنها حقیقت می پنداشتند خودداری کنم. زیرا خداوند یکی است و هیچ همتایی ندارد و هیچ کس با او قابل مقایسه نیست.
چنین عقایدی جزو اصول بنیادی مسیحیان است به عنوان مثال، خدا دانستن مسیح، به صلیب کشیدن مسیح به عنوان تاوان بشریت و تثلیث یعنی پدر و پسر و روح مقدس. روی هم رفته این باور و اعتقاد را از دایره ی افکار خود پاک کردم. عقاید غلط و گمراه کننده را از ذهنم دور انداختم.
آنها می گفتند که امکان ندارد به وسیله ی عقل و خرد دین بدون عیبی را به دست آورد، زیرا آن خیلی متعالی و والاتر از آن است که به ذهن بشر خطور کند. من به نوبه ی خودم، کاملاً معتقدم که اگر ما به طور صحیح از هوش خود استفاده کنیم، از تیرگی هوای نفسانی پاک شویم، عقایدمان را متعالی سازیم، افکار و اندیشه را زمینه سازی کنیم، مطمئناً می توانیم ایمان و عقیده ای تغییر ناپذیر و با ثبات و سالم نسبت به خداوند داشته باشم.
مطالعات بسیاری درمورد یهودیت، مسیحیت، بودیسم و تائو انجام دادم، در برخی از آنها نشانی از روحیات قوی و اندیشه هایی از نوع راهنمایی بشر به سوی هدایتی مطلوب پیدا کردم. اما وقتی نوبت به بیان الوهیت خداوند می رسید، آنها به وسیله ی خدایانی که برای خود انگاشته بودند، خیلی از آن فاصله می گرفتند. به عقیده ی آنها هر کدام از خدایان فرضی بخشی از کار و بار جهان را مدیریت می کنند.
با توجه به اینکه اسلام دین فطرت می باشد، خداوند آن را از هر گونه مواد و یا اشکال قابل لمس پاک نموده و با بالاترین درجه ی معنویت گرایی و خلوص بنا نهاده است. طبق نظر اسلام، اسامی زیبای خداوند همه با هم مانند حلقه های زنجیر به هم پیوسته اند و نمی توانند از هم جدا شوند، همچنین یگانگی خدا را تأیید می کنند که با هیچ کس مشترک نیست. چنانکه در سوره ی اخلاص خداوند سخن از یگانگی خود می نماید.
در هشتم ماه رمضان همراه دو نفر برای اولین بار به مسجد رفتم. روح و باطن من در کوره ی ذوب دین باشکوه اسلام پاک و بی آلایش گشت. داشتم لحظات شیرین و دلپذیری که دری به سوی رستگاری به رویم باز شده بود را سپری می کردم. هر ذره از وجودم با اوج گرفتن در بالاترین مرتبه آسمان زهد و تقوا به تپش افتاده بود. نه احساس انزجار و نه پشیمانی می کردم، هرگز. پرتوی از نور تابان بود که ظاهر و باطن مرا با شناخت واقعی از خودم، نشان می داد. صدای ملودی آرام و ملایم درونی که در گوشم نجوا می کرد و مرا به جلو تا آخرین لحظه ی زندگیم در مسیر اسلام پیش می راند.
در این لحظه که لحظه ی باشکوه تسلیم شدن بود، در مقابل پروردگار قادر و متعال و بخشنده ایستادم. لطف و محبت خداوند متعال شامل حالم شد و از من خواست تا بعد از سپری کردن دوره طولانی گمراهی و بی چاره گی خود را تسلیم امر وی نمایم. بلافاصله پس از اثرات روح بخش نماز، قرآنی را از طرف مسجد به عنوان هدیه دریافت نمودم و در حالی که این آیه را زمزمه می کردم به خانه برگشتم.
{نُزُلاً مِن غَفُورٍ رَحیمٍ} یعنی: [به رسم مهمانی از جانب خدای آمرزگار مهربان.] (قرآن کریم، 41:32)
{إنّا نَحنُ نَزَّلنا الذِّکرَ وَ إنّا لَهُ لَحافِظونَ} یعنی: [هر آئینه فروفرستادیم قرآن را و هر آئینه ما او را نگاهبانیم.](قرآن کریم، 15:9)
در این وادی الهی غوطه ور شده و شهادتین را اعلام نمودم. با عشق به خداوند وارد دین اسلام شدم.
ترجمه: مسعود
مهتدین
Mohtadeen.Com
|