10 تير 1404 05/01/1447 2025 Jul 01

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 607
بازدید کـل سایت : 3328479
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

278 تعداد مشاهده : 752 تاریخ اضافه : 2010-02-11

 

عبدالله الفاروق - کشیشی از آمریکا

 


کنث ال جنکینز، کشیش سابق در کلیسای پنتکوستال

مقدمه

به عنوان یک کشیش و ریش سفید کلیسای مسیحی، بر من واجب می باشد که دیگران را از قدم نهادن در تاریکی و استمرار در پیمودن راه خطا آگاه سازم. پس از پذیرش اسلام، نیاز مبرمی به کمک نمودن به آن هایی که هنوز بهره مند از نعمت تجربه ی روشنایی دین اسلام نگشته اند، احساس می کنم.

خداوند بزرگ را شاکرم که بر من رحمت آورد، و این فرصت را به من عطا فرمود که زیبایی دین اسلام را آن چنان که توسط رسول مکرم آن صلی الله علیه و سلم و پیروان راست کردارش عرضه گشته است، مشاهده نمایم. اینکه ما از هدایت و صلاحیت پیمودن راه حق برخوردار می شویم تنها رحمتی است از جانب خداوند سبحان، و ما را به سوی موفقیت و سربلندی در این جهان و جهان آخرت می رساند.

امیدوارم که این نوشته ی مختصر برای همه مایه ی خیر باشد. پاسخ مشکلات و مسائل مسیحیان در میان خودشان پیدا نمی شود، چرا که آنان، در بیشتر موارد، خود منشأ مشکلات خویش هستند. ولی اسلام پاسخ مشکلات گریبانگیر دنیای مسیحیت، و نیز حلال مشکلات دامنگیر کلیت جهان دینداری می باشد. خداوند همه را هدایت فرموده و بر اساس بهترین کردارمان ما را پاداش دهد.

عبدالله محمد الفاروق در طائف، پادشاهی عربستان سعودی.

 

آغاز راه

از کودکی ترسی عمیق از خداوند در قلب داشتم. از آن رو که تا حدی تحت تربیت مادربزگم، که معتقد شدید کلیسای پنت کاستول بود، قرار داشتم، کلیسا جزئی از جدایی ناپذیر از زندگانی من از همان سن شش سالگی ام بود و تا رسیدن به شش سالگی از تمام کارهایی که منجر به ورود به بهشت یا عذاب من می گشت آگاه بودم.

هر یکشنبه بهترین لباس هایمان را پوشیده و به کلیسا می رفتیم. مادربزرگ دلیل رفتن ما بود. مراسم کلیسا ساعت ها طول می کشید و خسته کننده بود.

 

تجدید نظر

به نحوی درک کردم که دیگر نمی خواهم در مراسم کلیسا شرکت نمایم، اما می دانستم که ممکن است ضرورت یابد که راه خود را بازیابم. در شانزده سالگی به کلیسای دوستم می رفتم که پدرش کشیش آن جا بود. مکان کوچکی بود که من، خانواده ی دوستم و تعدادی از همکلاسی ها عضو آن بودند. این موضوع تنها چند ماه به طول انجامید، تا پیش از آنکه کلیسا تعطیل شود.پس از اتمام تحصیلات دبیرستان و ورود به دانشگاه کشش مذهبی ام را بازیافته و به طور کامل در تعالیم کلیسای پنت کوستال غوطه ور گشتم.

غسل تعمید یافته و چنانچه مصطلح است "از روح القدس" سرشار شدم. به عنوان یک دانشجو، به سرعت مایه ی افتخار کلیسا شدم.

هر زمان که درهای کلیسا گشوده بود در آن حضور می یافتم. در سخنرانی های بزرگان مسیحی زمان خود شرکت جسته و در 20 سالگی به گروه مبلغان مذهبی دعوت شدم. موعظه کردن را شروع نموده و به زودی شهرت یافتم. به شدت عقاید جزمی داشته و باور داشتم که کسی نمی تواند بی آنکه به گروه کلیسای من بپیوندد به رستگاری دست یابد.

درحقیقت تلاش هرکس که از روشی که من می دانستم برای نزدیک شدن به خداوند استفاده نمی کرد را محکوم می دانستم. می توانستم با معتقدان هرکدام از کلیساها به بحث نشسته و محکومشان نمایم، صدها متن از کتاب مقدس را از حفظ داشته و اطلاعات زیادی درباره ی آن گردآورده بودم. با اینحال در اعماق درونم حس می کردم که حقیقتی والاتر از همه ی این ها وجود دارد که باید بدان دست یافت.

در تنهایی در کلیسا خلوت نموده و از خدا می خواستم دین حقیقی را به من بنمایاند و از سر تقصیرات من در صورت اشتباه بودن مسیرم درگذرد. هرگز با مسلمانان رودر رو نشده بودم.

پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه کاری تمام وقت پیدا کردم. با نزدیک شدن به اوج فعالیت های تبلیغی، طرفداران عالیجاه محمد از ملت اسلام را بیشتر می دیدم(تنها مسلمانانی که با آن ها مواجه گشته بودم) و تلاش آن ها برای رها ساختن سیاهان از بند شیطان و جرم جنایت را می ستودم و مجلاتشان را خریده و با آن ها به گفتگو می نشستم. اما نمی توانستم با عقاید تعصب آمیز آنان و استفاده از انجیل برای اثبات برخی مسائل موردنظرشان موافق باشم.

شش سال بعد به تگزاس نقل مکان نمودم، و با دو تا از کلیساها همکاری نمودم. اولین کلیسا بوسیله ی کشیش جوانی اداره می شد که بی تجربه بود و اطلاعات چندانی هم نداشت. دانش انجیلی من تا آن زمان فراتر از حد تصور شده بود. در تعالیم کتاب مقدس واله و شیدا شده بودم. از این کلیسا جدا شده و به کلیسایی دیگر در شهری دیگر ملحق شدم که فکر می کردم آن جا چیزهای بیشتری برای آموختن خواهم یافت.

کشیش آن کلیسا بسیار آگاه و با اندوخته های زیاد بود، اما عقایدی مغایر با آنچه در سازمان کلیساها رایج می باشد داشت.

به دنیای واقعی کلیساها خوش آمدی

به زودی دریافتم که حسادت بی حد و حسری در سلسله مراتب کشیشان موج می زند. مسائل با آنچه من می اندیشیدم فرق می کرد. ریاکاری، پوشش شرم آور زنان و مردان، برجسته بودن مسأله ی مالی در بین کشیشان و کمک نکردن به کلیساهای فقیرتر و...

دانستم که در کلیسا پول، موقعیت و قدرت جایگاه بس بالاتری از آن حقایقی را دارد که در انجیل آموزش داده می شود. به خوبی از وجود اشتباهات، تناقضات و دستکاری های موجود باخبر بودم و فکر می کردم که مردم نیز باید با این حقایق درمورد کتاب مقدس آشنا شوند که آموزش این جنبه ی کتاب مقدس به راحتی ایده ای شیطانی خوانده می شد.

هیچ یک از استادان کتاب مقدس نمی توانستند پاسخ دهند که چگونه قرار است عیسی مسیح هم خدا باشد، هم پدر، هم پسر و هم روح القدس؟ بسیاری از واعظان سرانجام اذعان می داشتند که از آن سردر نمی آورند اما آن ها لازم است بدان معتقد باشند.

موارد زنا و تجاوز بدون مجازات رها می شد. برخی از واعظان گرفتار موادمخدر شده و زندگی خود و خانواده هایشان را به تباهی می کشاندند. معلوم شد که رهبران برخی کلیساها همجنس گرا بوده اند. حتی کشیشانی بودند که محکوم به تجاوز به دختران جوان کلیسای خویش شده بودند. تمام این ها به اضافه ی عدم توفیق در دست یابی به پاسخی برای سؤالاتم، برای شروع جستجویی به دنبال تغییر و تحول از طرف من کفایت می نمود.

این تحول با پذیرفتن فرصتی شغلی در عربستان سعودی از جانب من حاصل شد.

 

آغازی نوین

طولی نکشید که با ورود به عربستان سعودی متوجه تفاوت قابل توجهی در شیوه ی زندگی مسلمانان گردم. آن ها با پیروان عالیجاه محمد تفاوت داشتند و از هر رنگ، ملیت و زبانی بودند. بلافاصله ابراز تمایل به کسب آگاهی از این دین نا آشنا نمودم.

زندگانی حضرت محمد صلی الله علیه و سلم من را متاثر ساخته و می خواستم درباره ی او بیشتر بدانم. از یکی از برادران فعال در زمینه ی تبلیغ دینی درخواست کتاب هایی در این زمینه نمودم و هرنوع کتابی که ممکن بود لازم داشته باشم در اختیارم گذاشته شد. همه ی آن ها را خواندم. یک جلد قرآن نیز به من داده شد که آن را به مدت چندین ماه به طور کامل و چندین بار مطالعه نمودم. سؤالات بی شماری می کردم و پاسخ های قانع کننده ای دریافت می نمودم.

چیزی که برایم جالب بود این موضوع بود که برادران مسلمان قصد تاثیر نهادن بر من بواسطه ی معلوماتشان را نداشتند و چنانچه جوابی را نمی دانستند به راحتی می گفتند نمی دانم و باید از کسی دیگر بپرسند. همیشه روز بعد هم با جواب درست باز می گشت. دیدم که فروتنی چه نقش پررنگی در زندگی این مردمان اسرارامیز خاورمیانه بازی می کند.

با دیدن پوشش کامل زنان از سرتا پا شگفت زده شدم. ریاکاری و تزویر دینی در بین مسلمانان به چشم نمی خورد. کسی در رقابت برای به دست آوردن منصبی دینی نبود. این ها برایم شگفت آور بود، اما آیا می توانستم به کیشی درآیم که در تضاد با آموخته های من از دوران کودکیم بود؟ کتاب مقدس چه می شود؟ می دانستم که با وجود تحریفاتی باز حقایقی در ان نهفته بود. آنگاه بود که نوار ویدیویی از مجادله ی شیخ احمد دیدات با رورند جیمی سوگارت را دریافت نمودم. پس از مشاهده ی این فیلم بی درنگ اسلام آوردم. (لینک ویدیوی مجادله ی احمد دیدات http://www.islam.org/audio/ra622_4.ram )

من را به دایره ی شیخ عبدالعزیز بن باز برده و همانجا به طور رسمی اسلام خود را آشکار نمودم. آن جا بود که توصیه ی منصفانه ای برای آماده نمودن خویش برای سفر درازی که در پیش خواهم داشت دریافت نمودم. این به حقیقت تولدی از بطن تاریکی به سوی نور و روشنایی بود.

برای تعطیلات به ایالات متحده بازگشته و با انتقادات شدیدی به خاطر ایمان ضعیفم روبرو شدم. برچسب های زیادی به من زدند- از خائن تا مجرم و ... ولی تنها خداوندرا سپاس می گزارم که من را به راه راست هدایت فرمود و به چیز دیگری اهمیت نمی دهم.

می خواستم خودم را وقف اسلام نمایم، همچنان که وقف مسیحیت نموده وبدم، و این به معنی مطالعه ی زیاد بود. در اسلام هرکس می تواند به هرمیزان آگاهی دینی که می تواند دست یابد و مانعی نیست. از استاد قرآنم مجموعه ی صحیح مسلم را هدیه گرفتم و فهمیدم که لازم است درباره ی گفته ها، کردار و زندگانی پیامبر گرامی صلی الله علیه و سلم بیش تر بیاموزم. زندگی برای من معنی کاملاً متفاوتی پیدا کرده بود.

امروز و دیروز

بعد از مصاحبه با روزنامه ی المدینه از من درباره ی فعالیت های کنونی و برنامه هایم برای آینده سؤال شد. در حال حاضر هدف من فراگیری زبان عربی و ادامه ی مطالعاتم برای کسب آگاهی بسیار وسیع تر درباره ی اسلام می باشد. به تازگی درگیر کار دعوت دینی شده و به منظور سخنرانی برای غیرمسلمانانی که از کشورهای مسیحی می آیند فراخوانده می شوم. به امید خدا درنظر دارم مطالب مفصلی را در رابطه با مقایسه ی ادیان بنویسم.

وظیفه ی مسلمانان کل جهان است که برای گسترش دانش دینی در سرتاسر دنیا کار کنند. جالب آنکه لزومی ندارد خیلی وارد مجادله با مسیحیان شوم، چرا که به عنوان یک مدرس مسیحی که شیوه های متفاوت مجادله را آموزش می داد به خوبی از روش های مجادله ی آنان باخبر می باشم.

دعا می کنم که خداوند همه ی ما را به دلیل کوتاهی هایمان ببخشاید و ما را به مسیر بهشت راهنمایی فرماید. سپاس شایسته ی خداوند است. سلام و درود خداوند بر فرستاده ی او حضرت محمد صلی الله علیه و سلم، خانواده، یاران و پیروان راستینش باد.

والسلام

 

 


 

ترجمه: مسعود

سایت مهتدین

www.Mohtadeen.Com

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

علي رضی الله عنه  به روايت از رسول

‎الله  صلی الله علیه و سلم  مي‌گويد ايشان فرمودند: «أُعْطِيتُ مَا لَمْ يُعْطَ أَحَدٌ مِنَ الأَنْبِيَاءِ»، فَقُلْنَا مَا هُوَ يَا رَسُولَ الله، فَقَالَ: «نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ، وأُعْطِيتُ مَفَاتِيحَ الأَرْضِ، وسُمِّيْتُ أَحْمَدَ، وَجُعِلَتْ لِي التُّرَابُ طَهُوراً، وَجُعِلَتْ أُمَّتِي خَيْرَ الأُمَمِ». (به من چيزهايي داده شده‌است كه به هيچ‌يك از پيامبران داده نشده‌است، گفتم: اي رسول خدا، آنها چه هستند؟ فرمود: خدا رُعب و هراس از مرا در دل دشمنانم انداخت و با آن یاریم کرد و به من كليدهاي زمين داده شده، به اسم ‌احمد نام گذاري شدم، خاك برايم وسيله پاك كننده قرار داده شده و امتم بهترين امّتها قرار داده شده ‌است.
صحيح بخاري، ش335




 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010