همیشه احساس نزدیکی با خداوند نموده و نیایش برای من چون راهی برای زندگی بود. در کنج افکارم، و از آن رو که نمی توانستم تردیدهایم را بر زبان بیاورم، دچار بدگمانی شده بودم؛ برخی چیزها برایم بی معنی می نمود، اما به عنوان مبلغ مذهبی فکر می کردم که دارم مردم را به سوی خدا دعوت می کنم، و نه به سوی یک کلیسای مخصوص.
در خانه ای بزرگ شدم که هر صبح و شب نیایش می کردیم. نیاموخته بودیم که دعاهایمان را از پیش آماده نماییم، بلکه آن ها را از اعماق قلبمان می خواندیم. هر یکشنبه به کلیسا می رفتیم و در فعالیت های جاری در آن جا نقش فعالی داشتیم. تا وقتی که به اواخر دوره ی نوجوانی رسیدم به کار تبلیغ مشغول بودم.
می دانستم که خداوند یک هستی بی نهایت توانا است که همه چیز را آفریده است. می توانستم نظم و هماهنگی را در تک تک اجزای طبیعت اطراف خویش ببینم، با اینحال انسان ها را در همه جا فاقد نظم و انسجام می یافتم. آموخته بودم که عیسی مسیح را به عنوان پیامبر خداوند دوست داشته باشم، اما این موضوع برایم عجیب می نمود که خداوند برای امرزش ما نیازمند گرفتن قربانی باشد. باور داشتم که خداوند ورای هرگونه نیازمندی است. حس می کردم که می توانم همانطور که هستم با خدای خویش ارتباط برقرار سازم، بدون نیاز به هرگونه واسطه ای، چرا که باز خداوند را فراتر از نیازمندی به کمک کس دیگری برای شنیدن سخنان خویش می دانستم.
روزی که به آپارتمانم منتقل شدم، با همسایه های مسلمانم آشنا شدم. فکر کردم که بهتر است بر روی آن ها کار تبلیغی صورت دهم. آن ها با بردباری به سخنانم گوش دادند و بعد هم من حرف های آنان را شنیدم. آن ها سعی نداشتند چیز پیچیده ای را برای من توضیح دهند، تنها اندکی از قرآن را برای من می خواندند. ابتدا آن را به زبان عربی قرائت نمودند و سپس آن را به زبان انگلیسی بیان کردند. سوره ای که خواندند سوره ی مریم بود. آن را در سکوت گوش دادم. آهنگ زیبای قرائت عربی قرآن بر قلبم نشست و آنگاه زبان روان و صریح ترجمه ی انگلیسی در قلبم غوغایی به پاکرد. داستان زیبای پیامبر خدا عیسی مسیح (علیه السلام) و معجزه تولد وی از دامان حضرت مریم اعجاز در عین سادگی بود. خداوند یا همان که آموختم او را الله سبحانه و تعالی بنامم، بشریت را از آغاز به نعمت پیامبران و فرستادگانش نوازش نمود. از حضرت آدم علیه السلام گرفته تا ابراهیم، موسی، عیسی و حضرت محمد و بسیاری دیگر از انبیاء علیهم افضل الصلوة و السلام. همگی آن ها با پیغام خداوند متعال برای پوچ شمردن هر عبادتی جز برای خداوند واحد و یگانه و تسلیم در برابر اراده ی او مبعوث گشته بودند. این همان معنای اسلام است. مسلمان کسی است که در برابر اراده ی باری تعالی سر تعظیم فرود می آورد و از پرستش هرکس یا هرچیز دیگر سرباز زده و در پی بنای پارسایی و پرهیزگاری در جهان خاکی باشد.
والسلام.
ترجمه: مسعود
سایت مهتدین
Mohtadeen.Com |