همیشه مردم برایش کف می زدند
و طرفدارانش از پنجره ها برایش دست تکان می دادند.
بازیکنان او را می شناختند... حریفانش را ازپای افکنده و برایشان مشکل بزرگی بود. او بازیکن سابق و داعی کنونی است: عبدالله عبدربه.
او را در یکی از مجالس علم و ایمان دیده و از وی خواستم تا برایم از ماجرای هدایت یافتنش بگوید و او گفت:
"مثل سایرین در یکی از خانه های مسلمانان بزرگ شده بودم... پدرم، خدا بیامرزدش، انسان بسیار متدین و پایبند ارزش ها و اخلاق والا بود و مادرم، خدا رحمتش کند، نیز چنان بود. این موضوع تاثیر زیادی در استقامت و بازگشت نهایی من به سوی خداوند داشت.
وقتی به سن نوجوانی رسیدم بیش تر وقتم را در خیابان و به همراه همکلاسی هایم به بازی مورد علاقه ام، فوتبال، مشغول بودم.
مانند دیگر جوانان همسنم آرزو داشتم که بازیکن مشهوری شوم که مردم برایش دست زده و نامش را فریاد بزنند... این آرزو تحقق یافت. در سال 1397 قمری اسمم را در باشگاه نصر ریاض نوشته و در تعدادی از بازی های مهم باشگاه شرکت کرده و مردم من را شناختند.
روزنامه ها و مجلات درباره ی من نوشتند و راه خود را به سوی شهرت می شکافتم... از شما چه پنهان که در آن موقع به نوعی احساس غرور و افتخار می کردم. اما در عین حال احساس اندوه و نگرانی هم داشتم که دلیل آن را نمی دانستم.
بعد از چند سال به عنوان بازیکن تیم منتخب برگزیده شدم. این گام دیگری به سوی معروف شدن بود آن هم نه در سطح محلی، بلکه در سطح جهان عرب و بین المللی. چندین سال بر این منوال گذشت و کم کم احساس خستگی و ملالت می کردم و از خلاء کشنده ی درونم رنج می بردم.
بنابراین به فکر ترک بازی فوتبال و دوری از حال و هوای ورزشی افتادم... مدتی در خانه مانده و با وجود پایبندی بر نمازهای فرض، نمازهایم توخالی بوده و فاقد روح و خشوع بودند.
این گونه نماز خواندن برای من بیش تر شبیه حرکات ورزشی که در اردوی فوتبال و در حین تمرین انجام می دادم شباهت داشت، تا آنکه هدایت خداوند دررسید.
یک روز برادر منصور بشیر، خدا حفظش کند، به همراه یکی از دوستان صالح به دیدن من آمد. او چیزی به من گفت که من را از غفلتی که در آن بودم بیدار کرد و به من اطلاع داد که سعادت حقیقی و آرامش و آسودگی در بازگشت به سوی خداوند و چنگ زدن به حبل متین اوست... در همنشینی با صالحان و حضور در مجالس علم و ذکر: (ألا بذكر الله تطمئن القلوب).
از آن موقع به پند این دوستم، که خداوند توفیقش دهد، گوش داده و با بعضی از انسان های اهل خیر و طلاب علم آشنا شده ام. از آن زمان تا کنون خوشبختی عظمیم را احساس می کنم که من را دربرگرفته و نمی توانم توصیفش کنم. از روزهایی که دور از آفریدگارم سر کرده ام نادم و پشیمان هستم.
سفارش من به دوستان بازیکن و دیگران این است که به این دین عظیم چنگ زنند و به سوی آفریدگار و پروردگارشان بازگردند. این کار منافاتی با ورزش و بازی فوتبال ندارد. اسلام بر آماده سازی جسم و تقویت آن تاکید می نماید.
اما نباید آن را به یک هدف مبدل کرد که به خاطر آن دوستی و دشمنی بورزیم و هم و غم همیشگی ما شود. بلکه باید وسیله ای برای کسب رضایت خداوند و رسیدن به بهشت گردد.
از همه ی بازیکن ها می خواهم که الگو و سرمشق جوانان سرگردان ما گشته و سفیر کشورمان در خارج باشند. اگر چنان کنند، کافران زیادی گروه گروه به دین خداوند روی می آورند. چرا که با این دین به واسطه ی رفتار و منش پیروان و معتقدان آن آشنا شده اند.
والسلام