شماره مقاله :

پنج ماه قبل از اینکه کارن مایک با نامزدش ازدواج نماید، به وی گفت که مسلمان شده است. با این خبر، خانم مایک متحیر و شگفت زده شد و گفت: "فکر می کردم او شستشوی مغزی شده است. ناگهان از نوشیدن الکل و خوردن گوشت خوک دست کشید و شروع به خواندن نماز نمود".

کارن که قبلاً یک مسیحی بود، از چند ماه پیش بدون اینکه به نامزدش بگوید شروع به مطالعه راجع به اسلام نمود. حالا که او این کار را انجام داده است خانم مایک می خواهد تا از عقیده ی وی سر در بیاورد. او هیچ گاه فکر نمی کرد به دین اسلام علاقمند شود. خانم مایک می گوید: "اوایل تصور می کردم اسلام دینی مضحک و بی معنی است، به خدا ایمان نداشته و هیچ نظری درباره ی اینکه جهان چگونه پدید آمده است نداشتم".

همچنین وی می گوید؛ اسلام دارای منطقی است که نتوانستم در برابر آن مقاومت کنم. با وجود اینکه اصلاً از هیچ مذهبی اطلاع و آگاهی لازم را نداشتم، با داشتن سابقه بی خدایی به یک باره به جای مسیحیت به دین اسلام روی آوردم.

هنگامی که این زوج با هم ازدواج نمودند، خانم مایک برای اولین بار وقتی که همسرش سر کار بود شروع به نماز خواندن کرد، او آن را از کتابی یاد گرفت. وی می گوید عبادت هایم را برای مدتی پنهانی انجام می دادم بدون اینکه به همسرم بگویم. نمی خواستم فقط به خاطر اینکه همسرم به این مذهب روی آورده است من هم از او تقلید کنم. می خواستم  خودم به حقیقت پی ببرم.

برادر مایک همراه همسرش هر هفته توسط مسلمانان دیگر طریقه ی خواندن قرآن را یاد می گرفتند. سرانجام خانم مایک نیز تصمیم گرفت شهادتین را اعلام نماید، این تصمیم والدینش را شوکه کرد. آنها فکر می کردند که دین جدید دخترشان باعث دلسردی و دوری آنها از هم دیگر می گردد.

خانم مایک پس از گذشت چند ماه از مسلمان شدنش در همه جا حتی سر کار نیز حجاب گرفت. به نظر وی اسلام نگاهش را به زندگی تغییر داده است. در ابتدا بی خدایی و سپس ایمان پیدا کردن به خداوند برایش تعجب آور بود. "اسلام چشمانم را به روی خیلی از چیزها باز نمود، این بار زندگی را هدیه ای از جانب پروردگار می دانم".

والسلام

 

ترجمه: مسعود

مهتدین

Mohtadeen.Com