10 تير 1404 05/01/1447 2025 Jul 01

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 607
بازدید کـل سایت : 3328291
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

2645 تعداد مشاهده : 579 تاریخ اضافه : 2012-09-15

 

ماجرای من و احمد از فیلیپین

بسم الله الرحمن الرحيم

 

احمد خالد عتيبي

صبح یک روز که جمعه هم بود به سوپرمارکت رفتم. وقتی اتومبیل را کنار سوپرمارکت پارک کردم، یک فیلیپینی دیده و با خود گفتم: چرا با او حرف نزدنم تا بفهمم مسلمان است یا خیر؟

قبل از رفتن به سمت او به بارگاه خداوند متعال دعا نمودم که اگر مسلمان نباشد، سینه اش را برای اسلام گشاده سازد. سپس با لبخندی بر لب به سمت او راه افتادم، انگار او را از قبل می شناسم.

پیش تر کمی مکالمه ی زبان انگلیسی یادگرفته بودم. کمی با او به انگلیسی حرف زدم و فهمیدم که اسمش "رنالدونو" است.

سپس از او پرسیدم که آیا مسلمان است یا خیر که او پاسخ داد: " خیر، مسلمان نیستم"

من هم شروع کردم به صحبت درباره ی اسلام و او را به آن ترغیب نمودم تا آنکه به لطف خداوند متعال قانع شده و تصیمی گرفت مسلمان شود.

بعد از من پرسید: چگونه می توان مسلمان شد؟

به او گفتم که فردا عصر به امید خدا سر ساعت پنج می آیم و با ماشین من با هم به یکی از مراکز دعوت می رویم که آن جا داعی فیلیپینی هم باشد. او موافقت نموده و با هم دست داده و خداحافظی نمودیم.

روز بعد ساعت چهار و نیم بعد از ظهر با او تماس گرفتم تا قرار آن روز را یادآوری کنم. به او گفتم: قرار ما سر ساعت پنج من را نزدیک سوپرمارکت خواهی یافت.

به هر حال در ساعت مقرر او را در مکان مورد نظر دیده و سوار ماشین کرده و با هم به راه افتادیم. در مسیر کمی توقف کرده و کمی نوشیدنی و خوردنی خریدم. سپس با هم به دفتر همکاری دعوت ملیت ها در شرق جده رفتیم.

وقتی به دفتر رسیدیم از یکی از مسئولان سراغ داعی فیلیپینی را گرفتم و او هم من را به سمت او راهنمایی کرد. سپس بعد از مدت کمی با داعی مذکور ملاقات نموده و داستان را برایش تعریف کردم.

آنگاه داعی فیلیپینی با دوستم "رونالدونو" صحبت کرده و او را با دین اسلام و عقیده ی صحیح آشنا می سازد. تقریباً بعد از یک ساعت داعی فیلیپینی گفت: اکنون شهادتین را به اذن خداوند به او تلقین می نمایم.

به داعی فیلیپینی گفتم: لطفاً بگذارید من شهادتین را به او تلقین نمایم.

او گفت: بفرمایید.

من هم به لطف الهی شهادتین را به وی تلقین نموده و بعد از آن چشمانم پر از اشک شادی شد.

بعد از آن داعی از وی پرسید: می خواهی بعد از مسلمان شدن چه اسمی داشته باشی؟ گفت: می خواهم اسم من احمد باشد، مثل دوستم احمد. به این ترتیب مدارک جدید با اسم "احمد" برای او صادر شد.

آنگاه داعی شروع کرد به آموزش وضوء و نحوه ی نماز خواندن به او. او وضو گرفته و بعد از آن با هم در مسجد نماز مغرب را به جای آوردیم.

یکی از مسئولان به امام مسجد خبر داد و از وی خواست که فرد فیلیپینی به مقابل جمع بیاید. او آمد و شهادتین را در برابر نمازگزاران بیان نمود. حاضران و امام مسجد تکبیر گفته و همه بر او سلام گفته و گرم گرفتند.

 

تأمل: اگر هر کسی که توانایی مکالمه ی انگلیسی هر چند اندک دارند با خاریجی ها در کشور صحبت کنند، شاید خداوند متعال در بین آنان کسانی را قرار دهد که نصیحت را پذیرفته و به دین اسلام درآیند، همانند فیلیپینی مان احمد.

 

ترجمه: مسعود

مهتدین

Mohtadeen.Com

 

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

در حدیث صحیح از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  روایت شده که فرمود: « أَنَّ النَّائِحَةَ إذَا لَمْ تَتُبْ قَبْلَ مَوْتِهَا فإنَّها تلبس يَوْمَ الْقِيَامَةِ  درعاً مِنْ جَرَبٍ و سِرْبَالاً مِنْ قَطِرَانٍ »

اگر نوحه‌خوان قبل از مرگ توبه نکند، در روز قیامت زرهی از گری [بیماری خارش پوست] و پیراهنی از قطران می‌پوشد.

مسلم، 2/644.

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010