10 تير 1404 05/01/1447 2025 Jul 01

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 607
بازدید کـل سایت : 3328218
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

2588 تعداد مشاهده : 573 تاریخ اضافه : 2012-09-11

 

من در روز عرفه اسلام آوردم – بخش اول

بسم الله الرحمن الرحیم

 

دختری هستم که تا تاریخ 15/1/2006 مسیحی بودم و الحمدلله اسلام را دین خود و پیامبر و رسول آن صلی الله علیه و سلم را ولی و شفیع خویش برگزیده و اذعان داشتم که: لا اله إلا الله.

در یک خانواده ی مسیحی بزرگ شدم که از لحاظ دینی چندان پایبند نبودند. پدرم بی دین بود و مادرم به صورت تقلیدی از دینی پیروی کرده و ما را بر اساس آن بزرگ می کرد. پدرم در تصمیم ها و سبک زندگی ما دخالتی نمی کرد و به ما استقلال فکری و تصمیم گیری داده بود.

تعلیمات ما در مدرسه ی راهبان و در نتیجه تمرکز بر تعالیم دین مسیحیت بسیار اهمیت داشته و ضرورت داشت که در مراسم مذهبی روزهای یکشنبه با دیگر مردم و چهارشنبه مخصوص دانش آموزان شرکت نماییم.

یادم نمی آید که هرگز در زندگی شعایر و مراسم دینی برای من جذابیت داشته و آن را دوست داشته باشم، اما اطمینان داشتم که دعا و نیایش راهی رای نزدیک شدن به خداوند متعال است. اما در درون احساس خشوع نمی کردم.

زرق و برق و زیورآلات موجود در کلیسا و اعضای آن غلبه داشته و هیچ احساس عمومی تقوا و ورع را به آنان نمی دهد. مناجات و نیایش بواسطه ی کاهنی که واسطه ی میان ما و خداوند حساب می شد، ادا می گردید. چرا برای نیایش و مناجات با خداوند به واسطه نیاز داریم؟

در کودکی بانوی مسلمانی را که برای کمک به مادرم در کارهای خانه می آمد را می نگریستم که چگونه هنگام نماز خواندن در ورع و خشوع خداوند غرق می شود، با آنکه به تنهایی و در گوشه ای نماز می خواند.

یک بار از او پرسیدم آیا احساس می کنی که موقع نماز خواندن خداوند به تو نزدیک است؟ چون من هنگامی که به سجده می روی احساس می کنم انگار نوری از چهره ات پرتو می افکند.

او پاسخ داد وقتی که نماز می خوانی خداوند را به خود نزدیک حس می کنی. پاسخ او با وجود سادگی تاثیر زیادی روی من گذاشت و هر بار که اذان می گفت به مسلمانان غبطه می خوردم و در آن لحظات با خود می گفتم آنان اکنون در نماز خود خداوند را به خود نزدیک تر می یابند.

با دین مسیحیت بزرگ شده و بر همان دین ماندم تا آنکه به سی سالگی نزدیک شدم. آن زمان بود که به حزب کمونیست ملحق شده و در نتیجه از دین دوری گزیدم. اندیشه و دیدگاه من درباره ی خداوند متعال به افکار بی دین ها شبیه گردید، اما هرگز نتوانستم به طور قطع وجود خداوند را انکار نمایم.

چند سال بر همین منوال ماندم تا آنکه حزب مذکور را ترک کرده و ارتباط من با خداوند تیره و تار شده بود و تنها برای عیدها و شرکت در شادی و اندوه مردم به کلیسا می رفتم.

به مرور زمان دیگر ایمان چندانی به خداوند در خود حس نمی کردم و دیگر آن رابطه ی اندک و تیره و تار را با آفریدگار نمی خواستم. چیزی در درونم به من می گفت که باید ارتباط با آفریدگار را تقویت بخشم و تنها راه این کار تقرب به خداوند از طریق دین می باشد.

طبیعتاً دین مسیحیت از لحاظ اجتماعی و خانوادگی برای من میها بود. اما در طول این مدت و از کودکی سؤالات آزار دهنده و بدگمانی همیشه در ذهنم می گشت. سؤالات در رابطه با عقیده و ماهیت خداوند بودند؛ خدا کیست؟

آیا او "پدر" است؟

او "پسر" است؟

"روح القدس" است؟

خداوند یکی است در آن سه نفر... همیشه همین پاسخ را می شنیدم. اما این پاسخ هرگز برای من قابل قبول و رضایت بخش نبود. چگونه خداوند فرزند دارد؟ چگونه می گویند آن پسر نیز خدا است؟ چرا خداوند برای اثبات الوهیت خود به فرزند نیازمند است؟

چرا به عنوان یک مسیحی لازم است خداوند را تنها از طریق مسیح بشناسم. اگر او پیامبر بوده، پس مانند ما یک انسان بوده است، اگر چه در نهایت قداست و بزرگی نیز بوده باشد.

اما من نیازی به او برای واسطه بودن بین من و خداوند ندارم. او نهایتاً پیامبر خدا است که پیام های خداوند را آورده است. مانند دیگران پیامبران. اگر او اله و خدا می بود، من چطور می توانم دو خدا را پرستیده و برای خداوند شریک قایل شوم؟


شروع کردم به تعمق و مطالعه و کشف حقیقت. یک نوع احساس نگرانی زیاد به سبب مفاهیمی که برایم پذیرفتنی نبود و نمی توانستم قبول نمایم در من ایجاد گردید. شک و تردیدهایی درباره ی آسمانی بودن کتاب مقدس داشتم. در کتاب مقدس موارد زیادی را می یافتم که عیسی مسیح تنها پیامبری است که خداوند پیامش را بواسطه ی او فرستاده تا آنچه پیشتر فرستاده را کامل نماید، حتی بیشتر اشارات انجیل همین نکته را می رساندند:

انجیل متی- 11:18- پسر انسان آمده تا هالکان را نجات بخشد.

یوحنا- 19:12- چرا که من چیزی از خود نگفته ام، بلکه پدری که من را فرستاده سفارش کرده که چه بگویم و بر زبان آورم.

متی- 17:5- گمان مبرید که من آمده باشم شریعت ها و تعالیم پیامبران را باطل سازم: نیامده ام باطلشان سازم، بلکه آمده ام کامل شان گردانم.

مرقس- 18:10- یسوع به او گفت: «چرا من را صالح می خوانی؟ صالحی جز خداوند یکتا نیست.»

مرقس-37:9- هر کس یکی از آن کوکان را بپذیرد چنان است که من را پذیرفته باشد، و هر کس من را پذیرفته باشد، من را نپذیرفته، بلکه کسی را که من را فرستاده است.

یوحنا-3:17- زندگی ابدی آن است که بشناسند تو خدای به حق را به یگانگی و بشناسند یسوع مسیح را که فرستاده ای.

مانند این موارد بسیار هستند. عیسی مسیح هرگز ادعا نکرده که خدا است و خود را فرزند انسان معرفی کرده و حتی در کتاب مقدس آمده که او بر صلیب چنین خداوند را خوانده و استغاثه کرده که: خدایا، خدایا، چرا من را رها کرده ای؟

پس این ایده ی سه گانه پرستی از کجا آمد و این فکر که عیسی مسیح خدا است؟! یا فرزند خدا است؟!

این مشکل بزرگی بود که سالیان متمادی آشفته ام ساخته بود.

به همراه این معضل در اندیشه ام چیز دیگری نیز بود؛ چرا خداوند نیاز دارد که به صورت انسان و به شکل پسر خود به زمین فرود آید؟ چرا نیاز دارد که پسرش را بکشد تا گناهان انسان ها را محو سازد؟ هدف از زندگی ما چیست و چرا نیاز داریم که خداوند را عبادت کرده و اطاعت کنیم، آیا تنها برای آنکه پسر خود را فرستاده تا ما نجات بخشد و بدون گناه زندگی کنیم؟ عدالت الهی کجاست که خطای دیگری را بر دوش دیگران می گذارد؟

اگر عیسی مسیح بر صلیب جان باخت، پس خدا مرده است؟ چگونه چنین چیزی امکان دارد؟


پاسخ کسانی که این سؤالات را از آنان می پرسیدم همیشه اثبات الوهیت و خدایی عیسی مسیح به واسطه ی معجزات او بود، ولی قبل از او نیز معجزاتی داشته اند!

عیسی مسیح بعد از وفات از بین مردگان برخاست و این را جز یک خدا نمی تواند انجام دهد و پیامبر پیش از او الیاس نمرده بود بلکه بنابر متن کتاب مقدس عهد قدیم بر کالسکه ای از نور به آسمان برده شد! اما من پاسخ را قانع کننده نیافتم.

 

ادامه دارد...

 

ترجمه: مسعود

مهتدین

Mohtadeen.Com

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

عمرو بن عاص رضی الله عنه  می‌گوید: از رسول خدا صلی الله علیه و سلم  پرسیدم: چه کسی را بیشتر از همه دوست داری؟ فرمود: «عایشه را». گفتم: از میان مردان، چه کسی را؟ فرمود: «پدر عائشه را». گفتم: سپس چه کسی را؟ فرمود: «عمربن خطاب را» و آن‌گاه مردان دیگری را نیز نام برد.
الاحسان فی صحیح ابن حبان (15/309)

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010