وي اکنون در شبکه ی ماهواره ای إقرأ که به زبان انگلیسی برای مسلمانان شما آمریکا و آسيا و استراليا پخش می شود کار می کند. از جمله او برنامه ای با نام "از استاد بپرسید" را راه انداخت. در این برنامه او به پرسش های کسانی که در غرب به اسلام روی می آوردند پاسخ می گفت... مصاحبه ی زیر توسط روزنامه ی تفکر دینی در طول دیدار کوتاه وی از قاهره بعد از ادای فریضه ی حج با موسی چیرانتونیو صورت گرفته است که با هم می خوانیم:
** برای ما از زندگی خود قبل از مسلمان شدن و بعد از آن بگویید.
- در استرالیا به دنیا آمده و همه ی عمرم را همانجا زندگی کرده ام. پدرم اصالتاً ایتالیایی و مادرم ایرلندی تبار بود. در نوجوانی بعضی سؤالات در رابطه با دین ذهنم را به خود مشغول کرده بود. کم کم به مطالعه در رابطه با دین اسلام و به جهت آشنا شدن با آن و نه به هدف پذیرش آن پرداختم.
برای آن می خواستم اسلام را بهتر بشناسم تا بتوانم با یکی از دوستان مسلمان اهل بوسنی خود بحث و جدل کنم. او همیشه می گفت: اسلام بهترین دین در جهان است. وقتی به مطالعه درباره ی اسلام پرداختم، موارد مشترک زیادی بین آن و دین مسیحیت مشاهده کردم. فرد مسلمان به خداوند ایمان داشته و به عیسی و نوح و ابراهیم و موسی نیز باور دارد. هیج تفاوتی بین دین خود و دین اسلام جز در دو چیز ندیدم: حضرت محمد صلی الله علیه و سلم و قرآن کریم.
وقتی شروع به آموختن دین اسلام نمودم گمان می کردم که در آن هیچ چیز صحیح یا عقلانی نخواهم یافت. چطور ممکن است دینی که سومالیایی ها و افغان ها و اعراب بادیه نشین به ان باور دارند درست باشد؟ با این حال هر آنچه اسلام بیان می داشت درست بود و با عقل جور درمی آمد!
با این وجود هنوز به دین اسلام متمایل نشده بودم تا آنکه درباره ی معجزات قرآن کریم مطالبی را خواندم. معجزات علمی قرآن کریم ذهن و هوش من را ربود و اسیر خود ساخت و به پذیرش دین اسلام واداشت.
در حقیقت من به دلیل دعوت دین اسلام به اخلاق و رفتار نیکوی آن به دین اسلام تمایل پیدا نکردم؛ چون همه ی ادیان مردم را به همین موضوع فرامی خوانند، این موضوعی است که هر کس می تواند بدان دعوت کند.
همانطور که یک نویسنده امضای خود را بر اثر خود به جا می گذارد، اعجاز علمی نیز به مثابه امضای خداوند متعال بوده و دلیلی است بر اینکه قرآن کریم کتابی است از جانب خداوند و نه حضرت محمد صلی الله علیه و سلم.
وقتی به دین اسلام گرویدم ۱۷ سال سن داشتم و امروز ۲۶ سال دارم. وقتی مسلمان شدم سال آخر دبیرستان بوده و آنگاه که اسلام را پذیرفتم نصف وقتم را صرف مطالعه ی دین اسلام می کردم و نصف دیگر را به مطالعه ی کتاب های دبیرستان...
قبل از مسلمان شدن مانند دیگر جوانان کشورم دوست دختر داشتم و شراب می نوشیدم. یک سال تمام طول کشید تا به طور کامل تغییر کنم و با آنکه دوست دخترم را بسیار دوست داشتم ترک کنم؛ چون از پذیرش اسلام امتناع می کرد، و از نوشیدن شراب و خوردن گوشت خوک پرهیز نمایم و به خوردن غذاهای حلال عادت کنم و تا زمانی که بر نمازهای پنجگانه ام پایبند بوده و آن ها را سر وقت ادا کنم، با آنکه با کمال تأسف دوستان مسلمانم نماز نمی خواندند.
** درباره ی واکنش والدینت برایمان حرف بزن!
- در حقيقت من مدتی خبر مسلمان شدنم را از آن ها مخفی نگاه داشتم، ولی آن ها متوجه تغییراتی در رفتارها و برخی کارهایم شده بودند؛ مثلاً از تلاوت قرآن کریم تعجب می کردند. والدین بسیاری از استرالیایی ها و غربی ها تنها بخشیاز فرهنگ را حفظ کرده و در واقع متدین و مذهبی نیستند... به عنوان مثال مادربزرگم از من می پرسید که چرا تُرک شده ام؛ چون می پنداشت که اسلام بخشی از فرهنگ ترکیه است.
سپس زمانی فرارسید که از مادرم می خواستم فقط گوشت حلال برایم بپزد و او در آن موقع پاسخ داد: گوشت حلال هرگز وارد منزل ما نخواهد شد. اما او اکنون هر روز گوشت حلال می پزد. وقتی آن ها دریافتند که اسلام شخصیت من را به سمت بهتر شدن تغییر داده است و خوشحال و سعادتمند می باشم و شراب نمی نوشم و دنبال دردسر و کارهای ناهنجار نمی روم کم کم آن را پذیرفتند.
** واکنش همکلاسی هایت در مدرسه چگونه بود؟
- همه ی آن ها به خاطر من خوشحال بودند. حتی نزدیک ترین دوستم بعد از دو هفته که برایش درباره ی اسلام صحبت کرده و کتابی را در مورد دین اسلام به او دادم تا مطالعه کند مسلمان شد. امامعلم ها متوجه تغییرات محسوسی در شخصیت من شده و یکی از استادهایم به من گفت: تو خیلی فرق کرده ای. بعد از آن همه دردسر و مشکلاتی که پیشتر داشتم فرد بسیار مؤدب و مؤقری شده بودم و حتی نحوه ی حرف زدنم را تغییر داده بودم.
** چه پاسخ برای اتهاماتی که غرب به دین اسلام و مسلمانان در مورد تروریست بودن آن ها می زند داری؟
- وقتی حادثه ی یازده سپتامبر رخ داد من هنوز مسلمان نشده بودم اما تا حدی خوشحال شدم. چون بالاخره کسی توانسته بود به آمریکا ضربه بزند. اما وقتی مسلمان شدم متوجه عمق زشتی و نادرستی این کار شدم. چون دین اسلام از کشتن بی گناهان برحذر می دارد و به خوبی بد و خوب را برایم مشخص کرده است.
یادم هست که یک بار شخصی به من گفت: همه ی مسلمان ها تروریست هستند. از او پرسیدم که همه ی آن ها؟ حتی آن پیرزنی كه در خیابان هست؟ تعجب کرده و گفتم دلیلت برای این حرف چیست؟ به تاریخ نگاه کن. تاریخ اندلس که در آن مسلمانان و مسیحیان در کشور واحد با هم با مسالمت زندگی می کردند.
یا به صلاح الدین ایوبی که با مسیحیان با عدالت و نیکی رفتار می کرد. اگر به تاریخ اسلام نگاهی بیاندازیم، آن را مملو از عدالت و نیکی با دیگر ادیان می یابیم. اینگونه نیست که اگر از یک مسلمان کار اشتباهی سر بزند، فکر کنیم که همه ی مسلمان آنگونه هستند.
در این جا غیبت دانشگاه الازهر شریف در تلاش برای تغییر تصویر اسلام و مسلمانان در غرب را متذکر می شوم. آرزو دارم که بتوانم در الازهر، مرجع اسلام و مسلمانان در جهان اسلام، به تحصیل فقه و شریعت اسلامی بپردازم.
** احساس تو در رابطه با آزادی قبل و بعد از اسلام آوردن چه فرقی کرده است؟ آیا اسلام آزادی تو را محدود ساخته است؟
- قبلاز مسلمان شدن در تردید و سردرگمی فکری درباره ی شیوه ی درست آزادی بوده و نمی دانستم کمونیسم بهتر است یا مارکسیسم. با مطالعه ی این ایدئولوژی ها دریافتم که مهگی دستورات و قوانینی دارند که به انسان می گویند چه کار باید بکند و چه نباید انجام دهد. آزادی مطلق در هیچ مکتب سیاسی، دینی یا فکری وجود ندارد.
حتی آنارشیست ها و هرج و مرج خواهانی که داعیه ی آزادی مطلق دارند در بین خود به قوانین و مقرراتی پایبند می باشند. جزء مشترک در بین همه ی این مکاتب این است که در هیچ یک آزادی مطلق در پیروی از شهوات و هوس ها و غرایز نیست و حتماً باید نظام و دستوری وجود داشته باشد. پرسشی که برای انسان باقی می ماند این است که: نظام درست و صحیح کدام است؟
با توجه به اینکه مسلمان هستم به نظر من اسلام همان نظام و ساختار درست و مناسب برای تنظیم و شکل دادن بخشیدن به آزادی های فردی است. اسلام برای هر چیز دلیل و علتی بیان می کند.
من آزادی حقیقی را در اسلام پیدا کرده ام که همان آزادی قلب و عقل می باشد.هر پرسشی که درباره ی هستی به ذهنم خطور کند، پاسخ درست و صحیحی در اسلام برای آن وجود دارد. این باعث می شود که پذیرش اسلام توسط فرد به دور از شک و تردید و نگرانی باشد. قلب انسان در پی دنیا بی قرار و آشفته حال نیست و همزمان عقل و قلبت را در اختیار داری.
اسلام به ما می گوید که انسان با مال و منال دنیا خوشبخت نمی شود. حتی اگر یک دشت از طلا به او بدهی به دنبال دشت طلای بعدی خواهد گشت و همینطور سومی و...
وقتی نماز می خوانی احساس آرامش و طمأنینه و آزادی می کنی. به گونه ای که همه ی ترس ها و نگرانی هایت می ریزد. انسان مسلمان به حقیقت آزاد است. چرا که تصویر درستی از این جهان و دید واضح و شفافی از سر و دلیل اصلی وجودش بر این جهان و پیش آمدهای بعد از مرگش در اختیار دارد. تفاوت بزرگی هست بین حرکت در مسیر کوره راه تاریکی که معلوم نیست به کجا منتهی می شود و حرکت در راهی روشن که می دانی در پایان چه در انتظارت می باشد.
** می توانی در مورد فعالیت های دعوی خود در استرالیا توضیح دهی؟
- در آغاز به کار با یک سازمان اسلامی در ملبورن استرالیا که به فعالیت در زمینه ی شناساندن اسلام و شرح حقیقت آن مشغول بود پرداختم. همچنین در سازمان تراث اسلامی در جهان عرب و اسلام جهت برگزاری سخنرانی هایی در کنفرانس هایی همچون کنفرانس مربوط به کانال السلام بیس تی وی در هندوستان که هر دو سال یک بار برگزار می شود و صدها هزار مسلمان در آن شرکت می کنند فعالیت داشتم. چندین بار به جنوب فیلیپین و مناطق مسلمان نشین رفته و دو بار به دبی، قطر، کویت و ابوظبی رفته ام.
** در مورد جامعه ی اسلامی در استرالیا برایمان بگو.
- تعداد مسلمان اندر استرالياحدود نیم میلیون از جمعیت کل ۲۲ میلیونی ساکنان آن جا را به خود اختصاص می دهد. بیشتر مسلمانان ساکن دو شهر سیدنی و ملبورن می باشند.
در سیدنی نصف ساکنان برخی مناطق مسلمان می باشند و انسان احساس می کند در لبنان یا استانبول است. در این شهرها تعداد زیادی مسجد و مرکز اسلامی وجود داشته و فروشگاه و رستوران هایی هستند که گوشت ذبح شده بر اساس شریعت می فروشند.
جامعه ی اسلامی در استرالیا در ده سال اخیر شاهد رشد چشمگیری بوده است. اغلب مسلمانان استرالیا را مهاجران تشکیل می دهند.
به طوریکه در بین نسل بعدی مهاجران پایبندی بیشتری نسبت به پدرانشان دیده می شود؛ مثلاً مادری را می بینی که حجاب ندارد و دخترش محجبه است یا پدر نماز نمی خواند و پسران نماز می خوانند. شاید جای تعجب باشد که نسل دوم مهاجرام در دین خود پایبندتر و سخت تر و در نهایت التزام می باشند.
در استرالیا حدود ۱۰ مرکز اسلامی بزرگ داریم که هر هفته حدود سه یا چهار نفر در هر مرکز اسلام می آورند. شاید بتوان گفت: حدود ۴۰ نفر به طور متوسط هر هفته در استرالیا به دین اسلام مشرف می شوند.
به نظر من موفقیت سازمان های اسلامی در استرالیا و غرب به تلاش های طاقت فرسای آن ها در انتشار دعوت از طریق برپایی کنفرانس ها و نشست ها و توزیع جزوات و نشریاتی که اسلام و حقیقت را برای مردم تبیین می نماید و نیز آماده ساختن فرصت برای ابداع و بروز خلاقیت جوانان پر شور برمی گردد.
** برای بهتر شدن تصویر اسلام در جهان و در همه ی جوانب چه می توان کرد: از جانب حکومت ها، مؤسسه های اسلامی و مردم عادی؟
- خیلی کارها را می توان در سطوح مختلف انجام داد. اما در ابتدا از بالا به پایین نمی آید؛ یعنی از حکومت به فرد ها نمی رسد. بلکه باید تغییرات از پایین به بالا برود؛ یعنی هر مسلمان به نوبه ی خود عمل کند.
لازم است که اعتراف کنیم که مسائل زیادی هستند که می توان از غیرمسلمانان بیاموزیم؛ چیزهایی مانند احترام به قوانین و دستورات، بهداشت، رفتار نیکو، درستکاری، بزرگ منشی، دوری از رشوه و امانت داری، این ها دلیایلی هستند که باعث می شود مسلمانان به سویغرب مهاجرت کنند.بنابراین بهتر است از خودمان شروع کرده و الگوی خوبی از اخلاق حسنه و نیکو باشیم؛ تا آنکه تصویر مناسبی از دین اسلام ارائه دهیم.
** کسانی که وارد اسلام می شوند با چه مشکلاتی مواجه می شوند؟و چگونه می توان از سختی آن ها کاست؟
- همیشه گفته ام: تازه مسلمان بی اندازه ضعیف است؛ چرا که هر لحظه در خطر آشفتگی است. با توجه به تجربه ی شخصی من–به عنوان مثال– یک سال کامل طول کشید که با تلاش های حود بتوانم مسلمانی حقیقی و نمازگزار و پایبند به عبادات و طاعات دینی گردم.
چنانچه مؤسسه های اسلامی نیرومند و گسترده ای وجود داشتند این امر سریع تر و آسان تر به نتیجه می رسید. فرد تازه مسلمان قادر به تشخیص صحیح و غلط از بین سنت و شیعه و فرقه های اسلامی غیرمعمولی مانند احباش نمی باشد؛ بنابراین نیاز به آن دارد که کسی او را راهنمایی کرده و به سمت کتاب و سنت صحیح رهنمون سازد.
خانواده هایی هستند که اهمیتی به مسلمان شدن فرزندشان نمی دهند و حتی در برگزیدن دین جدید آن ها را یاری نیز می دهند. از طرف دیگر بعضی خانواده های هستند که دختران کوچکشان را که مسلمان شده اند تهدید کرده اند که از اسلام دست بردارند و یا خانه را ترک گویند.برا یهمین یکی از مؤسسات اسلامی اقدام به تأسیس مسکن یا منزل برای اقامت دختران مسلمان نموده است.
وظیفه ی مسلمانان در برابر هر تازه مسلمانی ارائه ی کمک روحی یا دینی برای استوار نگاه داشتن اوست. فرد تازه مسلمان معمولاً از خانواده و بزرگ ترهای غیرمسلمانش جدا شده و در جستجوی دوستان یا بردرانی است که در دین و ایمان با او یکی باشند.
به عنوان مثال لازم است بر برگزاری نمازهای پنجگانه توسط تازه مسلمان ها در مسجد تاکید زیادی شده و به طور مستمر به دیدار مراکز اسلامی بروند و با خواهران و براردران دینی آشنا شوند.
نومسلمانان به یادگیری و خبردار شدن از حقوق قانونی و انسانی خود نیاز دارند. همچنین برخی از آن ها به کمک و پشتیبانی مالی و اجتماعی نیازمند می باشند. چرا که آن ها در بیشتر موراد از خانواده هایشان جدا شده و به خانواده های جایگزین احتیاج دارند. برای همین همیشه سعی می کنم به تازه مسلمانان نحوه ی پایبندی و حفظ اسلام خود را بیاموزم و اینکه چگونه به هر دلیلی که باشد از آن پا پس نکشند.
در حقيقت تمام انواع پشتیبانی و حمایت ها از طرف مراکز اسلامی ارائه می گردد. مشکل بزرگ چگونگی رساندن آن ها به دست مستحقان آن است و چگونگی آشناسازی تازه مسلمانان با خدمات پشتیبانی آماده شده برای آنان.
منبع: مجله ی الاهرام مصر.
پایان