با اینکه قبلاً یک مسیحی بودم ولی به آن اعتقادی نداشتم، همیشه به وجود پروردگار ایمان داشتم. حالا می فهمم که چرا هرگز به آن عمل نکرده به خاطر تثلیث مقدس و اینکه مسیح روزی برای نجات بشریت به زمین خواهد آمد.
چگونه چنین چیزی امکان پذیر است؟ پوچی و بی هدفی در زندگی مرا متوجه این موضوع نمود که چیزی از تثلیث سر در نمی آورم.
در نتیجه با دوست مسلمانی که داشتم درمورد اسلام بحث و گفتگو کردم، چند کتاب و جزوه از وی به امانت گرفته و مطالعه نمودم. تمام مطالبی که خواندم حاکی از این بود که خداوند بی همتا است و هیچ شریکی ندارد.
پس از مدتی در یک بعد از ظهر به مسجد مرکزی شهر لندن رفته و با مسئولان آن جا صحبت کردم. آن ها با روی باز و مهربانی از من استقبال نمودند. نتیجه چیزهایی که می گفتند این بود که کاملاً توجه مرا به خود جلب نموند، و احساس آرامش، درک، احترام و قدردانی از چنین بندگان پروردگار، باعث شد تا پی به عظمت خداوند ببرم.
آخرین مسئله ی پیچیده ای که ذهن مرا به خود مشغول ساخته بود با مطالعه ی زندگی نامه ی پیامبر صلی الله علیه وسلم از بین رفت. همچنین چهارچوبی معنوی که برای انتخاب مسیر زندگیم به دنبالش بودم با آگاهی پیدا کردن از سنت در وجودم شکل گرفت. و این حقیقت ها وقتی به واقعیت تبدیل می شوند که مسلمان شوم.
تمام این مدت از معنویات دور بوده و احساس تهی بودن می کردم. از وقتی که شهادتین را اعلام کرده ام، دریافتم که قسمت خالی زندگیم پر شده است.
بزرگ ترین احساسی که از این کار داشتم احساس آرامش و راحتی خاصی است که به هنگام نماز خواندن به من دست می دهد که توضیح آن برایم سخت می باشد. همچنین قدردانی از سخاوتمندی و نیک خواهی خداوند چیزی بود که در این مدت برایم دست یافتنی بود. سال ها پیش همیشه آرزو داشتم که روزی مسلمان شوم.
ترجمه: مسعود
مهتدین
Mohtadeen.Com
|
