وقتی به دنیا آمدم مادرم به تنهایی مرا بزرگ کرد، دین ما مسیحی بود و در سن سیزده سالگی غسل تعمید داده شدم. پدرم مسلمان بوده و خیلی به ندرت او را می دیدم، تقریباً داشتم به سوی بی دینی کشیده می شدم.
خوشبختانه در کلاس های مربوط به مسائل دینی در مدرسه به پاسخ سؤالات خود رسیده و تا حدی خودم را شناختم.
در سال 2007، که بیست و سه سالم بود، با همسر مسلمانم آشنا شدم. او کم کم مرا با دین اسلام آشنا نمود. خداوند قلبم را بیشتر و بیشتر به سوی اسلام باز کرد و شروع به پرسیدن سؤالاتی درباره ی اسلام نمودم.
خدا را شکر تمام سؤالاتم با منطق و دلایل بسیار پاسخ داده می شد. در این بین با پدرم تماس گرفتم و با خانواده ی وی که مسلمان بودند آشنا شدم.
چند روز بعد همراه همسرم به مسجد رفته و شهادتین را اعلام کردم. از روی سی دی طریقه ی نماز خواندن را فرا گرفتم، البته خواهر و مادر نا تنیم نیز خیلی به من کمک کردند. در سال 2008، باردار شدم در ضمن تصمیم گرفتم قدم بعدی که حجاب گرفتن بود را بردارم. مادرم از تصمیم من خیلی خوشحال بود، همچنین پدرم هم مرا تشویق به انجام این کار می کرد.
حالا پانزده ماه است که حجاب گرفته ام و دخترم نیز به دنیا آمده است. دلم می خواهد هر چه زودتر دخترم بزرگ شده و او را طبق آیین اسلام تربیت کنم.
از پروردگارم سپاسگزارم که مرا به سوی چنین دین با عظمتی هدایت فرمود. مسیری کامل و عالی برای زندگی کردن، آرزو دارم که تمام مردم جهان بتوانند اسلام را به عنوان مسیر زندگی برگزینند.
هر روز به درگاه خداوند دعا می کنم که قلب مادرم را به سوی دین زیبای اسلام باز نماید و او نیز هدایت یابد. (آمین)
ترجمه: مسعود
مهتدین
Mohtadeen.Com |