اسم قبل از اسلام: ماريو
اسم بعد از اسلام: علي
شغل: راننده
وضعیت تأهل: متأهل
ملیت: هندي
آدس تصویر: http://ipc.org.kw/images/photo/_614.jpg
http://ipc.org.kw/images/photo/_611.jpg
- او اسير شهوت ها و هوای نفسش بود و گناهی نمانده بود که مرتکب نشده باشد...
- شروع هدايت زمانی رخ داد که با مسلمانان همنشین شده و دانست که دین اسلام حلال را حلال و حرام را حرام قرار داده است.
- اسلام به زندگی انسان ارزش و عظمت داده و هدفی را برای حرکت در آن در برابرش قرار می دهد.
- بعد از هدایت یافتن مسیر زندگی من بهبود یافت و خانواده ام از این بابت خوشنود بودند، با آنکه هنوز بر دین مسیحیت بودند.
خداوند متعال مى فرماید: (إِنَّمَا الحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَإِن تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ وَلَا يَسْأَلْكُمْ أَمْوَالَكُمْ) محمد: 36 یعنی: (جز این نیست که زندگانی دنیا بازیست و بیهودگی است و اگر ایمان آرید و پرهیزگاری کنید بدهد شما را مزدهایتان را و نطلبد از شما مال های شما را.)
خداوند تبارك و تعالى انسان ها را با نعمت های بی حد و حصر مورد لطف و محبت قرار داده و راه های تلاش و حرکت را برای او بسیار قرار داده، زمین را در برابرش آسمان را برایش برافراشت تا با انواع و اقسام نعمت ها در سایه ی عبادت خداوند متعال منعم گردند.
برای همین خداوند متعال انسان را بزرگداشته و او را در زمین و آسمان و بر آب حمل نموده است و نعمت های ظاهر و باطن را بر او ارزانی داشته است. انسان در عصر کنونی از همه جا در محاصره ی تکنولوژی قرار داشته و زندگی سرشار از رفاه شده و خستگی و شدتی در آن نیست، مسیری که شب ها و روز ها به طول می انجامید، اکنون در عرض تنها چند سال قابل دستیابی است، حال چه با ماشین، با اتوبوس، هواپیما یا ... بقیه ی مسائل هم همینگونه می باشد.
در حديثی که امام مالك، مسلم و ترمذي از ابوهريره نقل کرده اند و ترمذي آن را حدیث حسن صحيح دانسته است، رسول الله صلى الله عليه و سلم فرموده است: (الدنيا سجن المؤمن، وجنة الكافر) یعنی: "دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است."
بنابراین دنيا از نظر یک غيرمسلمان چگونه است..؟ خداوند متعال مى فرماید: (وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُم بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ) جاثية: 24، یعنی: (و گفتند نیست زندگانی مگر همین زندگانی این جهانی ما می میریم و زنده می شویم و هلاک نمی کند ما را مگر زمانه و نیست ایشان را به این مقدمه هیچ دانش نیستند ایشان مگر گمان می کنند.)
این همان سرچشمه و اصلی است که غيرمسلمان بر اساس آن با زندگانی دنیا رفتار می کند، نه هدفی و نه زندگانی جز زندگی همین دنیا و حقیقتی که قابل کتمان نیست این است که جز زندگانی آخرت زندگی و حیاتی نیست و زندگی دنیا لعب و لهو است.
كان "راميل إستريوس" یکی از کسانی بود که تصمیم گرفته بودند در همین زندان زندگی خود را برنامه بریزند و تنها به خاطر شهوت ها و لذات دنیوی زندگی می کرد. هر چه می توانست به آن ها می پرداخت، از هیچ منکری، هر چه که باشد، چشم نمی پوشید. یقین و باور اشتباه او بر این اصل بود که پس این دنیا زندگانی دیگری در کار نبوده و هر چه هست همین است. در نتیجه حدیث رسول الله صلى الله عليه و سلم در مورد وی صدق پیدا کرد و دنیا بهشت او گشت.
"راميل" برای کار به كويت آمد ولی تغییری در او حاصل نگردید. او همچنان همان جوان هرزه گرد و عیاش بود که شب و روز به دنبال هوا و هوس خود می گشت. از هیچ گناه و منکری بازنمی ایستاد. در منزلی که زندگی می کرد بردرانی همراهش بودند که در هدایت یافتن از او سبقت گرفته و معنای رحمت للعالمین بودن اسلام را به او نمایاندند. دینی که آمده است تا بشر را از عبادت شهوت هایش به عبادت و پرستش پروردگار بندگان بیرون کند و از سر دلسوزی سعی داشتند او را نیز به این رحمت متصل سازند تا این حدیث رسول خدا صلى الله عليه و سلم را نیز جامه ی عمل بپوشند که می فرماید: (بلغوا عني ولو آية) یعنی:"از من نقل کنید حتی اگر یک آیه باشد."
یکی از آن ها فردی به نام "صالح" را از انجمن آشنایی با اسلام با خود آورد که به همراه خود کیفی از کتاب و نوارها و سی دی هایی را داشت که درباره ی زندگانی دنیا، چگونه خداوند متعال دنیا را آفریده و رستاخیز و معاد و اینکه از آفرینش انسان توسط خداوند متعال هدفی وجود دارد، آورده بود.
"راميل" شروع کرد به خواندن چیزی که دوستانش به او هدیه داده بودند. او در مورد اصول و تعالیم موجود در این جزوه ها سؤال پرسیده و با خود می گفت: ما هذا الدين الذي يسمو بحياة الإنسان ويجعل له هدفاً يسير فيه، فينال به السعادة في الدنيا والآخرة؟!..، كيف يرسم الإسلام الحد الفاصل ما بين الحلال والحرام للإنسان بحيث تسمو روحه، وترتقي نفسه إلى المستوى الذي أراده له، وإلى التكريم الذي ناله من الله عز وجل، حقاً هذا ما كنت أبحث عنه، وما اشتقت إليه، ففي هذا التعاليم والمبادئ الخلاص لروحي الضالة، لحياتي التي اتسمت بالموت، ياله من دين فيه من الحياة والنبض ما يحيي حياة الإنسان الميتة.
پس از اتمام مطالعه ی کتاب ها و نشریات مذکور زندگی "راميل" به سوی بهتر شدن تغییر یافت. او حتی تلاش می کرد که کتاب های بیشتری در رابطه با دین اسلام را مطالعه کند. او خود را با آنچه که در تعالیم اسلامی بود و اصول آن تطابق داده بود. تصمیم آخر او این بود که اسلام دین شامل و جامعی است که تمام مسائل زندگی را تنظیم نموده و او چاره ای جز اسلام آوردن ندارد.
راميل درباره ی آن لحظات پرهیجان و شوق انگیز می گوید: با برادرم "صالح" به انجمن آمده و مسلمان شدنم را در بین برادرانم اعلام کرده و سابقه ی پیشینم را ترک کردم و حیاتی مبنی بر هدایت و رستگاری را زندگی کرده و به حمد خدا نام "جميل" را برای خود برگزیدم. خانواده ام در فیلیپین خوشحال شدند از راه روش درست و پاکی را برای زندگی انتخاب کرده بودم.
در پایان باید بگویم: (اسلام دينی است برای همه ی زمان ها و مكان ها).
والسلام
