1 ارديبهشت 1403 11/10/1445 2024 Apr 20

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 605
بازدید کـل سایت : 2929436
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

2456 تعداد مشاهده : 472 تاریخ اضافه : 2012-09-04

 

قرآن كتاب زندگی من (بخش 2)

تحقیق و مطالعه

یک روز تصمیم گرفتم که بنابر این تمایل پرسش هایم را از اطرافیانم پرسیده و نیز از طریق کتاب ها و مقالات به مطالعه درباره ی اسلام پرداختم.

توانستم زبان عربی را بفهمم و گفتگوهایی را که با دوستانم موقع خوردن شام درباره ی اسلام داشته و تلاش هایم برای مطالعه و تحقیق درباره ی آن و درک اینکه چرا مردم نماز می خوانند و ارتباط آن با خداوند را به خاطر دارم.

چیزی که تحول بزرگی در زندگی من را باعث گردید وجود ارتباط و علاقه ی بسیار در دین اسلام بین انسان و خداوند می باشد. در دین اسلام هیچ نوع میانجی و واسطه ای بین انسان و خداوند وجود ندارد و این برخلاف مذهب كاتوليك مي باشد که فرد برای طلب بخشش و آمرزش باید نزد کشیش برود.

این ها آغاز ماجرا بودند و می توان گفت که این ها نشانه هایی برای جلب توجه من به سوی دین اسلام  بودند. علاوه بر آن، سؤالات زیادی در ذهن من به عنوان یک فرد کاتولیک وجود داشت که هیچ پاسخ واضحی در دین یافت نمی شد. وقتی از افراد خبره و صاحب نظر در الهیات این سؤالات را می پرسیدم، پاسخی نمی شدنیدم. با این حال جواب های واضح و شفافی را در دین اسلام مشاهده نمودم. به عنوان مثال چرا باید برای طلب آمرزش نزد یک کشیش رفت، درحالی که او خود یک انسان معمولی است؟ حال آنکه تنها کسی که می تواند گناهان من را بیامرزد پروردگار متعال می باشد.

 

 AWARE CENTER

هنوز مسلمان نشده بودم ولی شروع به خواندن ترجمه و تفاسیری از قرآن كريم نمودم. هر سؤالی که در رابطه با دین یا عقاید برایم پیش می آمد، پاسخش را در قرآن می یافتم.

به خاطر دارم وقتی به مركز AWARE CENTER  در منطقه ی سره رفته و با مركز دکتر ابراهيم عدساني که بعد از آن از به یکی از دوستان نزدیک من تبدیل شده و هفته ای دو بار با هم شام می خوریم، ملاقات نمودم. او تعدادی کتاب و سی دی توضیحی درباره ی زندگی حضرت محمد – صلى الله عليه و سلم، احاديث نبوي و داستان های پیامبران به من داد. این داستان ها مشابه داستان هایی بودند که پیشتر در انجیل خوانده بودم البته با مقداری اختلاف. متوجه دلایل و نشانه هایی بر درستی و منطقی بودن اختلافات موجود در اسلام با مسیحیت شدم مثلاً اینکه چرا اسلام تاکید می نماید که حضرت مسيح - عليه الصلاة والسلام مصلوب نگشته است؟

 

چرا مسلمان نمی شوی؟

یک روز داشتم با یکی از دوستانم شام می خوردم و او پرسید: چرا مسلمان نمی شوی؟ او اولین کسی بود که من را با گفتن اینکه: چرا که نه؟! تشویق نمود. ولی با شتاب پاسخ دادم: نه... نه... من مسیحی کاتولیک هستم، ... نه... نمی توانم.

با این وجود او توانست این ایده را با تکرار این جمله اش در ذهنم وارد سازد: ولی چرا نمی توانی مسلمان شوی؟، در این حال به فکر افتادم... خوب... شاید... شاید شدم... ولی وقتی برگردم و به والدینم بگویم در مورد من چه فکر خواهند کرد؟ مرتب به روابط نزدیک و گرم خود با خانواده ام می اندیشیدم. حتی بعد از پس از مسافرت ارتباط خود با آن ها را از طریق اینترنت به صورت هفتگی حفظ کرده بودم. به آن ها اطلاع دادم که همچنان به طور پیوسته مشغول مطالعه و تحقیق دینی می باشم. از پدرم به خاطر اینکه انسانی دارای فکری آزاد و باز می باشد متشکر هستم و الحمدلله والدینم هر دو بسیار خوب هستند.

 

مواجهه با خویشتن

آن روزی که می بایست با خود مواجه شوم فرارسید و اندیشیدم: چرا که نه؟ در تعطیلات به همراه خانواده ام نزد خانواده ی پدرم در ایرلند رفتیم. به همراه پدر و مادرم برای شام بیرون می رفتیم به آن ها اطلاع دادم که می خواهم درباره ی موضع بسیار مهمی با آن ها حرف بزنم.

سپس نشستیم و من شروع کردم به بیان اینکه خیلی فکر کرده و تصمیم گرفته ام که مسلمان شوم. پدرم بسیار متعجب شده و گفت: فکر کردم می خواهی از قصد خود برای ازدواج یا چیزی مانند آن صحبت کنی. مادرم عصبانی نشد اما با آن به صورت عاطفی برخورد کرد...

به هر حال در نهایت آن ها تصمیم من مبنی بر مسلمان شدن را پذیرفته و به من گفتند تا زمانی که احساس آرامش و امنیت می کنم همواره پشت من خواهند بود. پدرم یک جلد قرآن کریم از من گرفت و همیشه درباره ی ماه رمضان و نمازهای هر روزه ام می پرسید. همچنین بسیار به موضوع دین اسلام توجه می نماید. مادرم به خاطر خوشبختی شخصی من اظهار رضایت می کند، چرا که هرگز پیش از آن که مسلمان شده ام این اندازه احساس خوشبختی نکرده ام. اکنون در زندگی مسیر مشخصی داشته و می توانم بفهمم چرا این جا هستم... بر خلاف سابق که بدون هدایت پیش رفته و هدف واضحی در زندگی نداشتم. اما اکنون احساس می کنم که به دلیل مشخصی به کویت آمده ام... چرا که عجیب است کسی مستقیماً از لندن به کویت آمده و خود را بلافاصله در قلب خاورمیانه بیابد. همیشه از خود می پرسیدم چرا؟ چرا این جا هستم؟ و چرا خداوند من را به این جا آورده و با همکاران و دوستانم آشنا ساخته است؟ بعد از مسلمان شدن پاسخ این سؤالات را دریفاتم و فهمیدم که همه ی این اتفاقات برای وارد شدن اسلام به درون ذهن و قلب من و هدایتی از جانب خداوند بوده است.

 ادامه دارد...

 

ترجمه: مسعود

مهتدین

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

در حدیث صحیح از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده که فرمود: «مَنْ نِيْحَ عليهِ فإنَّهُ يُعَذَّبُ بما نِيْحَ عليهِ».

هر کسی که برایش نوحه خوانده شود به سبب آن نوحه‌خوانی عذاب می‌شود.

مسلم، 2/644 و بخاری، 2/80.

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010