گاهی جریان زندگی شما را به جایی می برد که هرگز فکر آن را نمی کنید. مذهب چیزی است که رشته ی آن به دست ما نیست، گرچه شاید اینچنین به نظر برسد که برخی مواقع با آن دچار تضاد و دوگانگی می شویم. من خودم از طریق آزمایشگاه شخصیم که همان زندگی است به این حقیقت بزرگ دست یافته ام. ماجراجویی معنوی من از همان دوران نوجوانی آغاز شد. زندگی دنیوی نتوانست آن را کامل نماید، بنابراین خودم دست بکار شده و وارد مسیرهای متفاوت مذهبی شدم. این حرکت برایم سرشار از ذوق و شوق بود و مرا تا جایی برد که تمام وقتم را صرف دین نمودم و کشیش شدم.
سال ها گذشت و ارزیابی های من از کلیسا و چالش هایی که با آن روبرو بودم باعث شد تا سؤالاتی در ذهنم پدید آیند. یک سال در تشویش و سردرگمی قرار گرفتم و نتیجتاً به کلی از کلیسا و یک بار دیگر از زندگی دنیوی دورماندم. اما شاید به طور واقعی دست به جستجوهایی برای رسیدن به آرزویم یعنی معنویات بزنم. آن وقت شروع به ارزیابی دیگر مذاهب نمودم. فلسفه ی جدید، بودیسم و سپس اسلام عقایدی بودند که مورد مطالعه قرار دادم.
چیزی که عموماً راجع به اسلام خواندم با آنچه که از طریق رسانه ها شنیده بودم کلی فرق می کرد. دریافتم که این دینی است که خواهان صلح و آرامش برای جامعه است. قانون و اخلاقیات دستورالعمل هایی برای تقویت صداقت، وقار و صبر در مردم هستند. اسلام بیشتر از تعلیمات مربوط به کلیسا در برطرف کردن مشکلات واقعی با آماده ساختن راه حل های کاربردی نقش داشته است.
با رسیدن به چنین حقیقت والایی، فکر دومی به ذهنم خطور نمی کرد. بنابراین به مشاور اینترنتی سایت اسلام www.islamreligion.com – گفتم که می خواهم مسلمان شوم. بلافاصله شماره تماسم را یادداشت نموده و در اسرع وقت تلفن زد و در خواندن شهادتین کمکم کرد. سپس از من خواست تا هر چه زودتر یک انجمن اسلامی در محل اقامتم پیدا کرده و به آنجا مراجعه نمایم.
هم اکنون تلاش می کنم تا یک داعی خوب شوم، هر چه بیشتر راجع به اسلام مطالعه می کنم بیشتر شیفته ی آن می شوم. هر چه عزم و راده ی ما قویتر باشد زودتر به موفقیت در هدفمان می رسیم.
ترجمه: مسعود
مهتدین
Mohtadeen.Com |
