10 تير 1404 05/01/1447 2025 Jul 01

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 607
بازدید کـل سایت : 3328486
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

2416 تعداد مشاهده : 1337 تاریخ اضافه : 2012-09-01

 

دکتر السمیط... 11 میلیون نفر به دست او مسلمان شده و هنوز فکر می کند کوتاهی کرده است!

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله رب العالمين؛

دکتر السمیط؛ 11 ملیون نفر را به دین اسلام رهنمون ساخته و هنوز خود را مقصر و کم کار می داند!

 

اتومبیل نظامی به تعقیب اتومبیل دیگری می پردازد که در یکی از جنگل های آفریقا که در آن دزدان زیادی رفت و آمد دارند وارد شد. چراغ هایش را روشن کرده و نور بالاداد تا به اتومبیل جلویی بفهماند که باید فوراً توقف کند.

دیگر شکی برای آن ها نمانده بود که در اتومبیل مذکور دزدها سوار شده اند و به دست آن ها موضوع خاتمه می یابد. ماشین پلیس با سرعت سرسام آورش بالاخره اتومبیل دیگر را وادار به توقف کرد...

این جا موضوع کاملاً برعکس شد. افسر پلیس از ماشین پیاده شده و از مهمان ما پرسید: "شما دکتر عبدالرحمن هستید؟" وقتی که او پاسخ داد: "بلی" افسر پلیس سلام نظامی داد و گفت: "من یکی از یتیمان شما هستم که اکنون به عنوان مدیر بخش امور دینی در ارتش خدمت می کنم. برای این به دنبال شما آمدم تا شما را از خطرات این جنگل حمایت نمایم."

صحنه ی عجیبی بود و دکتر عبدالرحمن السمیط متاثر گشته بود. هربار که یکی از یتیمانی را که طی خدمات خیریه اش پرورش داده بود را می دید سعادت و خوشبختی تمام وجودش را فرامی گرفت.

به آن جوان یادآور شد که همیشه با خدمت به جامعه و تلاش در جهت ایجاد تغییر مثبت در آن از خداوند متعال تشکر کند.

 

آماده کردن قبر خود در ماداگاسکار

 

دکتر السمیط، پزشک و داعی کویتی مشهور بر خود نذر کرده بود که در آفریقا خدمت کند. او بیشتر زندگی خود را همانجا سپری کرده و یازده میلیون و نیم آفریقایی به دست او و از طریق مؤسسه ی او با نام "جمعیت همکاری مستقیم" مسلمان شدند.

چهار هزار داعی در مدت سی و دو سال به همراه او مشغول دعوت اسلامی بودند. از جمله نتایج کار آن ها همچنین بنای 5500 مسجد، 860 مدرسه با نیم میلیون دانش آموز، 11 هزار بنر، بیش از 186 درمانگاه و بیمارستان و 120 درمانگاه صحرایی است.

چیزی که جالب بود این که السمیط دوست نداشت این آمار و ارقام را بیان کند. چرا که خداوند عزوجل با آمار و ارقام کاری ندارد و مهم چیزی است که نزد خداوند بوده و آنچه می خواهیم تغییر همیشگی به سمت بهتر شدن است.

از جمله مسائلی که مجله ی "فلسطین" را به پیدا کردن شماره تلفن این مرد برای انجام مصاحبه ای متفاوت تشویق کرد این بود که او پیشاپیش در ماداگاسکار که به مدت سه سال در آن زندگی کرده است، برای خود و همسرش قبر آماده کرده است.

این یعنی آنکه مصمم هستند تا پایان عمر در آن جا بمانند، مگر آنکه به اجبار بیرون شوند. همچنین وی جایزه ی ملک فیصل برای خدمت به اسلام و جوایز و نشان های بسیاری را برای کارهای خیریه و داوطلبانه دریافت نموده است.

او اکنون که مجله ی "فلسطین" با او تماس گرفته، خود را برای سفری قریب الوقوع به سومالی آماده می کند. دلش دوری از قاره ی سیاه که زود به زود به جای جای آن سر می زند، را تاب نمی آورد.

او مانند یکی از ساکنان آن جا است. به طوریکه به همراه خانواده اش در چادر زندگی کرده و بر روی زمین می خوابد و به هر چیزی که گرسنگی آنان را برطرف کند قناعت می کند و از قنات ها آب نوشیده و به تشنگی عادت کرده است.

پاسخ او به سؤالات ما مختصر و مفید و با صدایی خسته و محیف از شدت بیماری هایی که از آن رنج می برد و از دلسوزی و شفقت به حال و روز آفریقا خبر می دهد.

کتاب خوان کوچک

دلبستگی السمیط به آفریقا ناشی از برخورد او با ساکنان آن جا و دلسوزی او برای آنان نیست، بلکه راز آن در حس و حالی است که در شش سالگی در خیالات او می گذشت و خود را در جنگل ها، با عصا و در حال خدمت به سکان آن جا می دید. عجیب اینکه این کودک در این سن و سال معلومات وسیعی درباره آفریقا و صحراهایش داشت. جالب تر اینکه دانسته های او همه بواسطه ی مطالعه و خواندن کتاب ها به دست آمده بود. او از درد و رنج آفریقایی ها ناراحت بوده و با خود می اندیشید: "چرا ما مسلمانان به آنان کمک نمی کنیم؟"

"مگر کودک شش ساله کتاب می خواند؟!...

بله، او داستان های کودکان را می خواند و در یازده سالگی وارد مرحله ی دیگری از مطالعات خود شد. او با وجود توانایی اندک خواند زبان انگلیسی، به گفته ی خودش، به خواندن مجلات خارجی پرداخت. امروز او به ارزش خواندن و زیبایی های آن در زندگی خویش اعتراف کرده و می گوید: "خواندن و مطالعه اندیشه و آینده ام را شکل بخشید."

زمانی که السمیط به پنجاه و شش سالگی رسید، عصای خیالی اش به یک عصای حقیقی تبدیل شد که او را در تحمل درد و رنج بیماری ده ساله کمک نموده و به راه رفتنش کمک می کرد.

بعد از اتمام تحصیلات دکترا در کانادا، همسرش پیشنهاد نمود که با هم به کشورهای آسیای شرقی مسافرت کرده و در حالیکه به مسائل دنیا توجهی ندارند، به درگاه خداوند متعال دعا کنیم.

اولین قدم در این راستا درخواست السمیط از وزارت اوقاف کویت برای کمک در تحقق اهدافش بود. بعد از چندین بار مراجعه به وزارت اوقاف، بالاخره به هدف خود رسید.

در این حین تجربه و درسی کسب مرد که چون راه و منهجی برای زندگی خویش مورد استفاده قرار داده و در این جمله خلاصه اش می کند: "دریافتم که کار به عنوان کارمند دولت کار من نبوده و در چهارچوب و روند آن نمی توانم کاری انجام دهم."

به عقیده ی او راه حل این بود که: "به همراه دوستانم یک سازمان خیریه تاسیس کردیم که با وجود تبعیت از قوانین از بوروکراسی دولتی به دور باشد. اگر قوانین دست و پاگیر نبودند، فعالیت های مان را می توانستیم خیلی بهتر از این عرضه کنیم."

 

ریسمان نجات

بالاخره... فرصت و لحظه ای که به مانند سر ریسمانی بود که السمیط بواسطه ی آن بتواند وارد آفریقا شود پیش آمد. یک فرد نیکوکار از او خواست تا در مالاوی یک مسجد بنا نماید. مثل همیشه وقتی اولین دیدار خود از آ،ریقا را تعریف می کند دو دستش را به هم زد.

"من احساساتم را جلوی مردم بروز نمی دهم، اما وقتی در اتاقم را می بندم احساسات و عواطفم تا نهایت می رسد. در این مسافرت هر روز می گریستم و از خداوند متعال می خواستم که من را در کمک به آن ها کمک کند."

این مقدمه ای بود برای پرسش بعدی ما: "چرا دستت را بر هم زدی؟ تاثیر آن دیدار بر شما چه بود؟"

او ادامه داد: "وضعیتی که مشاهده نمودم، چنان بود که انگار من در برج عاج و دور از همه ی دنیا می زیسته ام و از بدبختی ها و رنج های فقرا و گرسنگان و محرومان به شدت به دور بوده ام. چیزی که به چشم دیدم را هرگز تصور نکرده بودم، با آنکه درباره ی آفریقا بسیار خوانده بودم. به شدت غمگین شده و احساس می کردم زندگی بیهوده ای دارم."

وی افزود: "وقتی کودکی در مقابل من بواسطه ی مالاریا که درمان آن بیشاز سه فلس خرج ندارد، جان می داد و هنگامی که در یک منطقه در یکی از کشورهای آفریقا، 486 هزار کودک که بیشتر آنان مسلمان بودند به خاطر نداشتن تخته سیاهی که پنج دلار قیمت دارد مدرسه نمی روند، چاره ای جز موضع گرفتن در برابر آن نداشتم. بنابراین از توجه و دلبستگی هایم به دنیا گسسته و بسیاری از ارزش ها نزد من متحول شده و از همین لحظه برای کار در آفریقا راه افتادیم."

"خادم آفریقا" و "مرد نیکوکار" و دیگر القاب به السمیط داده شده که خود بدان رضایت ندارد. چون او باور دارد که نیازی به مدرک و القاب نیست و آنچه اهمیت دارد چیزی است که نزد خداوند می باشد.

او می گوید: "امیدوارم که من را از این القاب معاف داشته و به حال خود بگذارند تا وظیفه ام را به انجام رسانم. من از همگان بیشتر خود را می شناسم و از کوتاهی های خود در برابر امت، برادران و انسانیت به طور کل، کاملاً باخبر هستم."

کل زندگی او "خاطرات فراموش ناشدنی" است. از جمله داستانی است که جزئیات آن را بعد از گذشت بیست سال از آن به یاد ندارد می باشد. وقتیکه جمعیت تحت نظر او اطلاع داد که اردوی پزشکی در چاد در وضعیتی که در بیمارستان هیچ نوع دارویی وجود نداشته و پزشکان به خاطر عدم دریافت چند ماه حقوق دست از کار کشیده  و بیمارستان به مدت سه  روز به حالت تعلیق درآمده بود و در این مدت سه نفر از بیماران فوت کرده بودند، می گوید: "تا می توانستم گریه کردم، اما گریه مشکلی را حل نمی کند، بدون آنکه کاری برای آن انجام شود."

دردی که از به یادآوردن این خاطرات و صحنه های بسیار زیاد مرگ و میر می کشید چنان زیاد بود که نفس های آخرش به شماره می افتاد. به همین سبب گزارشگر مجله ی "فلسطین" او را از بازگو کردن بیشتر این خاطرات بازداشت. اما او بیان نمود که این مسائل روز زندگی او تاثیر زیادی گذاشته و چندین ماه است که در منزل او گوشت صرف نشده و بر خود روا نمی دارد که از کمبود غذا شکایتی داشته باشد، در حالیکه سایرین از گرسنگی در حال مرگ هستند. گذشته از آنکه او حتی فکر می کند کوتاهی کرده و مقصر است...

 

منبع: مجله فلسطین

ترجمه: مسعود

مهتدین

Mohtadeen.Com

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: « لَـيْسَ مِنَّا مَنْ لَطَمَ الـخُدُودَ وَشَقَّ الـجُيُوبَ وَدَعَا بِدَعْوَى الـجَاهِلِـيَّةِ »

کسی که [سر] و روی خود را بزند و سینه چاک کند و ندای جاهلی سر بدهد، از ما نیست.

بخاری، 2/82 در مواضع متعدد و مسلم، 1/99.

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010