10 تير 1404 05/01/1447 2025 Jul 01

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 607
بازدید کـل سایت : 3328360
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

2402 تعداد مشاهده : 560 تاریخ اضافه : 2012-08-28

 

هنرمند شيشه گر از کانادا

هنرمند شيشه گر از کانادا

دستانم را به سوی خدا دراز کردم و از خدا خواستم مرا توفیق دهد تا باقیمانده عمرم را درخدمت به خلق و کارهای نیک بگذرانم. از آن لحظه تصمیم گرفتم یک مسیحی صالح باشم و هرگز کلیسا را ترک نکنم. کتاب مقدس را نیز از خود دور نکنم. بعد از گریه ای طولانی به رختخوابم رفتم تا بخوابم. دو روز بعد از این واقعه شخصی زنگ خانه ام را به صدا در آورد. وقتی در را باز کردم شخصی محجبه را روبرویم دیدم [من هرگز قبل از این واقعه با مسلمانان دیداری نداشتم] او به من سفارش ساخت شیشه ای که با نقوش اسلامی مزین شده باشد را داد. وقتی او را دیدم فکر کردم لباسش را بر حسب عادت سرزمین و فرهنگشان پوشیده است. من نیز برای اینکه بیشتر با نقوش و هنر اسلامی آشنا شوم به اینترنت مراجعه کردم تا سفارش او را آماده کنم.

جستجو درمورد اسلام

 

وقتی در اینترنت به جستجو در مورد اسلام پرداختم چند سایت معروف اسلامی روبرویم نمودار شد.ازروی کنجکاوی به مطالعه سایتها پرداختم به طوری که کار اصلی ام را فراموش کردم.هر چه بیشتر درمورد اسلام به جستجو می پرداختم بیشتر می یافتم.احساس کردم اسلام دین کاملی است که خداوند برای هدایت بشر فرستاده است.من قبلا ً در مورد پیامبر اسلام چیزی نشنیده بودم؛هر بار که به سیرت پیامبر می رسیدم با ولعی تمام وهیجانی فراوان به مطالعه آن می پرداختم.برای اینکه معلوماتم را بیفزایم به خرید کتب روی آوردم.نسخه ای ترجمه شده از قرآن رانیز تهیه کردم وبه مطالعه پرداختم.هنوز ماه می(MAY) آن سال به پایان نرسیده بود که با دلهره به یکی از مساجد رفتم وشهادتین را بر زبان جاری ساختم.آنجا یکی از خواهران داعیه حضور داشت وتوضیحات مختصری درمورد اصول دین به من دادودر آخر یک جلد از تفسیر سوره ی عم وشرح عقیده اسلامی را به من هدیه داد.وقتی از مسجد خارج شدم احساس کردم از نو متولد شده ام.فرصتی بود تا از نوزندگی کنم وبه طاعت خداوند بپردازم.در وهله اول احساس کردم مسئولیتهای سنگینی روی دوشم نهاده شده تا اول خودم سپس دیگران را از تاریکیهای جهالت برهانم.از لحظه ی مسلمان شدنم سعی کردم فرائض دین اعم از نماز،روزه ،حجاب وطهارت را به جای آورم.نماز اول وقت سرلوحه کارهایم است.من در شهری کوچک زندگی می کنم.یادم می آید اولین بار که حجاب پوشیدم وبیرون آمدم خیلی از مردم نظرشان به من جلب شد.اوائل که حجاب پوشیدم کمی از موهایم پیدا بودچون کمی احساس ترس داشتم؛تا اینکه کتاب شرح عقیده اسلامی را مطالعه کردم.در آن کتاب آمده بود:انسان مؤمن از هیچ کس جز از خدای یکتا نمی ترسد،از آن موقع بود که من فهمیدم از هیچ ملامت کننده ای نباید بترسم،ونه تنها حجابم را محکم تر از قبل بلکه نقاب را هم به آن اضافه کردم.علی رغم اینکه در شهری که مسلمانان زیادی ندارد پوشیدن نقاب می تواند سخت باشدواحتیاج به مبارزه دارد من اما از پس آن برآمدم زیرا به سخنهای بیهوده اطرافیان اعتنایی نمی کردم.

 

تبلیغ دین

 

من خود را درقبال این دین مسئول می دانم ونشر آن را واجب می دانم.من تنها زن مسلمان در بین داوطلبین می باشم که به اردوگاه آوارگان در پنجاه وپنج کیلومتری تورنتومی روم.هدف من در آنجا تبلیغ دین می باشد؛خوشبختانه با نقابی که پوشیده ام کاملا ً از دیگران متمایز هستم.

در این مدت توانسته ام اثرات مثبتی را در بین مردم آنجا بگذارم.با آنها در مورد توحید وسیرت پیامبر صحبت می کنم.در این مدت از اینکه توانسته ام با کارهای خیراسلام را منتشر کنم بسیار خوشحال هستم. هم اینک بسیاری از مردم این اردوگاه با اسلام آشنا شده اند ودر این مدت من توانسته ام با حسن خلق ومهربانی جای پای محکمی را دلهایشان باز کنم.یکی از کسانی که مسلمان شد پیرمردی هشتاد ساله بود که سه بار همراه من به مسجد آمد.من سعی   می کنم همواره ما یحتاج آنها را تأمین کنم؛برایشان پتو،مواد غذایی وحتی بعضی مواقع کمکهای نقدی جمع آوری می کنم وبین آنها توزیع می کنم.یکی از افراد وقتی فهمید من به خاطر دین وعقیده ام این کارها را انجام می دهم به اسلام روی آورد.بحمدالله الآن من تنها نیستم زیرا خواهران دیگر نیز به یاریم آمده اند.من یک مطلقه هستم اما بچه هایم با من زندگی می کنند؛پسر بزرگم که چهارده سال دارد مسلمان شده است،دختر کوچکم همیشه بامن نماز  می خواند وانشاالله در آینده نزدیک محجبه خواهد شد.وقتی سه نفری به صف نماز می ایستیم وخدای واحد را می پرستیم درپوست خود نمی گنجم.دختر بزرگم هنوز مسلمان نشده اما قول داده است در آینده مسلمان شود.او به یگانگی خدا ورسالت خاتم الانبیا ایمان دارد.تنها پسرم که با پدرش زندگی می کند پیشنهاد مرا رد کرده است. همیشه برای هدایت او و دیگران دعا می کنم.پدرم در اواخر عمرش مسلمان شد. او در اواخر عمرش دائم الذکر بود و من سعی می کردم قرآن را درکنارش بخوانم.

 

وبالاخره...

 

ما تک تک افراد درقبال این دین مسئول هستیم و باید این دین را منتشر کنیم و هجرتمان به سوی خدا باشد. هیچ کس از ما معصوم از خطا نیست؛ بلکه به  گناهان به درگاه خداوند اعتراف می کنیم و از او آمرزش می طلبیم. امیدوارم خداوند مرا در خدمت به اسلام موفق بگرداند و هنگام مرگ خداوند از من راضی باشد.                        

والسلام.

 

ترجمه: شفیق شمس

مصدر: سايت نوار اسلام

IslamTape.Com

 

 

مهتدین

Mohtadeen.Com

 

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرمودند:
(اقتدوا باللذين من بعدي ،أبي بكر وعمر). 
 «به دو نفری که پس از من هستند، (یعنی) ابوبکر و عمر، اقتدا کنید» 
صحيح سنن الترمذي: ألباني 3/200

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010