7 آبان 1404 07/05/1447 2025 Oct 29

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 607
بازدید کـل سایت : 3407733
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

2226 تعداد مشاهده : 841 تاریخ اضافه : 2012-03-12

 

مصیبت... دلسوزی

اسم پیش از اسلام: لی دونگ

اسم بعد از اسلام: عبدالله (ابوهدی)

شغل:کارمند

وضعیت تأهل: متأهل

ملیت:چینی

 

امتحان...و رقت قلب

لی دونگ:امتحان و ابتلاهای خداوند ایمان و یقین من را افزود

اسم من لی زهانگ دونگ است. حدود ده سال در کویت سکونت داشتم. در ابتدای ورودم در یکی از شرکت های غذایی، با درآمد اندک، مشغول به کار شدم. با این حال سعی می کردم بخشی از آن را برای چدرم در چین بفرستم. می به همراه تعدادی از همکارانم در منطقه ی رقعی سکونت داشتیم.

به خاطر دیدارهایی که داعی چینی، سعید از گروه آشنایی با اسلام، با من انجام می داد مسلمان شدم. او کلاس ها و سخنرانی هایی را برای ما برگزار نموده و ما را به دین اسلام دعوت می کرد. خداوند نیز قلب من را برای این دین عظیم گشود و نامم به عبدالله تغییر یافت.

پس از پنج سال کار در این شرکت مقداری پول جمع کرده بوده و با دوستم قرار گذاشتیم که یک رستوران در سالمیه تاسیس کینم. این شریک من اندکی عربی بلد بود و چیزهایی هم درباره ی کویت می دانست. ما با هم درمورد تاسیس شرکت توافق نمودیم اما این دوستم به من خیانت کرد. به طوری که همه ی پولی را که برای این پروژه گذاشته بودیم را برداشته و به آن هم اکتفا نکرد و نزد پلیس رفته و من را به سرقت متهم نمود.

امتحان و رقت قلب

پس از آن اتفاق دوستم به من زنگ زد و گفت در بیمارستان بسری است و همسرش باردار است و او می خواهد اکنون اسباب کشی کند و به کمک نیاز دارد. ابتدا قبول نکردم که به او کمک کنم، اما با اصرای که او کرد و تظاهر کرد که چیزی در بساط ندارد تا کارگر بگیرد، دلم به حالش سوخت و قول دادم کمکش کنم. برای همین برای کمک به او برای حمل اسباب منزل رفتم، ولی متوجه شدم که برای بار سوم در دام این شریکم افتاده ام. چرا که او من را به دزدی متهم کرد و به اثر انگشت من روی اسباب و وسایل منزل ه هنگام جابجایی آن ها واقع شده بود اشاره نمود. پلیس من را دستگیر کرد. با کمک داعی گروه آشنایی با اسلام و بعضی از دوستانم و نیز حضور شاهدان توانستم حکم برائت گرفته و پس از آشکار شدن حقیقت من را آزاد کردند.

این امتحان ها و مصیبت ها خللی در عقیده ی من ایجاد نکرد و بلکه نیرو و قدرت آن را بیشتر کرد و ایمان به خداوند متعال در من هرچه مستحکم تر گردید. خداوند متعال در ادامه من را به نعمت ادای فریضه ی حج به همراه گروه آشنایی با اسلام مورد عنایت قرار داد.

ابوهدی

تا آن موقع هنوز ازدواج نکرده بودم. برای همین تصمیم گرفتم با یک دختر مسلمان ازدواج کنم. دختران غیرمسلمان زیادی به من معرفی شد که بسیار هم زیبا بودند، اما من همگی آن ها را رد کرده و مصمم بودم که با یک دختر مسلمان ازدواج کنم.

سپس یکی از دوستان خوبم من را با دختر نیک رفتار آشنا کرد. من او را به گروه آشنایی با اسلام دعوت کردم تا با دین اسلام آشنا شود. او در کلاس هایی که در گره تشکیل می گردید شرکت می کرد. در ادامه او مسلمان شد و اسم خود را به کریمه تغییر داد. پس از مسلمان شدن او با هم ازدواج کردیم تا خانواده ی مسلمان تازه ای را ایجاد کنیم. بعد از یک سال از ازدواج ما خداوند فرزندی به عطا فرمود. ما اسم دخترمان را هدی نهادیم.

نعمتی از جانب خداوند

در حقیقت: من به خاطر از دست دادن پول ثروتم اندوهگین نیستم چون همه چیز مکتوب و به قضا و تقدیر خداوند است. خداوند متعال مال و ثروتی بهتر از آن را نصیب من گردانید که همان ایمان و اسلام و یقینی است که در قلبم رشد یافته است و این بزرگ ترین نعمت خداوند متعال می باشد.

من به راستی از داشتن خانواده ی جدیدم خوشحال و سعادتمند هستم. با وجود چالش های زیادی که در زندگی داشتم، ایمان و یقیت خوشبختی و سعادتی را در قلب من کاشتند که با هیچ پول و ثروتی نمی توان خرید. الحمدلله.

ترجمه:مسعود

مهتدین

Mohtadeen.Com

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرموده است:

(أريت في المنام أني أنزع بدلو بكرة على قليب، فجاء أبو بكر فنزع ذنوباً أو ذنوبين نزعاً ضعيفاً والله يغفر له ثم جاء عمربن الخطاب فاستحالت غرباً فلم أر عبقريا يفري فريه حتى روى الناس وضربوا بعطن)
«در خواب دیدم که از چاهی آب می‌کشم؛ آن‌گاه ابوبکر آمد و یک دلو آب از چاه کشید و او، در کشیدن آب ضعیف بود و خداوند، او را می‌بخشد. سپس عمر آمد و دلو را به دست گرفت؛ هیچ پهلوانی سراغ ندارم که همانند او کاری را بدین قوت انجام دهد. عمر چنان آب کشید که همه‌ی مردم و شترانشان سیراب شدند و به استراحت پرداختند»
 مسلم ش 2393 .

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010