اسم قبل از اسلام: اليزونان ديز
اسم بعد از اسلام: يعقوب
وضعیت تأهل: متأهل
ملیت: هندي
يعقوب و جستجوی حقیقت و هدايت
در هندوستان زندگی می کردم و اسم من قبل از اسلام يزونان ديز بود. پیشتر مسيحي بوده و به همراه همسرم به طور مرتب به کلیسا می رفتم. به شدت به دین مسیحیت علاقمند بودم و هرچه درباره ی تثلیث می گفتند را باور داشته و معتقد بودم هر دینی به جز مسیحیت باطل بوده و از جانب شیطان می باشد.
وقتی برای کار وارد كويت شدم، با برخی از دوستانی که در شهری که در هندوستان با هم می گشتیم و به همراه هم به آموزش مسیحیت می پرداختیم ملاقات کردم. در خانه ای که در کویت اقامت داشتم، همسایه ای مسلمان داشتم. این همسایه بسیار خوش اخلاق بود و پیدا بود که از خانواده و تربیت نیکو و عقل و منطق درست برخوراد می باشد. با آنکه او می دانست که من مسیحی هستم با من به گرمی برخورد می کرد و از حال من و همسرم سؤال می کرد. بین ما دوستی و رابطه ی صمیمی ایجاد شده بود و اندک اندک با من صمیمی تر می شد.
اسلام چیست؟
یک روز از این همسایه درباره ی دینش سؤال کردم. از او پرسیدم: اسلام چیست؟ و برای چه شما را با قتل و خونریزی و تعدد زوجات می شناسند؟
همسایه ی مسلمانم پاسخ داد: اسلام راه و روش حقیقی زندگی است که به همه ی دنیا اثبات نموده که بزرگ ترین دین است.
گفتم: دلیلت چیست؟
گفت: در دین اسلام آفریدگاری جز خدای یکتا که جهان را می گرداند نیست، کسی با او در پادشاهی و حکمرانی شریک نیست. در باقی ادیان شریک قرار دادن با خدا اتفاق افتاده و به آن اهمیتی نمی دهند. اما چسباندن تهمت هایی مانند خونریزی، چیزی است که اسلام از آن مبرا است. چون می توانی پاسخت را در عبارت کوتاه و مختصر "السلام عليكم" پیدا کنی. احوالپرسی اسلام "سلام" است، پس چگونه دینی که احوالپرسی اش سلام و امنیت باشد خونریز باشد؟
در رابطه با تعدد زوجات یکی از تحقیقات علمی نشان داده که بی بند و باری گسترده در جهان جز با چندهمسری درمان نمی شود.همچنین دلایل زیاد دیگری وجود دارند که من نمی دانم چون عالم دینی نیستم و یک آدم معمولی هستم که به اندازه ی نیازش معلومات دینی دارد. ولی اگر بخواهی بیشتر از این دین بدانی باید به انجمن آشنایی با دین اسلام رفته یا کتاب هایی که آن انجمن به زبان خودتان منتشر می سازد را پیدا کرده و مطالعه کنی تا خودت تفاوت را مشاهده کنی.
بعد از این گفتگو با دوست مسلمانم مدت زیادی را به مطالعه درباره ی اسلام پرداختم. یک روز یکی از همکاران مسلمانم وقتی از او درباره ی اسلام پرسیدم گفت: اسلام بیاور که برایت بهتر است.
گفتم: آن را با ادیان دیگر مقایسه خواهم نمود و بدون شک آنکه بهتر باشد برنده می شود.
گفت: اگر مسلمان شوی به تو 100 دينار خواهم داد.
با ناراحتی به او پاسخ دادم: اگر بخواهم اسلام بیاورم، آن را با پول نخواهم خرید.
ترس و سرگردانی
شروع کردم به مطالعه و گوش دادن به خطبه ها و نشریه های دعوب تا آنکه خدای متعال قلبم را به اسلام گشود، لكن در اعلان آن به صورت آشکار از مسیحیانی که سابقاً بر دین آن ها بودم می ترسیدم. چون آن ها درصورت مسلمان شدن من علیه من دسیسه می کردند!
همچنین به عاقبت کارم در صورتی که اسلام نیاورم می اندیشیدم. تردیدی نبود که زیان و تباهی آشکاری گریبانم را می گرفت. مخصوصاً بعد از آشکار شدن آن در مقابل من و معلوم و روشن شدن اینکه اسلام دین حق و راستین می باشد همچون روشنایی خورشید در وسط روز.
بعد از این سرگردانی و ترس، عزمم را جزم کردم که مسلمان شدنم را اعلام نمایم و گفتم: مهم آن است که به خدای پروردگار عالمیان تسلیم شده و اسلام بیاورم و نتیجه آن هرچه باشد سهل و آسان خواهد بود.
من يقين داشتم که خداوند مرا فراموش نخواهد کرد. بی درنگ برای اعلام مسلمان شدنم شتافته و به پیشواز واکنش ها و خطرات آن از جانب برخی افراد رفتم. اما در نهایت آن ها هم مجبور به پذیرش واقعیت شدند.
پس از مسلمان شدن اسم خود را يعقوب گذاشتم. پس از آن زندگی من رو به بهبود نهاد و در چهره ام خوشی و شادمانی ظاهر شد. وقتی همکاران مسلمانم سر کار من را می دیدند می گفتند: تو اسلام آورده ای؟
گفتم: آری.
همت و تلاش من بعد از دخول به دین اسلام بیشتر گردید. برا ادای فريضه ی حج عازم شدم و در آن جا برای گناهان و کوتاهیم در برابر پروردگار متعال و دعوت به سوی او گریستم و از او خواستم که گناهانم را بر من ببخشد و از آتش دوزخ نجاتم دهد.
سخنی با غيرمسلمين
به غيرمسلمانان می گویم: ای مردم، من از دین اسلام و مسلمين به خاطر شایعه هایی که رایج است نفرت داشتم اما دین اسلام والاتر و بهتر است از آنچه علیه آن می گویند. برای همین به صراحت به غیرمسلمانان می گویم برگردید به دین اسلام و آنچه در آن است را بخوانید، خودتان همه ی آن را خیر و نیکی خواهید دانست و رستگاری دنیا و آخرت خود را در آن خواهید یافت.
