شماره مقاله :

 شنيده بودم که در زمان قديم شخص جاهلی خود را رهنمای ديگران ساخته بود ، و به اين فکر که ترک دنيا نموده ، مشغول عبادت بود ، روزی شيطان به نزد وی آمده ، خود را به چهرهء زيبا آراست ، آن شخص زمانی ديد که درنيمه شب کسی بالای سرش ايستاده ، ودروازه ها همه بسته اند ، فکر کرد که او خدا را ديده است ، شيطان برايش گفت : چه مشکل داری ؟ آن شخص نادان گفت : عبادتها برايم ثقلت ميکند ، شيطان برايش گفت : من ترا ازتمامی عبادت ها معاف نمودم . و تمامی گناه های تو معاف ميباشد ، صبح زمانی دوستانش آمدند ديدند که آن شخص زاهد ، خوابيده و نماز نميخواند ، برايش گفتند : امروز چرا عبادت نميکنيد ، گفت: ديشب خدا را ديدم ، و او مرا از تمامی گناهان وعبادت ها معاف کرد ، پيروانش گفتند که ما درتمامی عمر از تو پيروی ميکرديم ، واکنون که زمان معافيت وبخشش آمد ، مارا فراموش کردی ، وتنها همه امتيازات ر ا گرفتی ،  آن شخص گفت : من امشب بازهم کوشش ميکنم باوی ملاقات کنم ، وشما را هم از اين امور معاف سازم ، شبانگاه آن شخص بازهم به بعضی عبادات مشغول شد ، شيطان باز به نزدش آمده و گفت : من ترا از تمامی عبادت ها معاف نمودم ، وباز چرا خود را مشغول ساختی ، آن شخص جاهل گفت :  من يک تعداد از پيروان نيز دارم که سرسختانه مرا متابعت ميکنند ، وبا وجود اينکه من هيچ علميت ندارم ، آنان از من پيروی ميکنند ، واگر شما لطف کنيد ، آنانرا نيز همکاری کنيد ، شيطان گفت : برای شان بگو که من شما را از تمامی عبادت ها معاف نمودم ، وگناهان شما همه معاف است ، شما ميتوانيد آزادانه هرکاری را انجام دهيد . فردای آنروز آن شخص جاهل به تمامی پيروان خود موضوع را حکايت نمود ، وآنان همه عبادت ها را ترک نموده ، به گناهان مشغول شدند . اين شخص جاهل نميدانست که حضرت موسی (عليه السلام) که پيامبرخدا بود ، وتقاضا نمود که خدا را ببيند ، الله  (جل جلاله) برايش گفت (لن ترانی) هرگز مرا ديده نميتوانی . پس او چطور ميتواند خدا را ببيند ، همچنان اين شخص جاهل نميدانست که آن شخص ملايکه هم نميباشد زيرا ملايکه ها با انبياء صحبت ميکنند ، و هيچ کسی صلاحيت بخشش گناهان ومعافيت ازعبادتها را بجز الله  ( جل جلاله) ندارد ، وخدای متعال بنده گان خويش را به عبادتها امر نموده است وبهترين مخلوقات حضرت رسول الله (صلی الله عليه وسلم) هم از عبادتها معاف نبود ، واحاديثی داريم که حتي درشرايط بسيار دشوار برشانه های بعضی از يارانش تکيه نموده ، غرض ادای نماز به جماعت ميرفت .  بنابراين منع مردم از عبادتها ، وتشويق آنان به گناه ها وظيفهء شيطانهای انسی ويا جنی ميباشد . پولس يهودی نيز خواست ، تا بنده های خدا را از عبادت دور داشته و آنانرا به گمراهی سوق دهد . او پيروان خود را از عمل به تعاليم دين ، عبادات و غيره مناسكي را كه انسان متدين بايد مراعات نمايد بري الذمة قرار ميدهد  او خطاب به پيروان خويش در رساله ء پولس به افسيسان در باب دوم شماره پانزدهم ميگويد : ( ديگر عمل به شريعت و دستور ها ي آسماني براي ما لزومي ندارد ) و بدين وسيله مردم را به تمامي فحشاء و منكرات دعوت مينمود .