10 تير 1404 05/01/1447 2025 Jul 01

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 607
بازدید کـل سایت : 3328920
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

2031 تعداد مشاهده : 588 تاریخ اضافه : 2012-01-21

 

تغییر در زنگی


از ترس و دلهره آب دهانم را به سختی قورت داده و نفس عمیقی کشیدم. تردید و افکار منفی را دور ریخته و قدمی به جلو برداشتم. صدای تپش قلبم را می شنیدم، عرق سر و صورتم به خوبی مشخص بود. ترسم را نادیده گرفته و به درگاه پروردگار دعا کردم تا مرا به راه راست هدایت فرماید و در مسیری که قدم گذاشته بودم از من پشتیبانی کند. همین برایم کافی بود که می دانستم بدون او نمی توانم کاری انجام دهم.

لامپ اتاقم را خاموش کرده و در حالی که دستانم می لرزید به طرف در رفتم. سیلی از افکار ذهنم را مورد تاراج قرار داده بودند. واکنش دوستم چه خواهد بود، به هر حال هر چه باشد به تصیمی که گرفته ام ارزش می نهم. نتوانستم در را باز کنم و خود را به حیاط برسانم. در تاریکی مطلق اتاق مانده و اشک از گونه هایم جاری شد. احساس می کردم فرد ضعیفی هستم، با خودم فکر کردم که چرا باید تا این حد آدم ترسویی باشم؟

دیگر اشک از چشمانم سرازیر نمی شدند، در آن حالت یک لحظه به دیروز برگشتم. وقتی که داشتم در نماز تراویح نماز می خواندم. جمله ای که دوستم به من گفت را به خاطر آوردم؛ دعا کن تا خداوند تو را به راه راست هدایت نماید. با دستم گونه های خیسم را پاک کرده و شروع به دعا خواندن نمودم. به صورت تحت الفظی تقاضای شفاعت کردم. لامپ اتاقم را روشن نموده و تصمیم گرفتم برای آرامش درونی خود و نیرو گرفتن دوباره مقداری قرآن بخوانم.

دستم را به سوی جیبم فرو برده و دنبال قرآن کوچکی که همراهم بود گشتم. با کشیدن یک نفس عمیق آرامش خاصی تمام وجودم را فرا گرفت. روی صندلی نشسته و قرآن را باز نموده و به طور ناگهانی سوره ای را با نمودم. سوره ی کهف بود و با صدای بلند شروع به خواندن کردم.

یک لحضه از خودم خجالت کشیدم که چرا باید تا این حد احساساتی و متأثر باشم؟ قرآن را بسته و در جیبم قرار دادم. احساس قدرت و شجاعت عجیبی در خود نمودم. خداوند مرا هدایت داده و بار سنگینی را از روی دوشم برداشت و از وجود خود در کنارم به من اطمینان داد. از منزل بیرون آمده، برای رسیدن به نماز تراویح لحظه شماری می کردم. حس می کردم نگهبانی همراهم است که دستم را به سوی هدایت گرفته و به روی من لبخند می زند. وارد خیابان شدم، تنها بودم و لبخندی را که بر لبانم داشتم نمی توانستم از دیده ی عموم پنهان دارم. در حالی که به طرف مسجد می رفتم با یکی از دوستانم برخورد نمودم، بلافاصله تغییر را در چهره ام احساس کرد. از تعجب دهانش باز ماند، ناگهان از خوشحالی فریاد زد و گفت: "خدای من نادین، خیلی بی نظیر شده ای".

دوباره اشک از چشمانم جاری شد و او مرا در آغوش گرفت. از اینکه خداوند مرا به عنوان اجرا کننده ی دین خویش برگزیده بسیار خرسند هستم و برای هدایت تمام انسان ها دعا می کنم.

پایان


ترجمه: مسعود

مهتدین

Mohtadeen.Com

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

رسول خدا صلی الله علیه و سلم  فرمودند: 
" والذي نفسُ محمدٍ بيدهِ لا يسمعُ بي أحدٌ من هذه الأمة ولا يهوديٌّ ولا نصرانيٌّ ثم يموتُ ولم يؤمنْ بالذي أُرسلتُ به إلاّ كان من أصحاب النار ". 
سوگند به آن ذاتی كه جان محمّد در دست اوست هيچ كس از اين امّت، از‌يهوديان و مسيحيان نيست كه رسالت من به گوشش برسد و ايمان نياورد مگر اين كه ‌از دوزخيان خواهد بود.
 مسلم 93/1 كتاب الايمان

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010