به نام خدا
در یک خانواه ی مسیحی به دنیا آمده و پس از اینکه دوازده سالم شد پدرم را از دست دادم. مادر و برادرم خیلی مذهبی بودند ولی من هیچ علاقه ای به مذهب نداشتم. درمورد مسیحیت شک و تردید بسیاری داشتم، به نظر می رسید که ناقص می باشد و هرگاه از کسی سؤالی پرسیده محکوم به سکوت می شدم و به من می گفتند تو به دین هیچ اعتقادی نداری.
هر چند که پرسش و تحقیق درمورد مسیحیت در من سیری ناپذیر بود. چند سال گذشت و من چیزی درباره ی اسلام و مسلمانان نمی دانستم، تنها دانسته های من مربوط به صحبت هایی بود که خانواده ام راجع به آن می کردند. آنها می گفتند مسلمانان ماه می پر ستند و خدای آنها زیر سنگ سیاهی پنهان شده است.
تا آگوست سال 2007، این تمام اطلاعاتی بود که من درمورد اسلام داشتم. یک دفعه اشتیاق برای به دست آوردن آگاهی و اطلاعات درست از اسلام در من به وجود آمد. از روی خوش شانسی به خاطر ارتباط شغلی ام با اینترنت فرصتی برایم دست داد تا بتوانم از طریق بعضی از سایت ها با اسلام واقعی آشنا شوم.
دقیقاً تاریخ آن روز را به یاد ندارم ولی نیمه های ماه آگوست بود، در گوگل دنبال سایت های اسلامی می گشتم. طولی نکشید که با خواهر هدی آشنا شدم که او نیز تازه به دین اسلام مشرف شده بود و قبلاً یک مسیحی بود. این برایم تعجب آور بود که یک مسیحی به دین اسلام روی آورده باشد زیرا اکثراً به ادیان دیگر کشیده می شوند.
شروع کردم به دنبال افراد بیشتری که تازه مسلمان شده اند. نمی دانستم چه چیزی دارد مرا وادار به این کار می کند ولی به هر حال داشتم این کار را می کردم. داستان خیلی از تازه مسلمانان را می خواندم، به خصوص مسیحیانی که به دین اسلام روی آورده بودند. سردرگمی و بی قراری افکارم را فلج ساخته بود. توی وضع دشواری گیر کرده بودم که آیا اسلام درست است یا مسیحیت ؟
هر چه بیشتر می خواندم بیشتر دچار تناقض می شدم، از این همه سردرگمی می ترسیدم. تصمیم گرفتم یک هفته از جستجو در اینترنت راجع به اسلام خودداری کنم، اما نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و دوباره شروع کردم. از طریق ایمیل برای سایت خواهر هدی سه سؤال درباره ی اسلام فرستادم. خدا را شکر تعدای مقاله برایم فرستاد، با خواندن آنها این اولین باری بود که به درستی مسلمانان را می شناختم و معنای اسلام را می فهمیدم.
هر روز درباره ی اسلام تحقیق می کردم حقیقت و زیبایی آن بیشتر مرا به سوی خود جذب می نمود. یادگیری درمورد اسلام یکی از بهترین وقایع زندگی من بود. خیلی راحت به پاسخ بسیاری از سؤالاتم رسیدم، از طریق فرم پرسشنامه ی خواهران گوهر، توانستم با مسلمانان بیشتری آشنا شده و آنها هم در یادگیری اسلام کمک فراوانی به من کردند.
طولی نکشید که شهادتین خود را رسماً اعلام نمودم. با اینکه در بین دوستان و خانواده ام تنها کسی هستم که مسلمان شده ام ولی خیلی به خودم افتخار می کنم. حالا دو سال از این واقعه می گذرد و هنوز هم نمی دانم که چطور به این مسیر کشیده شدم.
امیدوارم خداوند همه ی انسان ها را به سوی حقیقت اسلام هدایت فرماید.
پایان
ترجمه: مسعود
مهتدین
Mohtadeen.Com
|