به نام خدا
در ماه می سال 1994 به دین اسلام مشرف شدم. گرچه آن زمان اطلاعات کمی درمورد اسلام داشتم ولی حس می کردم که باید مسیر درستی برای زندگیم باشد.
آشنایی من با اسلام برای اولین بار زمانی رخ داد که با یک خواهر مسلمان اهل نیجریه دوست شدم. او درباره ی دین خودش با آرامش صحبت می کرد، در برخورد با او فهمیدم که اسلام با آنچه که رسانه های غربی از خاورمیانه به تصویر کشیده اند کاملاً فرق دارد.
آنها مسلمانان را ملتی تروریست و متعصب می پندارند. دوست نیجریه ای من هرگز چنین خصوصیتی نداشت. آرامش و اعتماد به نفس وی قابل تحسین بود. از آن پس کسب اطلاعات و آگاهی های من راجع به اسلام آغاز شد تا در بتوانم آینده آن را به عنوان عقیده و مذهب خود انتخاب نمایم.
از همان اول ایمان به خداوند باعث شد تا به اینجا کشیده شوم. ابتدا ادیان مختلف دنیا را مورد مطالعه قرار دادم، گاهی هم از حقیقت طفره می رفتم. با وجود این اصلاً راضی نبودم و همیشه احساس می کردم که به نحوی دارم از اوهام و خیال رهایی پیدا می کنم.
باز هم سؤالاتم بدون پاسخ مانده بودند. بعد از آن توسط خواهری مسلمان اهل استرالیا بیشتر با اسلام آشنا شدم. اولین دیدار من با او موقعی بود که ماه رمضان در مسجد برای کلاس های تعلیمات دینی ثبت نام کرده بودم. من در گروه خواهران لبنانی بودم که لباس سفید وبلندی می پوشیدند.
بعدها فهمیدم که آنها این لباس را به خاطر نماز می پوشند. کم کم از مسلمانان خوشم آمد و دوست داشتم مثل آنها باشم. با این خواهر مسلمان استرالیایی دوست شدم، حمایت و پشتیبانی های وی باعث دلگرمی و تشویق من شد. چند عقیده ی مهم در اسلام وجود دارد که مجذوب آنها شدم، یکی ایمان به خدای یگانه بدون اینکه شریکی برای وی فرض نماییم. دوم اینکه خدا شبیه انسان نیست.
مسیح مانند همه ی ما یک انسان است، ابراهیم و اسمائیل نیز انسان هستند از نواده ی آدم، آنها توسط پروردگار به عنوان پیام آور برگزیده شده اند، پس چگونه می توانند ادعای خدا بودن را داشته باشند.
بعد از اسلام آوردنم زندگی چندان آسانی نداشتم، می بایست سرشت و باطن خود را پاک نموده و به کلی تغییر دهم. خدا را شکر با کمک و حمایت های دوستان مسلمانم توانستم تا حد زیادی اصول و مبانی اسلام را فرا بگیرم و آنها را در زندگی خود پیاده نمایم.
پایان
ترجمه: مسعود
مهتدین
Mohtadeen.Com
|