درحین کار به عنوان یک کارمند در لندن، با بانوی مسلمانی آشنا شد که بعدها به همسریش درآمد.
آن خانم با آنکه در خانواده ای مسلمان پرورده شده بود اما به دین خود پایبند نبود. با این حال، آن قدر ایمانش قوی بود که بر اسلام آوردن شوهرش قبل از ازدواج اصرار بورزد.
پس از سال ها اسلام ظاهری، بدون کم ترین دل نگرانی درباره ی نماز، روزه یا حضرت محمد، پیامبر رحمت و برکت، صلی الله علیه و سلم، در یکی از حلقه های تعلیم اسلام شرکت جست تا بلکه به دانش آکادمیکی درباره ی اسلام دست یابد تا به پسرش منتقل سازد.
با گوش سپردن به تعالیم ساده، صریح و روان دین اسلام، به شدت مجذوب این دین گشت.
او این بار به عمل به دینش پرداخته و این حالت را به همسرش نیز انتقال داد. زندگی آن دو از باوری ضعیف و اندک به زندگانی موقوف عبادت خداوند یکتا تبدیل شد.
صوفیان چندین کنفرانس پایان هفته و نمایشگاه اسلامی را تاکنون برگزار نموده و اکنون نیز در جامعه ی اسلامی بریتانیا مشارکت دارد.
"قبل از آنکه چیزی از دین اسلام آگاهی پیدا کنم، ایمان محکمی به خداوند داشتم، ولی در هیچ کلیسایی برای این ایمان خود جلوه ای واقعی نمی یافتم. همیشه به نظر می آمد در بین حاضران کلیسا نوعی ریاکاری، مقدس نمایی معارض با سرشت محبت آمیزی که در عیسی مسیح سراغ داشتم، وجود دارد.
هرگز سردرنمی آوردم که چرا برای ارتباط با خداوند باید از طریق عیسی مسیح یا یک کشیش اقدام نمود. سعی می کردم چنان زندگی کنم که شایسته ی یک مسیحی باشد، سخت تلاش کنم، به خانواده ام رسیده صادق بوده و در کار دیگران دخالت ننمایم.
آنگاه در سال 1977، با همسر آینده ام آشنا شدم، که در لندن دانشجو بود. او می گفت که در باور اسلامی هیچ چیز جز الله شایسته ی پرستش نبوده و تمام پیامبران تنها برای ابلاغ پیغامی ساده آمده اند: که تنها یک خدا وجود دارد و انسان برای عبادت او آفریده شده است. او بیان می داشت که کار کردن هم عبادت است، اگر بر اساس خواست خداوند رفتار شود.
درنتیجه در سال 1977من با خوشحالی اسلام آورده و باهم ازدواج نمودیم. با این وجود، شیوه ی زندگی من تغییری نکرده بود، درست مانند پیش از بیان کلمه ی شهادتین زندگی او را ادامه می دادم، و این وضعیت تا سال 1987، استمرار یافت. آنوقت بود که شروع به تحقیق و مطالعه درباه ی اسلام نمودم، با این دیدگاه که بتوانم آن را به پسرم بیاموزم، پیش از آنکه به مدرسه برود. آن زمان او تنها سه سال داشت.
با آغاز مطالعات دریافتم که من تعهداتم را در رابطه با آفریدگارم به جای نمی آورده ام. می پنداشتم که با اعتراف به یگانگی پروردگار وظیفه ام را بطور کامل انجام داده ام. به زودی فهمیدم که باید نماز خوانده، زکات داده، درصورت استطاعت به حج رفته و وارد امت اسلام شوم. بنابراین، الحمدلله، شروع به انجام موارد ذکر شده نمودم.
حالتی در قرآن کریم هست که پرده ها را از چشمانم کنار زده است. اکنون در اشتیاق اوقات نماز بسر برده، رمضان را دوست داشته و به لطف خداوند در سال 1992 حج را گزارده ام. خیلی سخت است که از اینکه تازه مسلمانی هستی بر خود نبالی.
در آرزوی آن روزی هستم که مسلمانان پیام اسلام را برای غیرمسلمانان در اینجا بیاورند. ما نیاز داریم که از الگویی پیروی نماییم. بواسطه ی راستگویی، صداقت، رفتار محترمانه و توجه و علاقه به کل انسانیت است که دین اسلام همچون آغاز آن گسترش می یابد.
تعالیم اسلامی بیانگر آنند که در هر امری دارای تعادل و میانه روی هست؛ باید به عنوان مسلمان حضور خود را با کمک به راهبری اخلاقی در اجتماع ابراز نماییم و در عین حال هویت اسلامی را در برابر تعصب ملی گرایانه حفظ نماییم.
اکنون که مسلمان هستم، لذتی را در باشگاه های شبانه، دیسکوها، مراسمات پرهزینه و ... نمی یابم.
اگر شما جزو گروه مومنان باشید، لذت و خوشی نشست و برخاست با آنان، بحث و گفتگو درباره ی شگفتی های خالق هستی یا محبت و هماهنگی متقابل با خانواده ی تان درک خواهید نمود. خانواده های غیرمسلمان این منافع را به دلیل آنکه هرکس درپی لذت فردی و شخصی خویش است از دست می دهند.
والسلام.
مهتدین
Mohtadeen.Com
|