در سال 1386 هـ ش بود که توفيق انجام مراسم حج نصيبم گرديد. در سرزمين وحي مسلمانان زيادي را با مليت هاي مختلف ملاقات کردم که برخي مسلمان زاده و برخي تازه مسلمان بودند.
يک روز پس از نماز عصر در مسجد الحرام نشسته بودم که متوجه شدم در سمت راست من جواني که ظاهرا چهره اي اروپايي يا آمريکايي داشت نشسته است. با وي احوالپرسي کردم و از مليتش پرسيدم. جواب داد اهل کانادا هستم. پرسيدم مسلمان زاده هستيد يا مسلمان شده ايد؟ گفت: قبلا مسيحي بودم و نزديک يک سال است که مسلمان شده ام.
از آن روز به بعد با او دوست شدم و از طريق ايميل با هم ارتباط داريم. از او در مورد علت و چگونگي مسلمان شدنش پرسيدم…
بنده سخن را کوتاه مي کنم و چگونگي مسلمان شدنش را از زبان خودش مي شنويم . يعقوب پغار
من توني بران (Tony braun)هستم. متولد سال 1981 م ، در کشور کانادا شهر رد ديير (Red deer) به دنيا آمده ام و در همين شهر بزرگ شده ام.
خانواده ام از مسيحيان متعصب و از خدمت گذاران کليسا و اکثر دايي ها و عموهايم کشيش هستند. بنابراين من يک مسيحيِ مذهبي و از پيروان مذهب پروتستان (Baptist protestan) بودم.
از اسلام اطلاعات چنداني نداشتم و طبق باور مذهبي متعصبي که داشتم اسلام را ديني باطل و مسلمانان را گمراه و تروريست مي پنداشتم.
يک روز فکر کردم اگر بتوانم مسلمانان را به مسيحيت هدايت و راهنمايي کنم کار بزرگي انجام داده ام. اما اين کار نياز به تحقيق و بررسي پيرامون اسلام و مسيحيت داشت، چون شناخت من از مسيحيت بيشتر بر پايه ي تقليد و تعصب بود.
گاهي اوقات حس سه گانه پرستي و يا اينکه عيسي عليه السلام فرزند خداست مرا رنج مي داد. بعضي وقت ها هم که سوالاتم را مطرح مي کردم، پدر و مادرم و حتي رهبران ديني پاسخ روشن و واضحي به من نميدادند. ولي من به خود مي گفتم اينها از من بهتر و بيشتر مي دانند و بدينصورت خود را قانع مي کردم.
بنابراين قبل از مطالعه و تحقيق در مورد اسلام، که هدف من اثبات بطلان و بي ارزشي آن بود، بايد از انجيل شروع مي کردم.
جالب است بدانيد که رهبران مسيحي، مسيحيان را به تحقيق و بررسي انجيل هاي موجود تشويق و ترغيب نمي کنند. چون انجيل هاي موجود متفاوت و مختلف هستند و تناقضات و اشتباهاتي در آن ها يافت مي شود.
من براي اثبات برتري مسيحيت بر اسلام و پاسخ به سوالات و شبهاتِ خودم، انجيل کينگ جيمز (King james) را انتخاب کردم.
در اين انجيل ذکر شده است که حضرت عيسي عليه السلام براي خدا نماز ميخوانده و همه ي پيامبران چنين مي کردند. و جالب اينکه در همين انجيل بشارت پيامبر خاتم هم ثبت شده است.
نتيجه ي اين تحقيقات اين بود که اعتقاد تثليث و اينکه عيسي عليه السلام، پسر خداست را کنار گذاشتم و به اين باور رسيدم که بايد يک خدا را پرستيد. ولي مطرح کردن اين اعتقاد مشکلاتي را از طرف فاميل و دوستان در بر داشت. اما من به آن ها مي گفتم که هدف من اثبات برتري مسيحيت بر اسلام است، چون هنوز اين اعتقاد را داشتم.
براي اثبات باطل بودن اسلام بايد از قرآن شروع مي کردم. چون بعد از تحقيقات به اين نتيجه رسيده بودم که اصل اسلام بر قرآن استوار مي باشد. پس از بررسي و تحقيقات فراوان که حدود هفت سال به طول انجاميد به اين نتيجه رسيدم که همه ي قرآن هاي موجود داراي يک متن واحد هستند و مثل انجيل هاي موجود، متفرق و مختلف نيستند.
در هيچ کدام از قرآن ها، اشتباه يا تناقضاتي نيافتم. هرچه بيشتر تلاش مي کردم تا عيب و نقصي پيدا کنم به حقايقي مي رسيدم که تا بحال به اين روشني و وضوح نديده بودم. پس به اين يقين رسيدم که اين همان پيام ناب و خالص خداوند مهربان مي باشد.
به آرامش دروني رسيده بودم که نمي توانم چگونه آن را توصيف کنم. چون اين همان حقيقتي بود که من در مسيحيت دنبال آن مي گشتم.
هيچ وقت يادم نمي رود وقتي که مي خواستم اقرار به گفتن کلمه ي شهادتين نمايم. لحظه اي به خودم خنديدم و گفتم: پسر آمده بودي باطل بودن قرآن و حقانيت مسيحيت را ثابت کني تا بلکه بتواني مسلماني را به مسيحيت هدايت کني! از طرفي به خانواده و فاميل و.. چه خواهي گفت؟
در اين فکر بودم که اشک در چشمانم حلقه زد و بغض گلويم را فشرد. با خود گفتم: خورشيد را نمي شود پنهان کرد و با فطرت درون خود نمي شود جنگيد. پس با صداي بلند و از ته قلب گفتم: «أشهد أن لا اله الا الله وأشهد أن محمدا رسول الله».
اين توفيق بزرگ در سال 2006م اتفاق افتاد و سال بعد، اداي مناسک حج نصيبم شد.
پس از تشرف به دين مبين اسلام با موجي از مخالفت ها و سرزنش ها مواجه شدم که الحمدلله، هيچ کدام نتوانستند ايمان مرا نسبت به اسلام خدشه دار کنند. در نتيجه مي گفتند که من کافر شده ام و به دين تروريست ها داخل شده ام.
به راستي زندگي کردن در غرب براي مسلمانان مخصوصا، خوهران سخت و دشوار است. اما پيروي از حق به هر قيمتي که باشد مي ارزد. همانطور که حضرت ابراهيم عليه السلام به ما مي آموزد وقتي که فرمود: پروردگارا: نماز من، مناسک من، زندگي و مرگ من بخاطر توست.
شهري که من در آن زندگي مي کنم 85705 نفر جمعيت دارد که فقط 200 نفرمان مسلمان هستيم. پدر و مادر و خواهرانم هنوز بر دين مسيحيت هستند اما نظرشان نسبت به اسلام کاملا تغيير کرده که اميدوارم در آينده ي نزديک به دين اسلام مشرف شوند. ضمنا من هنوز مجرد هستم و با خانواده ام در يک خانه زندگي مي کنم. خودم هم در يک بيمارستان مشغول به کار هستم.
مدتي است که مشغول فراگيري زبان عربي هستم. در رابطه با تبليغات اسلامي فعاليت هاي چشمگيري داريم تا حقانيت اسلام را در کانادا آشکار کنيم و الحمدلله تا به حال موفقيت هاي اميدوار کننده اي را کسب کرده ايم.
يک توصيه: به نظر من بيشتر مسلمان زاده ها خوب نمي دانند از چه نعمت بسيار بزرگي بهره مند هستند، زيرا در تاريکي و گمراهي اديان ديگر زندگي نکرده اند.
قدر و ارزش اين نعمت را بدانيد وشناخت بيشتر و بهتر آن، از طريق مطالعه و تحقيق در مورد قرآن کريم و زندگي پيامبر خاتم و اصحاب و ياران بزرگوارش که سهم عظيمي در جهاني کردن اين دين بزرگ داشته اند، را جزو برنامه ي روزانه ي خود قرار دهيد.
اگر دوست داشته باشيد مي توانيد به وب سايت من سري بزنيد. آدرس وب سايت من:www.Ashadu.com
سایت مهتدین
Mohtadeen.Com