22 شهريور 1404 20/03/1447 2025 Sep 13

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 607
بازدید کـل سایت : 3375471
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

1561 تعداد مشاهده : 757 تاریخ اضافه : 2011-04-30

 

آنسلم تورمیدا، کشیش و واعظ مسیحی از اسپانیا، (قسمت آخر)

به نام خدا

پس از اینکه چهار ماه را نزد علمای مسیحی سپری نمودم، از آنها خواستم یک مترجم برایم پیدا کنند. در آن زمان ابو العباس احمد فرماندار آنجا بوده و لقب سلطان را داشت. او به عنوان فرد با فضیلت و پرهیزکاری در بین مردم شهرت پیدا کرده بود. از مشاور وی یوسف الطبیب، خواستم با وی ملاقاتی داشته باشم. محل زندگی وی را جویا شده و به دیدنش رفتم. ماجرای آمدن به آنجا را برایش توضیح داده، به او گفتم که هدفم از طی کردن این همه راه پذیرفتن اسلام می باشد.

او بی اندازه خوشحال شد زیرا پیشرفت این کار کاملاً به دست وی بود. او نزد سلطان رفت و داستان مرا برایش تعریف نمود و از او قول مساعدت گرفت که مرا بپذیرد. سلطان پذیرفت، و مرا پیش وی فرستادند. اولین سؤالی که از من پرسید درمورد سنم بود. گفتم سی و پنج سال سن دارم. سپس راجع به دانش و دانسته هایم پرسید و اینکه چقدر درس خوانده ام.

پس از پاسخ دادن به سؤالاتش، گفت؛ خیلی به موقع به فکر خودت افتاده ای! بدان که لطف خداوند شامل حال تو شده است که می خواهی مسلمان شوی. بعد از آن نگرانیم فقط مسیحیانی بودند که مرا می شناختند و از این می ترسیدم که عکس العمل آنها دربرابر اسلام آوردن من چه خواهد بود.

آنها مرا به عنوان یک عالم فرهیخته می شناختند. سلطان دستور داد تا چند تن از علمای مسیحی را برای صحبت کردن با آنها به دربار دعوت نمایند. پس از قانع شدن آنها مرا به داخل اتاقی که سلطان با دیگر علما در آنجا گرد آمده بودند فرا خواندند. درمقابل همه شهادتین خود را اعلام نمودم.

علمای مسیحی با شنیدن کلمه ی شهادتین بر روی خود علامت صلیب کشیدند و گفتند: هیچ چیز به جز تمایل به ازدواج نمی توانست وی را وسوسه به انجام این کار نماید، زیرا در آیین ما کشیش ازدواج نمی کند. سپس آنها با ناراحتی آنجا را ترک کردند.

سلطان مکانی برای زندگی کردنم فراهم نمود و با دختر یکی از تاجران مشهور شهر ازدواج کردم. حاصل این ازدواج پسری بود که نام پیامبر را بر وی نهادم.

آنسلم تورمیدا پس از اسلام آوردن به نام محمد بن عبدالله الترجمان شناخته شد. دلیل این نام این بود که پس چند ماه او عربی را به خوبی فرا گرفته و به عنوان مترجم بین مسلمانان و مسیحیان در کنار سلطان به انجام وضیفه پرداخت.

پایان قسمت آخر



ترجمه: مسعود

سایت مهتدین

Mohtadeen.Com

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرموده است:

(أريت في المنام أني أنزع بدلو بكرة على قليب، فجاء أبو بكر فنزع ذنوباً أو ذنوبين نزعاً ضعيفاً والله يغفر له ثم جاء عمربن الخطاب فاستحالت غرباً فلم أر عبقريا يفري فريه حتى روى الناس وضربوا بعطن)
«در خواب دیدم که از چاهی آب می‌کشم؛ آن‌گاه ابوبکر آمد و یک دلو آب از چاه کشید و او، در کشیدن آب ضعیف بود و خداوند، او را می‌بخشد. سپس عمر آمد و دلو را به دست گرفت؛ هیچ پهلوانی سراغ ندارم که همانند او کاری را بدین قوت انجام دهد. عمر چنان آب کشید که همه‌ی مردم و شترانشان سیراب شدند و به استراحت پرداختند»
 مسلم ش 2393 .

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010