10 تير 1404 05/01/1447 2025 Jul 01

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 607
بازدید کـل سایت : 3328899
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

1536 تعداد مشاهده : 627 تاریخ اضافه : 2011-04-23

 

"فقط خداوند بود که آن روز چراغ هدایت را برایم روشن نمود"، برادر آلتر

اجازه دهید تا داستان را با گفتن جزئیاتی در مورد خودم شروع کنم. اسم سابق منسامسون جوزف بود. مدتی است که نام آلتر اصلان را برای خود انتخاب کرده ام،زیرا این اسم را خیلی دوست دارم. پانزده ساله هستم، و از پایه ی نهم بهپایه ی دهم می روم. در جنوب فلوریدا زندگی می کنم. 
و حالا اجازه دهید داستان را شروع نمایم. 
با بزرگ شدن در یک خانواده ی مسیحی واقعاً هرگز نمی دانستم که چطور بهاندازه ی کافی از خداوند قدردانی نمایم. فرض را بر این گذاشته بودم کههمیشه از او چیزی بخواهم و یا انتظاری داشته باشم. البته فقط از یک بچه چهانتظاری باید داشت. بچه ای که نمی تواند حکمت نهفته در زندگی را بفهمند.همانطور که بزرگ می شدم، اغلب از والدینم می خواستم که پاسخ سؤالاتم رابدهند، همچنان که سنم بالاتر می رفت، ایمان و باورم به سرعت داشت از هم میپاشید. وقتی که می دیدم چطور دیگران نفرین می کنند و چنین و چنان می کردنداین باعث تحریک شدن من می شد. سرانجام همه ی اعتقادم را از دست دادم، اماجالب این جا بود که می دانستم خالق برتری وجود دارد که هر چیزی را آفریدهو پروردگار ما می باشد. 
در حدود سن ده تا دوازده سالگی هیچ گونه اعتقادی نداشتم، و همینطور باقیماندم تا اینکه در نیمه ی سن پانزده سالگی در کلاس هشتم با دختری به نامنور بر سر آشنا شدم. در کلاس همگی صبرینا صدایش می کردیم. او نیز ایمانمحکمی نداشت، با این تفاوت که در یک خانواده ی مسلمان بزرگ شده بود. ما باهم دوستان خوبی شدیم. در حوالی سپتامبر طوفان شدیدی فلوریدا را در همشکست. 
قبل از آن روز در خانه ی صبرینا بودم. پدرش داشت کباب آماده می کرد. معتقدبودم که این گوشت باید حلال باشد، ولی زیاد اهمیتی نداشت. در آن موقع اینچنین روش زندگی را نمی پسندیدم. پدر صبرینا اجازه داد تا الکل بر سر میزغذا باشد و حدس زدم به خاطر این بود که دو تا از دوستان مسیحی اش این رامی خواستند. صبرینا با وجود اینکه سن پایینی داشت مقدار زیادی نوشید ویکدفعه حالش بد شد. پدرش او را به بیمارستان رساند. صبرینا بعد از اینکهحالش بهتر شد از خداوند طلب بخشش نمود و دعا کرد که دیگر به سوی چیز هایحرام در دینش نرود. این موضوع در من تآثیر گذاشت. 
از صبرینا چیزهایی در مورد اسلام پرسیدم. به خاطر اینکه در درونم آوایدلچسبی از آن به گوش می رسید. وقتی برای اولین بار نام خدا را شنیدم، عهدبستم که این اسم را دوست داشته باشم چون چراغ هدایت را برایم روشن نمود.از آن روز به بعد مسلمان شدن را برای خود هدفی بزرگ قرار دادم. این بودداستان آشنایی با اسلام توسط من. 

والســلام.


سایت مهتدین

Mohtadeen.Com

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

رسول خدا صلی الله علیه و سلم  فرموده است: 
(لقد کان فیمن کان قبلکم من الأمم المحدثون؛ فان یک فی امتی احد فانه عمر)
«
در میان امتهای گذشته، افرادی وجود داشتند که به آن‌ها الهام می‌شد و اگر در امت من، چنین کسی وجود می داشت، قطعاً عمر بود».
بخاری ش (3689)؛ مسلم، ش (2398)

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010