22 شهريور 1404 20/03/1447 2025 Sep 13

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 607
بازدید کـل سایت : 3375472
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

1448 تعداد مشاهده : 699 تاریخ اضافه : 2011-03-20

 

فرمانده ی آمریکایی بواسطه ی سرباز سعودی اسلام آورد

 

 


 

 

به نام خدا

 


 ابراهیم

بروس فاندام بعد از اسلام آوردن (عکاظ)

محمد مصباحی، جده.

«هرگز آن سرباز سعودی که من را با رفتاری که برایم عجیب بود بیدار ساخت فراموش نمی کنم.»


این اولین جمله ای بود که فرمانده آمریکایی، بروس فاندام، که نامش را بعد از مسلمان شدن به ابراهیم تغییر داده است، بیان داشت.

وی در توضیح این ماجرا بیان داشت: «یک خانم فرمانده یکی از گردان های آمریکا بود که در میان سربازان حاضر شده و با همه دست داد، جز یک نفر که از دست دادن با او امتناع کرد.»

در ادامه می افزاید: «این کار او برایم عجیب و تا حدی خارج از ادب جلوه کرد. وقتی دلیل این کار را از او جویا شدم گفت: "دین من اسلام است و در دین من به مردان اجازه داده نشده که با زنان بیگانه و نامحرم دست دهند."

این جا بود که دریافتم همه ی بزه کاری و جرم های اخلاقی با همین لمس کردن آغاز می شوند.»

ابراهیم ادامه داد: «از وی درباره ی دین اسلام سؤال کردم و او من را به مراکز اسلامی در حمراء و کورنیش و نیز مرکز جده راهنمایی کرد. در آنجا حقایق را برای من بازگو کرده و بی درنگ در همانجا اسلام آوردم.»

او تاکید می کند که هرگز لحظه ی ورود به بیت الله الحرام و دیدار کعبه ی شریف را از یاد نخواهد برد.

همچنین اشاره می کند که در مکه نمی توانست جلوی گریستن خود را بگیرد: «وقتی اشک بر صورتم جاری شد، احساس کردم گناهانم دارند شسته و پاک می شوند.»

 

پایان


منبع: مجله ی عکاظ- الدین و الحیاة، پنجشنبه 6/6/1431 هـ ق، شماره 3259

 



 

ترجمه: مسعود

سایت مهتدین

Mohtadeen.Com

 

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرموده است:

(أريت في المنام أني أنزع بدلو بكرة على قليب، فجاء أبو بكر فنزع ذنوباً أو ذنوبين نزعاً ضعيفاً والله يغفر له ثم جاء عمربن الخطاب فاستحالت غرباً فلم أر عبقريا يفري فريه حتى روى الناس وضربوا بعطن)
«در خواب دیدم که از چاهی آب می‌کشم؛ آن‌گاه ابوبکر آمد و یک دلو آب از چاه کشید و او، در کشیدن آب ضعیف بود و خداوند، او را می‌بخشد. سپس عمر آمد و دلو را به دست گرفت؛ هیچ پهلوانی سراغ ندارم که همانند او کاری را بدین قوت انجام دهد. عمر چنان آب کشید که همه‌ی مردم و شترانشان سیراب شدند و به استراحت پرداختند»
 مسلم ش 2393 .

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010