سلام به خواهران و برادران دینی در اسلام؛
من در ماه نوامبر 2004، قبل از اینکه از مالتا به آمریکا بیایم به دین اسلام مشرف شدم.
هنگامی که در مالتا بودم با مردی که همسرش را تازه از دست داده بود نامزد شدم، ولی قبول این موضوع برایم سخت بود. در ابتدا سعی کردم با او قطع رابطه کنم، ولی به دلایلی نتوانستم این کار را انجام دهم.
در 15 نوامبر 2004، با خواهر عایشه اهل تونس آشنا شدم. با هم شروع به گفتگو درمورد اسلام نمودیم. از آن لحظه به بعد خداوند چشم و قلب مرا بر روی حقایق اسلام باز کرد. واقعیت آنقدر روشن و واضح بود چنانچه باعث شد شهادتین را اعلام نمایم.
وقتی به آمریکا آمدم موضوع مسلمان شدنم را با نامزدم درمیان گذاشتم، او این تغییر در مذهب را نپذیرفت. بالاخره بهانه ای برای جدا شدن از وی به دست آوردم. حالا سی و پنج سال سن دارم در حالی که یک دختر مطلقه و تنها مسلمان در خانواده ام هستم.
والدینم را خیلی دوست دارم ولی آنها از همان اول بی توجه و با نگاهی تحقیرآمیز به من نگاه می کردند. وقتی در یک شرکت استخدام شدم از روز اول با حجاب سر کار حاضر شدم. در انجام تکالیف دینی ثابت قدم و استوار بودم، و هیچ شک و تردیدی نداشتم. والدینم می ترسند که شغلم را از دست دهم ولی با این وجود اسلام از هر چیزی برایم با ارزش تر است.
والســلام.
ترجمه: مسعود
سایت مهتـدین
Mohtadeen.Com
|