10 تير 1404 05/01/1447 2025 Jul 01

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 607
بازدید کـل سایت : 3328875
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

1398 تعداد مشاهده : 632 تاریخ اضافه : 2011-03-03

 

بانو حیام، مسیحی سابق

به نام خدا

خواهر حیام

من تنها به مدت چهار سال معتقد به آیین مسیحی ارتودوکس بودم. مسیحی بودم نه به خاطر اینکه به مسیح اعتقاد داشتم بلکه تمام اطرافیانم مسیحی بودند. بعد از اینکه به ایتالیا رفتم، به بیماری ناعلاجی مبتلا شدم. پزشک معالج قطع امید کرده و چیزی به مردنم باقی نمانده بود. در این حالت شروع به دعا کردم و سلامتی دوباره را از خداوند خواستار شدم.

قول دادم که چنانچه سلامتی دوباره را باز یابم، باقی عمرم را صرف او کنم. تنها او را بپرستم، به مردم کمک کنم و همیشه راه او را در پیش گیرم. خوشبختانه وقتی که مسیحی بودم هیچ گاه فکر نمی کردم مسیح خدا باشد و برایش دعا نمی کردم.

با دعاهای پی درپی به لطف خداوند شفا پیدا کردم، و کم کم وضعیتم رو به بهبودی نهاد. از آن پس به جستجوی دین واقعی پرداختم، چرا که حقیقت را در مسیحیت نمی دیدم. مدتی به مطالعه ی کاتولیک پرداختم ولی چیزی دستگیرم نشد. تصمیم گرفتم به چیزی را که قلباً به آن معتقد هستم همچنان پایبند باشم، راهی که با دیگران فرق داشت.

شروع کردم به پیاده کردن قوانین الهی در زندگی خصوصی خودم، و سعی می کردم اطلاعاتی به دست بیاورم. در این بین چندین بار مورد امتحان الهی قرار گرفته و با مشکلاتی روبرو شدم. با گوش دادن به ندای قلبم توانستم با موفقیت از این موانع رد شوم. این الهامات کلامی نبودند بلکه از احساسی که داشتم انها را درک می کردم. آنها باعث شدند حق را از باطل تشخیص دهم و همین قدرت تشخیص کمک بسیاری در یافتن مسیر حق به من کرد.

نشانه هایی سر راهم قرار می گرفتند که با دنبال کردن آنها می فهمیدم که درست هستند. یک روز از روی شانس با مرد مسلمانی آشنا شدم، تنها با یک بار دیدن وی اطمینان پیدا کردم که در زندگی می توانم به او تکیه کنم. او مرا با اسلام و مسلمانان آشنا ساخت. یک شب دوباره حالم بد شده بود و می خواستم بخوابم در آن حین یکی از دوستان نزدیکم از عربستان سعودی به من تلفن زد.

اصلاً نمی دانستم از چه چیزی دارد حرف می زند فقط از من خواست که گوش کنم. جملاتی را به زبان عربی خواند، وقتی که از خواندن باز ایستاد به طور معجزه آسایی حالم خوب شد. از او پرسیدم که این کلمات چه بودند که تا این حد حالم خوب شد، پاسخ داد که اینها آیاتی از کتاب آسمانی قرآن می باشد. این آیات مانند چراغی قلبم را روشن ساخت و احساس قوی بودن به من دست داد. مرا به سر میل آورد تا قرآن را مطالعه کنم. ترجمه ای از قرآن را پیدا کرده و شروع به خواندن آن کردم. وقتی قوانینی که قبلاً به آنها پایبند بودم را در آن یافتم شگفت زده شدم.

تا به حال با یک چنین حقایقی برخورد نکرده بودم. فکر می کردم که هیچ کتابی و یا مذهبی وجود ندارد که صد در صد درست باشد. خدا را شکر مذهبی به نام اسلام و کتابی به نام قرآن را یافتم که حقیقتی ناب هستند.

بنابراین تصمیم گرفتم به دین اسلام مشرف شوم. از طریق سایت های اسلامی با خواهران و برادران مسلمانی آشنا شدم که خیلی به من کمک کردند. سپس با همان مرد مسلمانی که قبلاً با او آشنا شدم ازدواج نمودم. سه روز قبل از ازدواج با همسرم برای ادای شهادتین به قاهره رفتیم. پس از اینکه در مقابل شیخ شهادتین را اعلام نمودم، همسرم خوابی دید که دود سیاه رنگی از درونم خارج شده و رنگ من به روشنی گرایید.

 با روی آوردن به اسلام لحظه به لحظه تغییر کردم. همسرم به من گفت که خداوند تمام گناهان مرا بخشیده است و هم اکنون مانند کودکی پاک و بی آلایش شده ام. این همان تعبیر خواب همسرم بود که دود سیاه رنگ همان گناهان من بودند که داشتند از درونم خارج می شدند.

از آن پس مانند مسلمانان زندگی می کنم و تا آنجا که می توانم درمورد اسلام چیز یاد می گیرم.

 

پایان

 


ترجمه: مسعود

سایت مهتدین

Mohtadeen.Com

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرموده است:

(أريت في المنام أني أنزع بدلو بكرة على قليب، فجاء أبو بكر فنزع ذنوباً أو ذنوبين نزعاً ضعيفاً والله يغفر له ثم جاء عمربن الخطاب فاستحالت غرباً فلم أر عبقريا يفري فريه حتى روى الناس وضربوا بعطن)
«در خواب دیدم که از چاهی آب می‌کشم؛ آن‌گاه ابوبکر آمد و یک دلو آب از چاه کشید و او، در کشیدن آب ضعیف بود و خداوند، او را می‌بخشد. سپس عمر آمد و دلو را به دست گرفت؛ هیچ پهلوانی سراغ ندارم که همانند او کاری را بدین قوت انجام دهد. عمر چنان آب کشید که همه‌ی مردم و شترانشان سیراب شدند و به استراحت پرداختند»
 مسلم ش 2393 .

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010