این بانوی آمریکایی فرقه گرای مسیحی اسلام را به وسیله ی همسر مراکشی اش شناخت و مسلمان شد.
خواهرم برای مدتی در مراکش زندگی می کرد، در آنجا با پسری مسلمان آشنا شد. او طی نامه ای از من خواست تا با این پسر رابطه داشته باشم. بنابراین عکس به اضافه ی آدرس وی را برایم فرستاد. در دسامبر سال نود، با هم آشنا شدیم.
در طول مدتی که با هم از طریق نامه نگارش می کردیم، فهمیدم که او با پسرهای آمریکا فرق دارد. ما با هم خیلی تفاهم داشتیم. پنج سال این رابطه ی ادامه داشت تا اینکه برای دیدن او به مراکش رفتم.
قبل از اینکه صحبت از ازدواج به میان بیاید، خیلی دوست داشتم درمورد فرهنگ و زندگی مسلمانان به ویژه شرایط زنان در اسلام اطلاعاتی کسب کنم. تا قبل از سفرم به مراکش، پنج سال طول کشید تا جستجو و مطالعه درمورد اسلام به پایان رسید.
در آنجا با افرادی صحبت می کردم و از اینکه به فرهنگ و کشور آنها اهمیت می دهم بسیار خوشحال بودند. پس از گذشت پنج سال با هم ازدواج کردیم. حالا من به وطنم باز گشته ام و قرار است که همسرم نیز بعد از دو ماه دیگر به آمریکا بیاید.
به خاطر دارم که او همیشه قبل از اینکه بوابد دو رکعت نماز می خواند و من نیز به او نگاه می کردم و از این عادت وی خیلی خوشم می آمد. گاهی اوقات با او به مسجد می رفتم، در آنجا پشت سر زنان دیگر می نشستم و نماز خواندن آنها را تماشا می کردم و از این صحنه زیبا به وجد می آمدم.
همچنان داشتم به مطالعه ی اسلام می پرداختم و یک روز از همسرم خواستم تا نحوه ی نماز خواندن را به من بیاموزد. او از این حرف من بسیار خوشحال شد و قبول کرد.
یک روز به همراه همسرم به مسجد رفتیم و شهادتین را اعلام نمودم. همسرم آنقدر هیجان زده شده بود که نمی دانست چطوری به خانواده اش خبر دهد. از خداوند سپاس گزارم که مرا در این مسیر قرار داد.
پایان
ترجمه: مسعود
سایت مهتدین
Mohtadeen.Com
|