یکی از کسانی که در آمریکا تحصیل می کرد این داستان عجیب را برای من تعریف کرده که برای یکی از مسلمانان ساکن آمریکا اتفاق افتاده است.
این فرد هر روز به یکی از سوپرمارکت ها رفته و مایحتاج روزانه اش را خریداری می کرد. موقع پرداخت قیمت اجناس به زنی که مسئول فروش بود همیشه پول ها را روی میز می گذاشت و به دست آن خانم نمی داد.
این اتفاق بارها افتاد و آن رن به فکر افتاد که قضیه چیست و آیا مشکل از من است که این آقا نمسی خواهد دستش به دست من خورده و پول را به دستم بدهد، این موضوع باعث به فکر افتادن این خانم شده بود. تا اینکه تصمیم گرفت دلیل این کار را از خود آن شخص سؤال کند. یک روز در هنگام پرداخت پول از او خواست بگوید که چرا همیشه پول را روی میز گذاشته و به دست او نمی دهد؟
آن مرد با احترام و عزت بسیار پاتسخ داد: دین ما مسلمانان به ما دستور داده که با زن ها همچون یک گوهر و جواهر قیمتی رفتار کنیم که شایسته نیست کسی جز صاحبش آن را لمس کند. جواهری که در دست ها بگردد، قیمتش کاسته می شود.
این حرف باعث شد آن زن به این دین علاقمند شده و بخواهد بیشتر از آن بداند. الحمدلله به مسلمان شدن او بیانجامد.
برخی وقت ها عبارات و رفتارهایی ساده حاوی جوهر و مفهوم بزرگی هستند. از خداوند متعال خواستارم که همگان را بدانچه دوست دارد و خوشنود است موفق بدارد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
ترجمه: مسعود
سایت مهتدین
Mohtadeen.Com
|