10 تير 1404 05/01/1447 2025 Jul 01

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 607
بازدید کـل سایت : 3328075
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

1040 تعداد مشاهده : 732 تاریخ اضافه : 2010-07-24

 

خالد پسکلیس از یونان به دین اسلام مشرف شد

در یونان که به یک کشور کاملاً مسیحی معروف است به دنیا آمدم. حدود نود و نه درصد مردم یونان تابع عقیده ی ارتودکس می باشند. والدینم هر دو در مدرسه به تعلیم دین مسیحیت می پرداختند و من در محیطی با افکار مسیحی بزرگ شده ام. وقتی که کم سن و سال بودم(قبل از سن دوازده سالگی) مادرم همیشه اصرار می کرد تا روزهای یکشنبه همراه او به کلیسا بروم. پدرم عادت نداشت به آنجا برود. وقتی به سن بلوغ رسیدم دیگر نمی خواستم به کلیسا بروم. در آن جا حس خاصی به من دست نمی داد و ترجیح می دادم صبح روز یکشنبه را به خوابیدن و یا تماشای تلویزیون بپردازم. در کلاس های آموزش دینی مدرسه همیشه حوصله ام سر می رفت و هیچ توجهی به آن نداشتم. بیشتر دانش آموزان دیگر هم مثل من بودند.

سپس وارد سن شانزده سالگی شدم. اولین بار بود که ما در مدرسه درباره ی ادیان دیگر نیز مطالبی می آموختیم. درمورد بودیسم، یهودیت، هندوئیسم و اسلام نکاتی را فرا گرفتم. می دیدم معلم ما وقتی درباره ی ادیان دیگر مطالبی را توضیح می داد کاملا بی طرف بود، ولی وقتی درمورد اسلام حرف می زد خیلی عصبانی می شد و تنفر خود را نسبت به دین اسلام نشان می داد. این رفتار وی برایم جای سؤال داشت و مرا متعجب می ساخت. چیزهایی که در مورد اسلام فرا گرفته بودم برایم خیلی جالب بود. پنج رکن دین اسلام و تعدادی از داستان های جالب را یاد گرفته بودم.

زمانی که مدرسه را تمام کردم کتابی به نام اسلام که نویسنده ای مسیحی آن را نوشته بود به دست آورده و شروع به خواندن کردم. کتاب درباره ی ارکان اساسی اسلام توضیح داده بود. خیلی چیزها از آن یاد گرفتم، ولی در بخش آخر آن نویسنده نوشته بود که "عقیده ی اسلام اشتباه است". خدای واقعی همان تثلیث می باشد و مسیح تنها یک پیامبر نیست بلکه پسر خدا است، و چیزهایی شبیه به این موارد. سپس سؤال بزرگی در ذهنم جای گرفت. از کجا می دانند که مسیحیت دین درست و یا غلطی می باشد؟ اگر تثلیث حقیقت نداشته باشد چه؟ و اگر مسیح فقط انسان خوبی باشد و خدا نباشد چه؟ از مادرم درباره ی تثلیث سؤالاتی را پرسیدم. او پاسخ داد که تثلیث در واقع یک خدا در سه وجه می باشد. گفتم پس سه خدا هست. سپس او گفت: نه، تو نمی توانی بفهمی. من نمی توانم بفهمم چون آن فقط یک "عقیده" است. "عقیده"، این لغت را دوست نداشتم. میل دارم از منطق در همه جا استفاده کنم. چرا باید به چیزی که روشن و واضح نیست عقیده داشته باشم. از دیدگاه من اسلام از دین مسیحیت منطقی تر به نظر می رسید.

بعد از مدتی به دانشگاهی در  یکی از شهرهای یونان رفتم. جایی که اقلیتی از مسلمانان در آنجا زندگی می کردند. با تعدادی از دانشجویان مسلمان آشنا شدم. آن ها چندان به دین شان پایبند نبودند، به این ترتیب، فکر می کردم اگر آن ها به دینشان توجه نمی کنند، پس شاید اسلام نیز مانند مسیحیت است. آیا اسلام هم برای جوانان دین خسته کننده ای است؟

روزی با دانشجوی عربی که به دانشگاه ما آمده بود آشنا شدم. با هم دوست شدیم و در مورد مذهب به گفتگو پرداختیم. به او گفتم که به کلیسا نمی روم و عبادتهای دینی را انجام نمی دهم. می پنداشتم اونیز مانند دیگر دانشجویان مسلمانی که می شناختم بود. ولی اشتباه می کردم. او نمازهای پنج گانه را مرتب به جا می آورد، هر جمعه به مسجد می رفت، از نوشیدن الکل خودداری می کرد و دوست دختر هم نداشت.

در طی این چند سال، فکر می کردم که ارکان اسلام اجباری نیستند و درست مثل مسیحیت انجام این کارها خوب بود. دوستم به من فهماند که من اشتباه می کنم. احساس عجیبی داشتم. سپس چیزهای زیادی درمورد اسلام فهمیدم. دریافتم که اسلام بر هر جنبه از زندگی شخص تسلط دارد، بنابراین نسبت به مسیحیت واقعی تر می باشد.

با دوست مسلمانم صمیمی تر و بالاخره با همدیگر هم اطاقی شدیم. سپس شایعات ننگینی درباره ی کلیسا سر زبانها افتاد که باعث شد از آن متنفر شوم. فکر می کردم که اگر کشیش کلیسا فرد سارق و یا همجنس بازی باشد، پس دین مسیحیت نیز ما را فریب می دهد. پیش هم اتاقی جدیدم رفته و به او گفتم که می خواهم اسلام را به عنوان دین اصلی خود بپذیرم. از جایش بلند شد و مرا در آغوش گرفت. شهادتین را گفتم و شروع به خواندن نماز نمودم. الحمدالله احساس خوبی به من دست داد.

اسم جدید من خالد است. هنوز راجع به دین تازه ام به همکلاسی هایم چیزی نگفته ام. بعد از آن مادر و خواهرانم فهمیدند که ارتباط دینی من با آنها کاملاً از بین رفته است. خواهرم با من حرف نمی زند و مادرم هم با من بسیار رفتار سردی دارد. از خدا می خواهم که آنها را هم به راه راست هدایت نماید.

در این جا با امام مسجد و دیگر نماز گزاران آشنا شدم و از این رو چیزهای زیادی را یاد گرفتم. هم اکنون نوزده سال دارم، و به عبادت هایم پایبند هستم. همه به من احترام می گزارند و درمورد اسلام از من سؤالاتی می پرسند.هنوز باید در مورد اسلام مطالب زیادی را یاد بگیرم بنابراین نمی توانم به آنها کمک بیشتری نمایم، ولی آنها را به انجمن مسلمین در شهرمان معرفی می کنم زیرا بیشتر آنها مسیر درست زندگی کردن را گم کرده اند. برای آنها دعا می کنم و امیدوارم به راه راست برگردند.

والســلام.


 ترجمه: مسعود 

سایت مهتــدین

Mohtadeen.Com

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

عياض بن حمار (رض) از رسول اكرم (ص) روايت مى كند كه فرمودند: ((أهل الجنة ثلاثة: ذو سلطان مقسط متصدق موفق، ورجل رحيم رقيق القلب لكل ذى قربي ومسلم، وعفيف متعفف ذو عيال)). [مسلم].

سه نفر اهل بهشتند: فرمانرواي عادل و صدقه دهنده موفق و كامروا، مرد مهربان و نرم دل بر هر قوم و خويش و مسلمان، و پرهيزكار پاك دامن كه داراي فرزندان بسيار است.

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010