10 تير 1404 05/01/1447 2025 Jul 01

 
  صفحه اصلی
  كليپهاي صوتي
  کليپهاي تصويري
  کـتـابـخـانـه
  ارسـال زندگینامه
  عضویت در خـبرنامه
  در مـورد سایت
  تماس با ما
  ارتبـاط با ما
 
تعداد کليپهاى صوتى: 377

تعداد كليپهاى تصويرى: 9

تعداد کل مقالات: 2148
تـعداد اعضاء سایت : 607
بازدید کـل سایت : 3328333
 

سایت نوار اسلام

سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت

 

مشاهده مقاله   
 

شماره مقاله :

1024 تعداد مشاهده : 710 تاریخ اضافه : 2010-07-10

 

ابو عبدالله افیا (یهودی سابق) از انگلیس در سال 1991 به دین اسلام مشرف شد

 طی بحثهایی با دوستم که او نیز در شرایط مشابه زندگی من بود این سؤال برایمان ایجاد شد که هدف از این زندگی چیست؟
بنابراین وارد بحثهای عمیقی شدیم و به این نتیجه رسیدیم چیزهایی که والدینمان به آن عقیده دارند و برای آن تقلا می کنند بی ارزش بوده و واقعیت زندگی باید بیشتر از این ها باشد. 
به همین دلیل برای اولین بار شروع به فکر کردن در مورد اهداف زندگی نمودم. بطوریکه این جستجو حدود سه سال طول کشید. چیزهایی راجع به مذاهب مختلف یاد گرفتم. هیچ پاسخی در مذاهب دیگر پیدا ننموده به جز زمانیکه در مورد اسلام مطالبی را شنیدم. 
سپس روزی، در حالی که با اتوبوس به سر کار می رفتم از کنار مسجد پارک ریجنتس عبور کردیم. افراد زیادی را دیدم که داشتند وارد مسجد می شدند. اتوبوس را نگه داشته و پیاده شدم و در محوطه کنار دیوار مسجد نشستم و به افرادی که وارد می شدند نگاه کردم. راجع به این مردم فکر می کردم. سپس مردی جلو آمد و ترجمه ی قرآن و کتاب دیگری در مورد آنچه که هر کسی درباره ی مسلمانان باید بداند را به من داد. آنها را گرفته و شروع به خواندن قرآن نمودم. عادت کرده بودم که سر کار و هر جای دیگر آن را بخوانم. تمام وقت می خواندم. یک روز وقتی به بالای پشت بام ساختمان هارود جایی که در آنجا کار می کردم رفته بودم در حالی که سیگار می کشیدم قرآن می خواندم، سپس این آیه را خواندم ( الف لام میم، این کتابی است که هیچ شکی در آن نیست و برای هدایت کسانی آمده که از خدا می ترسند ) اشک از چشمانم سرازیر شد به خاطر اینکه فهمیدم به درستی این هدایتی است بدون هیچ گونه شک و تردیدی و همان چیزی که درمورد آن تحقیق کرده بودم. بنابراین از آن روز به بعد شروع به همراهی و گوش دادن به حرف های مسلمانان نمودم تا اینکه روزی، تصمیم گرفتم بیشتر درمورد اسلام بدانم. سپس نزد یکی از مبلغان مسلمان رفتم و به او گفتم که می خواهم مسلمان شوم، در جواب گفت: اینجا منتظر باش و رفت و همراه سه نفر دیگر برگشت. او شروع کرد به توضیحاتی راجع به اصول بنیادی اسلام و فکر کردم که خیلی خوب بودم. این همان اطلاعاتی بود که می خواستم. 
سپس پرسید که آنچه را که گفته است فهمیدم و باور دارم. گفتم بله. و سپس بعد از او شهادتین را تکرار نمودم. آخرین چیزی که به یاد دارم این بود که همه مرا در آغوش می گرفتند چون مسلمانان بودم، اشک از چشمانم سرازیر می شد. فکر کردم که این بهترین کاری بوده که در زندگیم تا کنون انجام داده ام، و کارم درست بود.
والســلام.



ترجمه: مسعود 
سایت مهتــدین
Mohtadeen.Com

بازگشت به ابتدا

بازگشت به نتایج قبل

ارسال به دوستان

چاپ  
     

اخبار جهان اسلام

سايت عصر اسلام

 

 

سايت اسلام تيوب

سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی

 

رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرموده است:

(أريت في المنام أني أنزع بدلو بكرة على قليب، فجاء أبو بكر فنزع ذنوباً أو ذنوبين نزعاً ضعيفاً والله يغفر له ثم جاء عمربن الخطاب فاستحالت غرباً فلم أر عبقريا يفري فريه حتى روى الناس وضربوا بعطن)
«در خواب دیدم که از چاهی آب می‌کشم؛ آن‌گاه ابوبکر آمد و یک دلو آب از چاه کشید و او، در کشیدن آب ضعیف بود و خداوند، او را می‌بخشد. سپس عمر آمد و دلو را به دست گرفت؛ هیچ پهلوانی سراغ ندارم که همانند او کاری را بدین قوت انجام دهد. عمر چنان آب کشید که همه‌ی مردم و شترانشان سیراب شدند و به استراحت پرداختند»
 مسلم ش 2393 .

 

شما از كجا با اين سايت آشنا شديد؟


1- لينك از سايتهاى ديگر
2- توسط دوستان
3- جستجو در انترنت

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------

کلیه حقوق سایت متعلق به سایت مهتدین می باشد.

All Rights Reserved For Mohtadeen.com © 2009-2010