تاریخ چاپ :

2024 Mar 29

www.mohtadeen.com    

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

آزادی شخصی

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه الی یوم ‏الدین و اما بعد‏:‏

 

آزادی شخصی عبارت است از اینکه «فرد در امور شخصی خود و تمامی آنچه که مربوط به خود است قادر به تصرف باشد و از تجاوز به خود یا آبروی خود یا تجاوز به اموالش یا هر یک از حقوقش در امان باشد و نباید در تصرفات وی تجاوزی علیه دیگری وجود داشته باشد». (العیلی، 1394، ص359).

اسلام به شخصیت انسانها احترام می گذارد و وجود چنین شخصیتی جز با آزادی محقق نمی شود. چون شخصیت و آزادی شخصی یکی از مقتضیات متعلق به انسان است. که لازم است معیار تمامی چیزها باشد و در سایه این آزادی انسان احساس کرامت و انسان بودن می کند.

آزادی شخص به چند قسمت تقسیم می شود که از مجموع آنها آزادیی که مهمترین ویژگی انسان است به دست می آید و آنها عبارتند از:

آزادی خویشتن.

آزادی مسافرت و مهاجرت و پناهندگی.

حق امنیت.

احترام و ارزش مسکن.

حق سری بودن نامه ها و مکاتبه ها.

 

آزادی خویشتن، همان صفت رشدی است که شخص لیاقت و اهلیت تصرف در امور خود و محافظت از وجود خود و کرامت خود را پیدا می کند. کرامتی که از ایمان وی به کرامت ذاتی از طرف خداوند به او و تمام انسانها ناشی می شود. و نیز حق آزادی و رعایت کردن حقوق دیگران ناشی می شود. چون آزادی به طور عام و آزادی خویشتن به طور خاص، وجود آن فقط در جامعه متصور است. و از قدیم بعضی از دانشمندان گفته اند که: « انسان خوی مدنی دارد. هر چند گفته اند که: انسان خوی اجتماعی دارد. ولی این تعریف عام تر و درست تر می باشد. چون انسان در جامعه زندگی می کند و آزادی معنای جمعی دارد. و جامعه ای که افراد را از آن بگیرند جامعه نیست. به همین دلیل انسان آزاد، باید آزادی خودش را مقید به آزادی دیگران بکند که به آزادی دیگران لطمه وارد نکند وقتی که از درون خودش را مقید نکند لازم است که قید و بندهای بیرونی از جمله عذاب و عقاب بر او گذاشته شود. و او را از آزادی منع کنند چون آزادی و رهایی وی مانع آزادی دیگران می شود». (ابوزهرة، د. ت، ص 188).

بنابراین اسلام بر این آزادی، با دادن آزادی اراده تأکید می کند تا آنچه را که می خواهد انجام دهد و آنچه را که نمی خواهد رها کند. خداوند متعال می فرماید:

«إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا»(انسان/ 3).

«ما راه را بدو نموده ایم، چه او سپاسگزار باشد یا بسیار ناسپاس».

 و همچنین می فرماید: «وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ »(بلد/ 10). «او را به دو راه [نيك و بد] رهنمون شده‏ايم».

 آزادی عقیده یکی از مهمترین ویژگیهای ذات انسانی می باشد و عدم اجبار انسان به اسلام آوردن نیز جزء آن ویژگی می باشد. خداوند متعال می فرماید:

 «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ »(بقره/ 256).

 «اجبار و اکراهی در دین نیست، چرا که هدایت و کمال از گمراهی و ضلال مشخص شده است».

مسؤولیت در اسلام فردی است و هر انسانی مسؤول خودش می باشد و تبعات عمل خودش را می بیند. خداوند متعال می فرماید:

«وَكُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنْشُورًا (13) اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا» (اسراء/ 14-13).

 «ما اعمال هر کسی را به گردنش آویخته ایم و در روز قیامت کتابی را برای وی بیرون می آوریم که گشوده به او می رسد. کتاب خود را بخوان، کافی است که خودت امروز حسابگر خویشتن باشی».

و همچنین می فرماید: «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِيلًا» (اسراء/ 84). «بگو: هر کسی برابر روش خود کار می کند و پروردگارتان بهتر می داند که چه کسی راهش درست تر است».

و انسان مسؤول اعضای بدن خود می باشد. خداوند می فرماید: «وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا »(اسراء/ 36).

 «از چیزی دنباله روی مکن که از آن ناآگاهی، بیگمان چشم و گوش و دل همه مورد پرس و جوی از آن قرار می گیرد».

انسان تبعات عمل دیگری را متحمل نمی شود. خداوند متعال می فرماید:« وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى » (اسراء/ 15).

«و هیچ کسی بار گناه دیگری را بر دوش نمی کشد».

 اگر انسان آزاد نباشد چطور می تواند مسؤول باشد و اگر این ذات بشری آزاد و مکرم نباشد چطور و چگونه حساب و ثواب و عقاب بر او مترتب می شود. چون ما با معیارهای بشری خود نمی توانیم محاسبه و سؤال بکنیم بلکه کسی که شأن و جایگاه آن را دارد می تواند این کار را بکند.

اسلام شأن این آزادی را خیلی فراتر دانسته است وقتی بیان می کند که انسان نمی تواند حقوق والدین را اداء کند و خداوند تشکر از خود را همسان تشکر از والدین قرار داده است و می فرماید: «أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ »(لقمان/ 14). «که هم سپاسگزار من و هم سپاسگزار پدر و مادرت باش».

انسان هر چقدر می تواند به والدین نیکی کند فقط در صورتی می تواند نیکی آنها را جبران کند که آزادی شخص آنها را به آنان ببخشد، یعنی وقتی والدینش برده دیگری هستند و او آنها را آزاد کند. مسلم در صحیح خود از ابوهریره  رضی الله عنه  روایت می کند که پیامبر  صلی الله علیه وسلم  فرمود: «هیچ فرزندی نمی تواند نیکی والدینش را جبران کند مگر اینکه او را مملوک و برده دیگری بیابد و او را بخرد و آزادش کند». و در روایت ابی شیبه به جای والدین، پدر آمده است. (مسلم، الصحیح، شماره1510، ج2، ص 1148).

 

آزادی مسافرت؛ «یعنی شخص قدرت سفر کردن را با آزادی کامل در داخل کشورش داشته باشد و نیز آزادی سفر به خارج از کشور را به خاطر نیاز یا به خاطر مصلحت، داشته باشد. بدون اینکه مانعی داشته باشد و هر وقت که خواست بتواند بر گردد بدون اینکه وی را زندانی یا منع کنند». (الشیشانی،1400، ص24).

از این امور، حالاتی استثناء می گردد به گونه ای که وقتی مصلحت عمومی اقتضاء کند قیودی را بر این آزادی می گذارند. و این مصلحتها به خاطر انگیزه های سلامت و امنیت و آداب عمومی است. بیان این آزادی در قرآن و سنت و سخنان خلفاء و فقهاء و اعمال آنها آمده است.

قرآن به گردش و سیر و سفر در روی زمین برای کسب روزی و سفر به اینجا و آنجا بدون مانع امر کرده است.

خداوند متعال می فرماید: «فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ »(جمعه/ 10).

«آنگاه که نماز فرا خوانده شد، در زمین پراگنده گردید و از فضل خدا بجوييد خدای را بسیار یاد کنید، تا اینکه رستگار شوید».

و همچنین می فرماید: «هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَإِلَيْهِ النُّشُورُ »(ملك/ 15).

«اوست كسى كه زمين را برايتان رام گرداند پس در گوشه و كنار آن راه رويد و از روزى‏اش (خداوند) بخوريد. و [وقوع‏] رستاخيز در نزد اوست».

همچنان که خداوند متعال مسلمانان را به خاطر طلب آزادی به مهاجرت امر کرد. خداوند متعال می فرماید:

«إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا« (نساء/ 97).

 «به راستى كسانى كه فرشتگان جان آنان را مى‏گيرند در حالى كه آنان نسبت به خويش ستمكار بوده‏اند، [فرشتگان‏] گويند: در چه حالى بوديد؟ [در پاسخ‏] گويند: در زمين مستضعف بوديم. گويند: آيا زمين خدا فراخ نبود تا در آن هجرت كنيد؟ اين گروه جايگاهشان جهنّم است و بد جايى است».

همچنان که پیامبر  صلی الله علیه وسلم  به سفر برای طلب علم دعوت کرده است و می فرماید: «طلب علم کنید هر چند که در چین باشد». (ابن ماجه، 1384، باب22).

 

پیامبر  صلی الله علیه وسلم  بر سلامت راهها و رفت و آمد کردن در آنها تأکید می کند و می فرماید: «شما را از نشستن بر سر راهها برحذر می دارم». گفتند: ای رسول خدا! ما جایی جز راهها برای نشستن نداریم که در آنها صحبت کنیم. فرمود: «پس اگر در جایی نشستید، حق آن را نگه دارید». گفتند: ای رسول خدا، حق راه چیست؟ فرمود: «چشم پوشی (نگاه نکردن به دیگران)، اذیت نکردن، جواب دادن به سلام دیگران، امر به معروف، نهی از منکر». (البخاری، 1388، ج 5/ 2300).

همچنان که امیر المؤمنین عمر بن خطاب  رضی الله عنه  ایاس بن سلمه را با مرواریدی به طرف خود کشاند وقتی که او را دید که راه مردم را سد کرده بود، سپس آن را به عنوان هدیه به او داد. (العقاد، 1953، ع 25).

همچنان که فقهاء بیان کرده اند که اگر مسلمانی شهادت بدهد که مردی خانه اش را بر سر راه مسلمانان بنا کرده است، امام دستور به خراب کردن آن بنا، می دهد تا راه به حالت عادی خود باز گردد. و بدیهی است که راه حق تمامی افراد است. (السرخسی، 1225، ج 3، ص 63).

از سفارشهای خلیفه عمر بن عبدالعزیز / این است که ضمانت حق سفر در خارج از کشور وجود داشته باشد و می گوید: «دروازه هجرت را برای مسلمانان بگشایید». (خالد، 1969، ص 209).

و همچنین می گوید: «مردم را فرا خوانید به اینکه با اموالشان در دریا و خشکی به گردش و کسب درآمد بپردازند و میان بندگان خدا و روزی آنها فاصله ایجاد نکنید». (خالد، 1969، ص 209).

اسلام موانعی برای آزادی مسافرت و هجرت لازم ندانسته است. چگونه این طور باشد حال آنکه پیامبر اسلام، خود از مکه به مدینه مهاجرت کرد و به اصحابش دستور داد که به حبشه مهاجرت کنند. بلکه ترک سرزمینی که مسلمان در آن احساس ذلت و خواری و ضعف می کند واجب است. پس اگر ترک نکرد، گناهکار است. وقتی که به خاطر حفظ دین هجرت کرد خداوند بر این اساس برای وی در جایی که بدان هجرت کرده اگر زنده ماند اسباب راحتی وسعادت را فراهم می کند و اگر فوت کرد، اجر وی با خداوند است و فضل عظیمی به وی می رسد. چون خداوند وی را مسؤول قرار داده است و می فرماید:

 «وَمَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا »(نساء/ 100).

 «و هر كس در راه خدا هجرت كند، در زمين جايگاه بسيار و گشايشى [در زندگى‏] يابد و كسى كه هجرت‏كنان به سوى خداوند و رسول او از خانه‏اش بيرون رود، آن گاه مرگ او را دريابد، پاداشش بر خداوند است و خداوند آمرزنده مهربان است».

 

حق امنیت؛ ضامن سلامت، شخصیت، آبرو و اموال افراد است و بنابراین تجاوز به آن و تحقیر و عذاب دادن آن جایز نیست خواه این امور از طرف دولت باشد و خواه از طرف افراد، فرقی نمی کند.(العیلی، 1394، ص363).

اسلام برای حمایت از این حق عقوبات بازدارنده ای را وضع کرده است، و بر دولت واجب کرده است که از تجاوز یا آزار آن دفاع کند. چون دولت همان جهتی است که اجرای احکام شرعی مربوط به آن است. خداوند متعال می فرماید:

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ» (بقره/ 178).

«ای کسانی که ایمان آورده اید! درباره کشتگان قصاص بر شما فرض شده است: آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن است. پس اگر کسی از ناحیه برادر خود گذشتی شد باید نیک رفتاری شود و پرداخت با نیکی انجام گیرد این تخفیف و رحمتی است از سوی پروردگارتان، پس اگر کسی بعد از آن تجاوز کند او را عذاب دردناکی خواهد بود».

 

و پیامبر  صلی الله علیه وسلم  می فرماید: «خون و مال و آبروی هر مسلمانی بر دیگری حرام است». (مسلم، ج4/ 2564).

برای تحقق این امر اسلام با اوامر و نواهی خود حدودی را تعیین کرده است و برای تجاوز به این حدود عقوباتی را وضع کرده است. بعضی ها به عنوان حدود مشخص شده اند و بعضی از آنها در دست امیر و امام است که تعزیر می باشند. (ابن تیمیه، 1387، ص66- 65).

«فقهاء بر این امر موافق هستند که عقوبات حدودی با رأی و قیاس ثابت نمی شوند، بلکه تنها با نص ثابت می شوند، و در این امر ضمانت آزادی فردی و امنیت وجود دارد». (ابو زهره، 1987، ص106).

احترام و ارزش مسکن؛ مسکن یکی از نعمتهایی است که خداوند به انسان بخشیده است و به وسیله آن بر انسان منت گذارده است. خداوند متعال می فرماید:

«وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ بُيُوتِكُمْ سَكَنًا» (نحل/ 80).

 «خدا است که خانه هایتان را محل آرامش و آسایشتان گردانده است».

شریعت اسلامی حرمت این مسکن را مطابق سه امر بر عهده گرفته است که عبارتند از:

 

الف) حق هر فردی است که در منزلی سکنی گزیند.

ب) ارزش و جایگاه این مسکن که برای دیگران حرام می باشد.

ج) جاسوسی کردن مسکن و دزدی لوازم آن و بی احترامی به رازهای آن ممنوع است.

 

در مورد حق مسکن، اسلام فراوان کردن خانه ها را برای تمامی افراد جامعه بر دولت واجب کرده است، پس افراد حق دارند که خانه مستقل داشته باشند، و کسی که نمی تواند وظیفه دولت است که مسکن مناسب برای او تهیه کند. (العیلی، 1394، ص 371).

در این مورد ابن حزم می گوید: «بر ثروتمندان هر شهری واجب است که به فقرای آنجا رسیدگی کنند و اگر زکات و سایر اموال مسلمانان به آنها نمی رسد، آنان را یاری دهند تا نیرو بگیرند، و از غذایی که ضروری است به آنها بدهند و در تابستان و زمستان به آنها لباس مناسب بدهند و برای آنان مسکنی فراهم کنند تا از باران و گرما و آفتاب و چشمان عابران در امان بمانند». (ابن حزم، 1350، ج 6، ص 156).

 

اگر کسانی وجود دارند که پناهگاهی ندارند و در عین حال بعضی از مردم هستند خانه هایی مازاد بر خود دارند، وظیفه حاکم است که اینها را به زور در این خانه ها اسکان بدهند. (ابن تیمیه، 1333، ص 53).

و اینها فقط به خاطر اهمیت مسکن است. چون مسکن محافظ کرامت انسان است و وی را از سرما و باران زمستان و گرما و آفتاب تابستان حفظ می کند و مسکن محل اسرار و جای استراحت و پوشاننده عورت شخص است تا کسی از آن مطلع نشود. حرام بودن مسکن، اسلام مسکن را با حصار حمایتی احاطه کرده است به گونه ای که برای هیچ کس جایز نیست که بدون اجازه صاحبش وارد آن خانه شود. هر چند که خود حاکم باشد. چه برسد به تجاوز و تجسس خانگی.

خداوند متعال می فرماید:

 «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (27) فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِيهَا أَحَدًا فَلَا تَدْخُلُوهَا حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ وَإِنْ قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكَى لَكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ »(نور/ 28- 27).

 «اى مؤمنان، وارد خانه‏هايى غير از خانه‏هاى خود مشويد مگر آنكه اجازه گيريد و بر اهل آن [خانه‏] سلام گوييد. اين برايتان بهتر است، باشد كه پند پذيريد. اگر کسی را در خانه ها نیافتید بدانجاها داخل نشوید تا به شما اجازه داده می شود. اگر هم به شما گفتند: برگردید، پس برگردید. این برایتان پاکتر می باشد، خدا بسی آگاه از کارهایی است که می کنید».

 

این امر در آیات کریمه قرآن برای هر شخص بیگانه ای الزامی است که بدون اذن وارد هیچ خانه ای نشود و مهم نیست که صفت شخص چگونه باشد. بلکه این حرام بودن ورود به خانه بدون اجازه حتی به کودکان و خادمانی که اهل خانه هستند نیز تجاوز کرده است.

چون مردم بیشتر وقتشان دوست دارند که در خانه راحت باشند و چیزی را روی خود می آندازند که دوست ندارند دیگران از آن آگاه بشوند، و در این حال فرزندان یا خدمتکارشان وارد می شود و این فقط برای بیان نیکویی ادب و حفظ کرامت انسان و حیا و عفت انسان است که اخلاق اسلام می باشد. خداوند متعال می فرماید:

 «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُمْ مِنَ الظَّهِيرَةِ وَمِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآَيَاتِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ »(نور/ 58).

«اى مؤمنان، ملك يمينهايتان و كسانى از شما كه به بلوغ نرسيده‏اند، بايد سه نوبت از شما اجازه گيرند، پيش از نماز صبح و هنگامى از نيمروز كه لباسهايتان را در مى‏آوريد و پس از نماز عشا. [اين‏] سه نوبت برايتان [اوقات‏] خلوت است. پس از آنها بر شما و بر آنان هيچ گناهى نيست چرا كه پيرامون شما در گردشند. [و] بر همديگر [وارد مى‏شويد]. خداوند آيات [خود] را بدينسان برايتان روشن مى‏سازد. و خداوند داناى فرزانه است».

 

حرام بودن مسکن شامل عدم سلطه و تجاوز به آن و یا خراب کردن آنجا به زور نیز می شود، حتی اگر به خاطر مصلحتی عمومی باشد جز با رضایت مالک درست نیست و باید آن را با جای دیگری تعویض کرد. چون داشتن پناهگاه و حفاظ ضروری است. عمر بن خطاب  رضی الله عنه  به بازگرداندن قسمتی از منزل یکی از مصریان که عمرو بن عاص  رضی الله عنه  والی مصر آن را گرفته و به مسجد متصل کرده  بود، دستور داده است. همچنان که عمر بن عبدالعزیز / مثل این عمل را انجام داده است وقتی که به بازگرداندن خانه ای به مالکش دستور داده بود که والی شام بوده است که بر آن خانه چیره شده و آن را به مسجد اموی ضمیمه کرده بود. (خالد، 1969، ص195).

جاسوسی خانگی ممنوع است: اسلام جاسوسی و دزدی خانه ها را حرام اعلام کرده است. چون عورتهای مردم ظاهر می شود و باعث بی احترامی به کرامت انسان و خدشه دار کردن حیا و آبروی وی می شود. خداوند متعال می فرماید: «وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا »(حجرات/ 12). «و جاسوسی و پرده دری نکنید، و یکی از دیگری غیبت ننماید».

 

تجسس حتی اگر به خاطر هدف مشروعی باشد، مباح نیست. چون در اسلام هماهنگی اهداف با وسایل و ابزار رسیدن به آنها واجب است. پس اگر هدف مشروع است بایستی که وسیله دستیابی به آن نیز مشروع باشد، و این گونه نیست که گفته می شود: هدف، وسیله را توجیه می کند.

عمر بن خطاب  رضی الله عنه  گروهی را که در خانه هایشان به می خوارگی معتاد شده بودند محاصره کرد و بدون اجازه وارد حیاط آنها شد و گناهشان را آشکار کرد. و با این سخن آنها مواجه شد: ای امیر المومنین ما یک بار معصیت خداوند را انجام دادیم حال آنکه شما سه بار معصیت کرده ای. خداوند می فرماید: «جاسوسی نکنید». حال آنکه شما جاسوسی کرده اید، و خداوند می فرماید: «از در خانه ها وارد شوید». حال آنکه شما از دیوار بالا آمده اید، و از آن پایین آمدید. و خداوند می فرماید: «وارد خانه ای غیر از خانه خودتان نشوید. تا وقتی که با آن آشنا نشده اید و بر اهل آن سلام نداده اید». و شما این کار را نکردی. پس عمر  رضی الله عنه  به خاطر تأکید بر حرام بودن مسکن آنها را بخشید.

پس خلیفه عقوبت مجرم را به خاطر بطلان اقدامات دستگیری و محاصره حیاط منزل و ورود بدون اجازه، بخشید که این امور مخالف اصول شریعت هستند که بخشش عقوبت بر آنها مترتب شود. (العیلی،1394، ص 374).

 

اسلام پای را از این فراتر گذاشته و به محاصره منزل با حصار حمایتی کفایت نکرده است به خاطر تجاوز و ورود به منزل با زور و تصرف بدون حق حرام است، بلکه تلاش برای دزدانه نگاه کردن از شکاف و سوراخهای در، برای فاش کردن اسرار آنها و آشکار ساختن عورتهایشان را حرام ساخته است. و کاشتن دوربینهای مدار بسته برای عکس گرفتن یا برای فیلم تلویزیونی یا ویدئویی یا سینمایی و... نیز حرام است. و در این مورد روایت شده است که: بادیه نشینی نزد درِ خانه پیامبر  صلی الله علیه وسلم  آمد و چشمش را به شکاف در دوخت. و پیامبر  صلی الله علیه وسلم  چشمش به او افتاد سپس چوب تیزی را برداشت و آن را در شکاف در فرو برد و چشم وی را زخمی کرد و سپس فرمود: «اگر می دانستم که تو مرا می پایی آن را در چشمانت فرو می بردم». (البخاری، 1388، ج12/ 243).

 

درباره حق سری بودن نامه ها؛ اسلام بر این حق و تمام حقوقی که خصوصیات اشخاص در آن موجود است، تأکید کرده است، و این حق شامل انواع مکاتبه ها و نامه های پستی، برقی، فاکس، تلکس و همچنین مکالمه های تلفنی می شود، و اسلام از جاسوسی نهی کرده است و خداوند متعال می فرماید: « وَلَا تَجَسَّسُوا »جاسوسی نکنید. تجسس، یعنی آگاهی پیدا کردن از اسرار شخصی بدون اینکه خود بداند. و این حرکت بعد از شک و گمان ایجاد می شود و درآغاز برای کشف عورت و آگاهی پیدا کردن از چیزهای بد بوده است. در حقیقت تمامی نامه ها و مکالمه های اشخاص وقتی نخواهند که کسی از آنها باخبر شود، در حکم سری و محرمانه هستند. پس باخبر شدن از آنها بدون اجازه فاش کردن اسرار است که مساوی حرام بودن خانه ها می باشد، و از قدیم گفته اند: «نامه ها مانند زنان عورت دارند».

 

در داستان بادیه نشین و دزدانه نگاه کردن وی به خانه پیامبر  صلی الله علیه وسلم  دیدیم که چگونه چشم وی را زخمی کرد و نزدیک بود که او را کورکند، و این دلیل حرام بودن آگاهی از خصوصیات اشخاص و خانه های آنان است و فرقی نمی کند که این آگاهی از طریق چشم باشد یا از طریق شنیدن باشد. این یک نوع دزدی است که از دزدی اموال بدتر می باشد. چون این امر باعث می شود که انسان نتواند به حق شخصی خود بپردازد و باعث بی حرمتی به کرامت و آزادی فکر و فاش کردن اسرار می شود.

اسلام از ناحیه اخلاقی با این عمل زشت، مخالفت می کند تا قلبها را از امثال این توجهات پست و دنبال کردن عورت دیگران و کشف زشتیهای آنان پاک کند. تا در نظافت اخلاق و نظافت قلبها مطابق اهداف اسلام باشد. چگونه این طور نباشد، حال آنکه اسلام دین پاکی و محبت است.

تلاش برای کشف عورتها و اسرار مردم انگیزه ای برای فاسد و منحرف کردن آنهاست. پیامبر  صلی الله علیه وسلم  می فرماید: «اگر عورتهای مردم را دنبال کنید آنها را منحرف می کنی یا نزدیک است که آنها را منحرف کنی». (البخاری، 1388، شماره 248، ابوداود، 1372، شماره4/ 272، 4888).

 

آنچه که در مورد کشف سری بودن نامه ها وجود دارد، در کشف عورت و زشتیها نیز وجود دارد پس اسلام اجر و ثوابی را برای کسی که عورت مؤمنی را بپوشاند قرار داده است، مثل اینکه شخص زنده به گور شده ای را از قبر زنده کند. و این هنگامی است که ما عقوبت کسی که دیگری را زنده به گور می کند می دانیم. پیامبر صلی الله علیه وسلم  می فرماید: «کسی که عورت مؤمنی را بپوشاند گویی که شخص زنده به گور شده ای را از قبرش زنده می کند». (احمد، المسند، 4/ 153، البیهقی، 1353، شماره 8/ 331). پس عقوبت کسی که سعی می کند عورت مردم را کشف کند و بدون اجازه و اطلاع آنها از رازهای آنها سر در بیاورد، چگونه است؟.

 

وصلی الله وسلم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.‏

وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالیمن.‏

 


 

سایت مهتدین

Mohtadeen.Com