تاریخ چاپ :

2025 Jul 01

www.mohtadeen.com    

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

محمد نزیه خالد، مسیحی سابق از مصر

من در یکی از شهرهای عرب نشین مصر به نام منصوره، در خانواده ای مسیحی که مذهب زیاد برایشان اهمیت نداشت به دنیا آمدم. به جز روزهای عید و مراسم خاصی به کلیسا نمی رفتیم. تا آنجا که متوجه شدیم دین معنی جز تشریفات مذهبی نیست که داریم می بینیم. فقط در مواقع خاص حتی اگر مفهوم دعاهایی که در این مراسم ها خوانده می شود را ندانیم باید در آن شرکت نماییم.

علی رغم اینکه متوجه منظور آن ها نمی شدیم، بقیه اعضای خانواده در تعصبی کورکورانه قرار داشتند و می ترسیدند چیزی را از دست دهند که حتی ارزش آن را نمی دانستند. درمورد من، حتی برای یک لحظه هم چنین احساسی نداشتم. کارکنان کلیسا خیلی کسل کننده بودند و هیچ وقت تا اختتام مراسم منتظر نمی نشستم.

مطمئن بودم که هرگز مانند آنها نخواهم بود. احساس عجیبی در آن مکان داشتم چرا که پر از تصویر، مجسمه و شمایل مریم و مسیح بود مانند معبد های قدیمی. سپس با شور اشتیاق خستگی ناپذیری به مطالعه روی آوردم که قوی ذهنی مرا تحریک می نمود.

سؤالات بسیاری به مغزم هجوم آوردند مانند زمین بکری که با بیل شخم زده می شد تا برای بذر پاشی آماده شود و در آخر محصولات عالی از آن برداشت شود. آن زمان جریانی از شک و تردید درمورد مذهبی که با آن به دنیا آمده در وجودم غلیان پیدا کرده بود، به سختی و به طور ممتد چهار چوب ذهنم را درهم می شکست.

از لحاظ احساسی قلبم و از لحاظ منطقی ذهنم این نظریه که خدای قادر متعال به صورت انسان ظاهر می شود و روی زمین می آید و به گناهکاران اجازه می دهد تا او را بزنند، )همانطور که مسیحیان ادعا می کنند) تا حدی که او گناهان همه را معاف نماید. چنانکه معتقد هستند خداوند دارای سه ذات مستقل می باشد، این نیز یکی از دلایلی بود که از پذیرفتن چیزی که آنها حقیقت می پنداشتند خودداری کنم. زیرا خداوند یکی است و هیچ همتایی ندارد و هیچ کس با او قابل مقایسه نیست.

چنین عقایدی جزو اصول بنیادی مسیحیان است به عنوان مثال، خدا دانستن مسیح، به صلیب کشیدن مسیح به عنوان تاوان بشریت و تثلیث یعنی پدر و پسر و روح مقدس. روی هم رفته این باور و اعتقاد را از دایره ی افکار خود پاک کردم.

پایان

ترجمه: مسعود

مهتدین

Mohtadeen.Com