|
تاریخ چاپ : |
2025 Jul 01 |
www.mohtadeen.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
لوئیس برینگتون از بریتانیا، چگونه مسلمان شدم |
به هیچ وجه مسلمان بی عیب و کاملی نبودم. خیلی به سختی اسلام را پیدا کردم، هم اکنون سعی دارم به سوی اسلام برگردم و و بر گذشته ام غلبه نموده و به آن عمل نمایم. از سال 2006، شروع به گرفتن حجاب کردم. شبی که برای اولین بار به کشور امارات متحده عربی پا گذاشتم، نخستین بار بود که صدای اذان را می شنیدم. طرف های صبح بود و احساس کردم صدای بسیار زیبایی است. به سمت بالکن رفتم و از شدت خوشحالی شروع به گریه کردم. گیج شده بودم که چرا اینچنین می کنم اما گریه کردن و سیخ شدن موهای بدنم احساسی بود که در طول مدت اقامتم در امارات، موقع اذان به من دست می داد. خیلی زود دوستانی در آنجا پیدا کردم و در فرهنگ غنی و رسومات اماراتی ها غوطه ور شدم. عمران یکی از دوستان مسلمانم چیزهای زیادی درمورد کشورش به من آموخت، اینکه چطور رفتار کنم، این نکات جدید را خیلی دوست داشتم. آنها مرا "بریتانیایی بادیه نشین" صدا می کردند. یک روز داشتم کانال تلوزیونی عربستان را نگاه می کردم که نمازگزاران مکه را نشان می داد. صدای قاری که قرآن را می خواند تکان دهنده بود و شروع به گریه کردم. حدود دو ساعت گریه کردم و خودم هم نمی دانستم چرا. ناگهان تلفن زنگ خورد و یکی از دوستان صمیمی عمران "نبیل الدویس" بود. وقتی فهمید دارم گریه می کنم، سعی کرد دلداریم دهد. علت گریه ام را برای نبیل توضیح دادم. او خندید و گفت عزیزم به خدا سوگند که تو باید مسلمان شوی. سپس سوره ی قدر را همراه با تفسیر برایم خواند. بعد راجع به لیلة القدر صحبت کرد. شبی که در آن قرآن بر پیامبر صلی الله علیه وسلم نازل شده است. چند روز بعد ترجمه ی قرآن را تهیه نموده و شروع به خواندن نمودم. آن موقع ماه رمضان بود و در طول این ماه بخش به بخش قرآن را می خواندم. در آخر به این نتیجه رسیدم که دین اسلام مناسب من است ولی لازم بود تا صد در صد از این بابت مطمئن شوم. سرانجام در سال 1999، از عمران خواستم تا مقدمات مسلمان شدنم را فراهم سازد. من به همراه یکی از دوستانم می خواستیم مسلمان شویم. بنابراین عمران با شیخ همدان صحبت کرد و در محظر دادگاه علناً شهادتین را اعلام کردیم.
پایان
ترجمه: مسعود |