|
تاریخ چاپ : |
2025 Jul 01 |
www.mohtadeen.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
یک زن امروزی |
بسم الله الرحمن الرحيم
این داستان نه بافته ی خیال است و نه خرافه و نه افسانه. قهرمان آن یک زن غامدی است که تمام زندگی خود را در طاعت و عبادت پروردگارش سپری نمود و حتی در نوافل نیز سستی ننمود چه برسد به فرایض. داستان از جایی آغاز شد که شوهرش به یک مأموریت فرستاده شد. شوهرش از او خواست که با او به ایالات متحده آمریکا برود و او پذیرفت. وقتی که به ایالات متحده رسید اتاقی را در یک هتل کرایه نمودند. در پایین هتل یک سوپرمارکت وجود داشت. زن غامدی به این فروشگاه می رفت. اما چگونه؟ و با چه پوششی؟ آیا لباس شرعی را بعد از آنکه از دید هیئت اعزامی و کسانی که می شناخت دور بود کنار گذاشت؟ هرگز! برای آنکه او به یقین می دانست که کسی نظاره گر او هست و هرگز از او غافل نمی شود. آری خداوند تبارک و تعالی همیشه ناظر بود. او پوشیده و ملتزم به لباس شرعی بود. به این ترتیب به این فروشگاه رفته و مایحتاجش را خریداری می کرد. یک خانم آمریکایی در صندوق کار می کرد و وقتی زن غامدی را دید که با این لباس مشکی عجیب پایین می آید، جایگاه خود را ترک کرده و به طرف او می رود و به کمک به او همراهیش می رود تا خرید خود را به اتمام برساند. از آن جا که آمریکایی ها کنجکاو هستند و این اتفاق چندین بار تکرار شد، بانوی غامدی مطمئن شد که این خانم آمریکایی دوست دارد راز این نوع پوشش و پایبندی شدید به دین توسط او را بداند. بنابراین کتابچه هایی به زبان انگلیسی در رابطه با آشنایی با دین اسلام و مزیت های آن و محافظت آن از زنان و اینکه زنان نباید کالای ارزان قیمتی باشند به او داد. بعد از وی خواست تا او نیز این نوع پوشش را امتحان نماید و به او لباسی مانند خویش را داد. زن آمریکایی از صاحبکار خود چند ساعت مرخصی گرفته و گفت که کار مهمی برایش پیش آمده و سپس با این لباس ها به خانه اش رفت و آن جا آن را پوشید وبا آن پوشش مشکی و حجاب پر ابهت به سر کار بازگشت و در محل صندوقدار نشست و به خدمت به مشتریان پرداخت. این امر غیرعادی تعداد مشتریان این فروشگاه را بیش تر کرد و آمریکایی ها با دیدن آن به آن جا کشیده می شدند. سبحان الله، همانطور که گفتم آمریکایی ها کنجکاو هستند و وقتی کارفرما این ازدحام را مشاهده کرده به آن کارمند گفت که همین را به عنوان لباس کار رسمی بپوشد. بعد از مدتی آن خانم آمریکایی با خواندن کتابچه های مذکور و اندرزهایی که بانوی غامدی به او می داد مسلمان شد. بعد از اسلام آوردن آن خانم موضوع عجیبی اتفاق افتاد. آن زن غامدی نزد شوهرش رفته و به او گفت می خواهد آن خانم آمریکایی را به ازدواج او درآورد. شوهرش از این موضوع متعجب شد. چگونه با این آمریکایی ازدواج کند و چرا همسرش از او می خواهد ازدواج نماید؟ اما بانوی غامدی بر این موضوع پافشاری کرد و شوهر چاره ای جز این ازدواج نداشت و با زن آمریکایی ازدواج کرده و به سرزمین حرمین بازگشتند. بعد از مدتی زن غامدی بیماری لاعلاجی گرفت و آن زن امریکایی به پرستاری و مراقبت از او پرداخت تا آن باونی غامدی فوت کرد. از خداند متعال می خواهم که بهشت را سرا و جایگاه او قرار دهد. اکنون بانوی آمریکایی فرزندانی دارد که همه ی مردم محله به نیکوکاری و تربیت نیکوی آنان گواهی می دهند. دوستان عزیز این حکایتی بود از حکایت های زیاد قهرمانی زنان که تاثیر زیادی بر کار دعوت دارند.
پایان
ترجمه: مسعود |