|
تاریخ چاپ : |
2025 Jul 01 |
www.mohtadeen.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
شخص بریتانیایی و امانت داری امام |
بسم الله الرحمن الرحیم احمد خالد عتیبی چند سال پیش امام یکی از مساجد به شهر لندن منتقل شد. او همیشه برای رفتن از شهری به شهر دیگر سوار اتوبوس می شد. چند هفته بعد از نقل مکان، در حینی که سوار اتوبوسی شده بود، که اغلب اوقات با همین اتوبوس و با همین راننده رفت و آمد می نمود، کرایه ی اتوبوس را داده و نشست. در این موقع او متوجه شد که راننده 20 پنس بیشتر از آن چه باید به او پس می داد به او داده است. او با خود فکر کرد و گفت که باید این پول اضافی را پس دهد، چون حق او نمی باشد. بار دیگر فکر کرد و با خود گفت، فراموشش کن، مبلغ ناچیزی است و کسی به آن اهمیت نمی دهد. شرکت اتوبوس رانی پول زیادی از طریق کرایه ی اتوبوس ها به دست می آورد و چیزی از آن ها به خاطر این مقدار پیش نمی آید. پس پول را پیش خود نگه داشته و آن را هدیه ی خداوند دانسته و چیزی نمی گویم. اتوبوس در ایستگاهی که امام مزبور می خواست پیاده شود ایستاد. اما او قبل از پیاده شدن لحظه ای مکث کرد و دستش را دراز کرده و بیست پنس را به راننده بازگرداند و گفت: بفرمایید، شما بیش از آن چه حق من بود به من پس داده بودید. راننده ی اتوبوس آن را گرفت و لبخندی زد و گفت: شما امام جدید این منطقه نیستید؟ من مدت زیادی بود که فکر می کردم به مسجد شما آمده و با دین اسلام آشنا شوم. من عمداً کمی بیش تر به شما پس دادم تا ببینم واکنش شما چه خواهد بود. وقتی امم از اتوبوس پیاده می شد، در پاهایش سستی احساس می کرد و کم مانده بود از ترس و وحشت این اتفاق بیافتد و دستش را به یک تیرکی گرفت و بدان تکیه کرد. به آسمان نگاه کرده و با گریه دعا کرد: خداوندا! من داشتم اسلام را به قیمت بیست پنس می فروختم! عزیزان خواننده: هدف از این داستان این است که ما واکنش مردم در قبال اعمال خود را شاید نبینیم. بعضی اوقات شاید خود ما تنها قرآنی باشیم که مردم می خوانند و اسلامی باشیم که غیرمسلمانان می بینند، بنابراین هر یک از ما باید الگو و سرمشقی برای دیگران باشیم. باید همیشه راستگو و امانت دار باشیم. چرا که هرگز نمی توانیم بفهمیم چه کسانی مراقب ما هستند و به عنوان مسلمان مورد قضاوت قرار می گیریم و در نتیجه اسلام قضاوت می شود.
ترجمه: مسعود
|