|
تاریخ چاپ : |
2025 Jul 01 |
www.mohtadeen.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
تان پینگ سین (محسن) |
تان پینگ سین (محسن)
در رابطه با اهمیت مذهب باید بگویم که شاید من از آن دسته افرادی هستم که دوست دارند به خاطر رسیدن به آن سعی و تلاش فراوانی را متحمل می شوند. نه فقط آزمایش و خطا، بلکه تلاش برای پیدا کردن مسیر مناسب زندگی همراه با انتخابی آگاهانه می باشد. هرگز در ضمیر خودم ادعای مذهبی که به نحوی ناسازگار باشد را نداشته ام. تا اینکه سرانجام به یک ماجراجو تبدیل شده و شروع به جستجوی حقیقت نمودم. ابتدا از مکتب کنفسیوس آغاز کرده، و به مناطق اندونزی و چین رفتم. سپس به مسیحیت و به دنبال آن اسلام را انتخاب نمودم. من در جاوای اندونزی به دنیا آمدم و والدینم هر دو اهل شوگا بوده و به عقاید کنفسیوسم روی آورده اند. چون آنها کنفسیوسم بودند بنابراین من هم به طور خودکار می بایست از عقاید آنها پیروی می کردم. به هرحال این موضوع زیاد هم جدی نبود زیرا پدرم اهمیتی به مذهب نمی داد. در سن نوجوانی، به مرکز تداوی روحی جاوا رفتم، ولی قلباً احساس آرامش نمی کردم. از آنجا که بسیاری از دوستانم مسیحی بودند بنابراین من هم به آیین مسیح علاقمند شدم. وقتی مسیحیت را قبول کردم فقط ظاهر موضوع نبود بلکه طی مدت کوتاهی انجیل را کاملاً مطالعه کرده و سپس به منظور پاک شدن از گناهان، غسل تعمید داده شدم و غیره. در سال 1969، از دانشگاه فارغ التحصیل شده و شغلی به دست آورده و سپس با دختری مسیحی ازدواج کردم. آن موقع سرم خیلی شلوغ بود و اصلاً وقتی برای فکر به دین نداشتم. گاه گاهی انجیل می خواندم و به کلیسا می رفتم. اما کم کم به سطحی بودن عقاید مربوط به الوهیت مسیح پی بردم. شک و ترس بر ذهنم غلبه کرده بودند، با خودم فکر می کردم نکند در روز قیامت مسیحیت قدرت رستگاری مرا نداشته باشد. مشخصاً مسیح به تنهایی نمی تواند گناه تمام انسان ها را عفو نماید و باعث نجات آنها شود. طبق نوشته های انجیل در آن زمان این دین فقط برای مردم بنی اسرائیل فرستاده شده است پس چطور امکان دارد برای مردم این عصر و جاهای دیگر سود و منفعتی داشته باشد. به دنبال این شک و تردیدها شروع به مطالعه ی اسلام نمودم. قرآن و انجیل را با هم مقایسه نمودم، به خصوص درمورد رسالت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم که آیه تنها برای قوم عرب مبعوث شده یا برای نجات تمام عالم بشریت. از طریق آیات و احادیث به موضوع دعوت پی بردم که نه فقط قوم عرب بلکه باید تمام انسان ها را به دین اسلام دعوت نمود. حتی مهم تر از آن این است که اسلام بشر را به پرستش خدا یگانه دعوت می نماید و از قرار دادن شریک برای پروردگار جداً می پرهیزد. سرانجام در اواخر سال 1973، رسماً دین اسلام را پذیرفتم، و نام اسلامی محسن را برای خودم انتخاب کردم. سال بعد همسر مسلمانی را اختیار نموده و همسر سابقم که مسیحی بود را ترک کردم. از آن پس در شهر توباکو ساکن شدم و هر روز بیشتر و بیشتر به یادگیری دین اسلام علاقمند می شدم. امیدوارم سه برادر دیگر من نیز هر چه زودتر به دین اسلام مشرف شوند. سعی دارم تا جایی که در توانم باشد آنها را با اسلام آشنا سازم. خدا را شکر زندگیم روال عادی خود را طی می کند و پر از فعالیت های دینی می باشد، همچنین در مرکز دعوت اسلامی به همکاری مشغول می باشم. از لطفی که خداوند در حق من نموده بسیار سپاسگزار هستم. پایان
ترجمه: مسعود |