تاریخ چاپ :

2025 Jul 01

www.mohtadeen.com    

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

سلمى از سريلانا... و داستان مسلمان شدن

سلمى از سريلانا... و داستان مسلمان شدن

دوستان ما در زندگی ما نقش مهمی دارند. محبت آن ها در دل های ما و ارتباط عمیق و همیشگی ما با آنان باعث می شود از آنان تاثیر بپذیریم. حال چه در رفتارهایمان یا در طرز تفکر و دیدگاه ما به زندگی و مسائل پیرامون. این دوست یا ما را به راه نیکی و بهتر شدن می کشاند یا به سمت بدی و فساد.

 

راه هدايت

داستان سلمای سریلانکایی مثال زنده ای است از اهمیت دوستان در زندگی انسان. چنانچه دوستان سلمی خواستند تا راه زندگی دوست مسیحی شان را با دعوت های نیکو به سوی اسلام و پذیرش آن روشن نمایند. تا آنکه خداوند بواسطه ی آن ها سینه ی او را گشود و این بار خود دوستدار دین اسلام گردیده و خداوند را به خاطر هدایت یافتن به سوی آن سپاس می گفت.

 

سلمى،جوان سی ساله،داستان مسلمان شدن خود و دلیالی که او را به پذیرش آن سوق  دادند را چنین شرح می دهد: "حدود دو سال و نیم قبل به عنوان کارمند بخش فروش در یکی از فروشگاه ها به دوبی آمدم. خداوند همکاران نیکوکار و خوبی را در محل کار به من عطا فرمود. آن ها هر بار برای من از اسلام صحبت کرده و برای من از حقیقت این دین می گفتند؛ اینکه به چه چیزی فرامی خواند،اصول و اركان آن کدام است، چگونه زن در اسلام مورد احترام قرار گرفته، حضرت محمدعليه الصلوة و السلام در باره اش سفارش نموده است و مسائل دینی دیگر".

 

سلمی ادامه می دهد: "آن ها حرف های خود را با کتاب هایی که به طور عمیق و همه جانبه حقیقت دین اسلام را بیان می نمود محکم می ساختند. کتاب هایی که می گفتند چه سان قرآن کریم شفای روح و جسم و دستور زندگی بشریت است.

در آن ها آمده بود که اگر زندگی را با قرآن کریم مطابق سازیم به سعادت و آرامش دنیا و آخرت دست می یابیم. این کتاب های ترجمه شده به انگلیسی من را مجذوب خود ساخته و درهایی را گشودند که نمی توانستم بار دیگر آن ها را ببندم. آن ها من را وادار کردند که بیاندیشم و به پرسش و تحقیق و جستجو در اینترنت بپردازم تا بیشتر درباره ی این دین که کسی که آن را بشناسد چاره ای جز دوست داشتن آن ندارد بدانم. هر موضوع کوچک یا بزرگی که در مورد اسلام بود را دوست داشته و مطالعه می نمودم. در درونم شور و اشتیاق مسلمان شدن در حال رشد کردن بود. اما این شور و اشتیاق با شک و تردید همراه بود."

 

سخنرانی های فرهنگی

سلمى می گوید: "اراده ی خداوند متعال بر آن بود که پیام دوم خود را نیز به سوی من بفرستد. این بار این پیام از زبان دوست فیلیپینی مسلمان من که هم اتاقی من در محل مخصوص مهاجران بیان کردید. او یک بار از من خواست تا به همراهش به یک سخنرانی دینی در مرکز اسلامی در کرامه بروم. من بدون تامل پذیرفتم. انگار از درون مایل بودم که درباره ی اسلام هر چه بیشتر بیاموزم و بشنوم از بزرگی ها و زیبایی هایش. بی درنگ با هم به آن جا رفته و به سخنرانی هایی پیرامون زندگی و سیره ی حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم و یارانش گوش دادیم".

 

وی می افزاید: "به طور مرتب به همراه دوستم به مرکز اسلامی رفته و در سخنرانی های فرهنگی درباره ی دین اسلام حضور پیدا می کردیم. بعد از شرکت در سه سخنرانی،تصمیم گرفتم که مسلمان شده و در همان مرکز شهادتین را بیان نمودم. پس از آن به اداره ی امور اسلامی و خیریه در دبی رفتم تا گواهی تشرف به اسلام را دریافت نمایم".

 

یک سال از اسلام آرودن سلمی گذشت، در این مدت او نحوه ی گرفتن وضو‌،‌ ادای نماز و قرائت قرآن کریم ترجمه شده به انگلیسی را آموخت. جز سوره ی فاتحه را از حفظ بلد نبود چون در به خاطر سپردن سوره های کوتاه به زبان عربی مشکل داشت. اما خود را عادت می داد که کم کم عبادت های فرض و واجب را به جای آورد. آموختن دین جدیدی مانند دین اسلام در یک شبانه روز ممکن نیست. بلکه به طی مراحل، صبر و جهاد با نفس و همچنین تربیت یافتن برای پایبندی به اوامر خداوند متعال و دوری کردن از نواهی و منکرات نیاز دارد.

 

توانایی روزه گرفتن

سلمی عنوان می دارد که سال پیش قبل از مسلمان شدن در ماه رمضان به همراه مسلمانان روزه گرفته است. این به خاطر آن بود که می دانست روزه یکی از پنج رکن اسلام بوده و می ترسید که نتواند بعد از اسلام آوردن روزه بگیرد.

ولی بعد از تجربه و آزمودن روزه دریافت که آنطور که توقع داشت سخت و دشوار نیست. چون توانسته بود ساعت های طولانی در روز را بدون خوردن و آشامیدن سپری کند و همین او را به مسلمان شدن ترغیب کرده و تردیدها و نگرانی هایش را از وی می زدود.

 

همانطور که گفتیم او به طور کامل به روزه ی ماه مبارک رمضان پایبند بوده و آن را چنین توصیف می نماید: «فرصتی برای اندیشیدن درباره ی فقرا و کمک به آن ها و دادن صدقه و فرصتی برای تازه کردن ایمان خویش و ارتباط با خداوند متعال و اینکه با او عهد ببندیم که از اشتباهات و گناهانمان به سوی او توبه کرده و بازگردیم.».

 

سلمى حجاب پوشیده و به سنگینی و پایبندی هرچه بیتشری در رفتارها و روابط خود با مردم دست یافت. او می دانست چگونه نفس و عواطف و واکنش هایش را کنترل نموده و خود را به صبر و آرامش به اندازه ی توان بیاراید. خودش می گوید که سعی می کند به اخلاق حضرت محمد–صلی الله علیه و سلم- چه در صبرو بردباری یا در فروتنی متصف شود.

 

خانواده ی سلمی تصمیم دخترشان،‌ سلمی، برای مسلمان شدن را یک موضوع شخصی دانسته و این انتخاب او آن ها را به اندازه ی زمانی که کار اشتباهی انجام دهد ناراحت نمی کند. چنانچه پدرش بعد از مشاهده ی تغییراتی که در دخترش روی داده و بیشتر شدن محبت و نیکی او با آن ها به او گفت: "ما ناراحت نیستیم،‌ تغییر تو به سوی بهتر شدن بوده است"

سلمی از شنیدن این گفته غافلگیر گشته و بسیار خوشحال شد. چرا که سخن او به طور تلویحی بیانگر آن بود که می تواند جریان قانع ساختن آنان و پذیرش اسلام توسط آنان را آغاز کند. انشاءالله تعالى.

 

منبع: مجله ی الاتحاد

پایان

 

ترجمه: مسعود

مهتدین

Mohtadeen.Com