|
تاریخ چاپ : |
2025 Jul 01 |
www.mohtadeen.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
چگونه مسلمان شدم، دلدار مدنی از نپال |
من در لامبینی، نپال در یک خانواده ی برهمایی به دنیا آمدم. وقتی که به سن جوانی رسیده به انگلیس نقل مکان نمودم. در این عصر و روز خیلی غیر منطقی به نظر می رسد که چند بت بی ارزش را مورد پرستش قرار دهم. با وجود اینکه در خانواده ای برهمایی به دنیا آمده ام اما با چنین عقایدی اصلاً راحت نبودم. در اعماق درونم، احساس می کردم عقایدی که با آن به دنیا آمده ام مسیری نیست که من به دنبالش می باشم. چرا که در جستجوی مسیری درست و واقعی بودم. ادیان دیگر را مورد بررسی قرار داده اما در هیچ یک از آنها به رضایت و خوشنودی نرسیدم. در کل هیچ گونه آگاهی درمورد اسلام و نیز هرگز دوست مسلمانی نداشتم. یک شب بی جهت از خواب پریدم و دیگر خوابم نبرد بنابراین به رادیو گوش دادم. وقتی داشتم به رادیو "سان رایس" گوش می دادم ناگهان مردی شروع به خواندن کلماتی نمود که قبلاً نشنیده بودم. الله اکبر، الله اکبر، أشهد و أن لا اله الا الله و..... با شنیدن آنها ضربان قلبم شدت گرفت، انگار داشت روحم را نوازش می کرد. معنی این کلمات را نمی دانستم، فقط در جای خودم میخ کوب شده بودم. بلافاصله اسلام به روح و جسمم رسوخ کرد و باعث شد تا به جستجوی آن بپردازم. چیزی که در آغاز برنامه شنیده بودم صدای اذان بود که مسلمانان را به نماز فرا می خواند. این برنامه زندگی مرا تغییر داد. از آن وقت به بعد هر روز به برنامه های آن کانال رادیویی گوش می دادم. همچنین شروع به مطالعه در این باره نمودم. هر چه بیشتر یاد می گرفتم بیشتر تشنه ی حقیقت می شدم. تا اینکه نه سال قبل شهادتین را اعلام نمودم. خدا را شکر خلاء و جای خالی مذهب در قلب و روحم پر شد. خوشبختانه توانستم وارد دانشگاه کمبریج شوم. اسلام در قلب بسیاری از مردمانی که شما در این شهر زیبا می بینید رسوخ کرده است. پایان ترجمه: مسعود
|