|
تاریخ چاپ : |
2025 Jul 01 |
www.mohtadeen.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
نهایت عشق- 3 |
مسلمان شدن- بدون تغییرات بیرونی
سرانجام، دو سال بعد از آن، تصمیم گرفتم مسلمان شده و آخرین قدم خود را در مسجد معروف الازهر در قاهره برداشتم. با اندکی نگرانی به آن جا رفته با احساس شادی و خوشبختی قلبی آن مکان را ترک کردم. این یک حس و حال خاصی بود. وقتی در یک کتاب ویژه نام خود را امضا می زدم، متوجه شدم که در اول صبح 20 آگوست 2000، صفحه ی آن روز پر بود از اسامی تازه مسلمانان. حتی امام صبور و باحوصله ی مسجد و معونش نیز به نظر نمی رسید از مسلمان شدن و بیان شهادتین توسط من متعجب شده باشند. چیزی که برای من چون انفجاری در زندگی به حساب می آمد، برای آن ها یک کار عادی روزانه بود. در همان حال در شهر کوچک ما، موراوا، منطقه ی کوچکی در جمهوری چک، داستان داشت پلیسی می شد. حتی با آنکه من خودم از پس اندازی که داشتم بلیط گرفته و پروتز کرده بودم، عمویم توهمات خود درباره ی ربوده شدن احتمالی من را شایع ساخته بود. او مادرم راوادار کرده بود که با پلیس اینترپل تماس بگیرد قبل از آنکه من در یک حرمسرا گرفتار گردم! امروز خانواده ی من همگی به تصمیم من احترام می گذارند، گرچه همانطور که گفتم، قبلاً آن را نمی فهمیدند. به نظر آن ها من به خاطر ازدواج (با مردی که دوستش داشتم) مسلمان شده ام، روسری به سر می کنم تا با هنجارهای خانواده ی شوهرم هماهنگ شوم؛ آن ها برای اثبات نظریات خود توجیهاتی را دست و پا کرده بودند. ما در سایه ی بردباری و سعه ی صدر دو طرفه با هم خوب کنار می آییم؛ من اسلام خود را داشته و آن ها بی دینی خود را دارند. ما به ندرت درباره ی دین با هم حرف می زنیم... موضوعات دیگر خیلی بیشتری برای گفتگو وجود دارد... شاید این به خاطر آن بود که آن ها من را چندین ماه بعد از اسلام آوردن می دیدند، بنابراین آن ها رشد شخصیتی من را درک نکرده بودند... در واقع نفس تغییر دین توسط من باعث تغییر سبک زندگی من نشده بود. من در اعماق قلب خود به الله، خدای یگانه، ایمان داشتم و یقین داشتم که حضرت محمد صلی الله علیه و سلم پیامبر راستین و آخرین فرستاده ی خداوند برای کل بشریت است. با این حال بلافاصله بعد از اسلام آوردن به انجام واجبات دینی نپرداخته بودم. در واقع، من و شوهرم، هر دو این چنین بودیم، من هنوز شلوار جین می پوشیدم، سیگار می کشیدم، شراب می نوشیدم، به دیسکو رفته و نماز نمی خواندم. این وضعیت می توانست سال ها به طول بیانجامد. اگر چنین نمی شد که...
پی بردن به دین اسلام
در طول مراحل اسلام آوردن، بسیاری افراد از غرب، ژاپن یا استرالیا (و دیگر فرهنگ های غیرمسلمان)، مقاطعی از سردرگمی، تغییر و تحول و اغلب شک و تردید را به مدت سال ها متحمل می شوند. قابل درک است که آن ها از واکنش تند خانواده و دوستان نگران بوده و ترساز دست دادن شغل هایشان را داشته باشند و هراس آن را داشته باشند که در جامعه منزوی شده و طرد گردند. آن ها همچنین مطمئن نیستند که مسلمانان آن ها را در بین خود پذیرا باشند. این نشان می دهد که شهادتین بیانگر اوج آسمان اسمان است، البته نوع آشکار و علنی آن. در حقیقت، تحول دینی به مثابه بالا رفتن از یک کوه بسیار سراشیب است که در قله ی آن کوه فرد خود را غرق در سرمستی و شادی دیدن یک منظره ی بی نظیر درخشان و پهناور از فرصت ها و مسیرهای جدید می بیند.اما این عرصه نیازمند کار و تلاش است، در هر لحظه و مرحله و اشخاص هم باید کار سختی را مخصوصاً بر روی خود انجام دهند. اسلام میان این دو جهاد اصغر و اکبر تفاوت قائل می شود. جهاد (آنگونه که اغلب در غرب توسط اسلام هراسان تبلیغ می شود) به معنای جنگ علیه کافران یا همان جنگ مقدس نیست و در واقع حقیقت این است که عبارت "جنگ مقدس" اختراع اروپایی ها است. جهاد به معنی تلاش هایی است که به خاطر خداوند و به نیت رضایت او انجا می گیرد است. این یعنی در میان دیگران بودن، تحمل ناسزاهای آنان در سکوت، اخراج شدن به خاطر اعتقادات تان و در نتیجه از دست دادن خانواده و دوستان، و البته، دفاع با اسلحه از خانواده، ملک، کشور و ایمان خود.
ادامه دارد...
ترجمه: مسعود Mohtadeen.Com |