تاریخ چاپ :

2024 Mar 29

www.mohtadeen.com    

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

اعتقادات مشرکین عرب قبل از اسلام(قسمت دوم)

ج: در این آیهی  شريفه به مشرکان عصر نبوت گفته شد که هرگاه بازهم به اين عمل تان اصرار کنيد، در روز قيامت همين اشخاصی را که شما دوستان تان فکر ميکنيد و به عوض اينکه دست دعا به بارگاه الهی بلند کنيد به بارگاه آنان رفته مشکلات تانرا به آنان ميگوييد، همين اشخاص شرک تانرا رد ميکنند. شما را ملامت ميکنند. بنابراين برای ما مومنان قرآن شناس لازم است که بعنوان امت رسول کريم (صلی الله عليه وآله وسلم) اين آيه را اساس عقيدهی خود قرار داده هيچگاه کاری نکنيم که مخالف قرآن باشد. زيرا ما مومنان معتقد هستيم که تمامی پيامبران و دوستان خدا مردم را به رابطه داشتن مستقيم با پروردگار دعوت مينمودند.

مشرکين قريش در حالت مرض، درس، رنج و ساير مصيبتها، پروردگار را فراموش نموده به نزد مخلوقات رفته آنان را مشکل گشای خود قرار ميدادند. روردگار برای شان گفت: {أَمْ مَنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَئِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ} (النمل: 62)

«کيست آن ذاتی که مضطر (درمانده) را در هنگام دعا اجابت نمايد، و حالت بد را دور ميکند، و شما را جانشينان در زمين ميگرداند؟ آيا معبودی همرای الله است؟ بسيار کم پند می پذیرید.»

برای اينکه اين نظريات مشرکين در امت محمد (صلی الله عليه وآله وسلم) کاملا محو گردد مفسرين کرام اين مطلب را به شکل بسيار واضح تشريح نموده اند.

امام رازی رحمه الله ميگويد: صاحب کشاف ميگويد:  مضطر کسی است که مرض، فقر يا مشکل به تضرع به بارگاه الهی او را محتاج سازد... سپس ميگويد: "فإنه لا يقدر أحد على كشف ما دفع إليه من فقر إلى غنى و مرض إلى صحة و ضيق إلى سعة إلا القادر الذي لا يعجز و القاهر الذي لا ينازع" هيچکسی به دوری ضرر قادر نيست که فقيری را غنی سازد، ويا مريضی را شفا بخشد، و يا سختی را به راحت مبدل کند مگر ذات قادری که عاجز نميشود و ذات قاهر که هيچکسی نميتواند با وی منازعه کند.([7])

انسان مومن در هنگام بروز مشکلات نخست به اسباب مادی دنيوی رجوع ميکند، برای گرفتن دوا به نزد طبيب ميرود و دوا ميگيرد ولی ايمان دارد که شفا دهندهی حقيقی ذات پروردگار است، درهنگام رسيدن مشکل ديگری نيز از وسايل مادی استفاده ميکند، اگر غرق ميشود کوشش ميکند که از کشتیهای نجات استفاده کند، به مسوولين، تلفنی تماس بگيرد، ولی هنگاميکه تمامی اسباب مادی قطع ميشود، و اسباب مادی نميتواند موثر شود و از همهی اسباب نا امید ميشود به بارگاه پروردگار رجوع ميکند زيرا آن ذات (مسبب الاسباب) است.

 امام احمد از ابی تميمه هجيمی روايت ميکند که شخصی از بلهجيم گفت: گفتم ای رسول خدا!  به چه مردم را دعوت ميکنی؟ گفت: بسوی پروردگار يگانه، الله (جل جلاله) یگانه خدایی که هرگاه در هنگام رسيدن ضرر دعا کنی ضرر را از تو دور ميکند، و هرگاه در سرزمينی باشی که در آن هيچ کسی نيست او را دعا کنی پاسخت دهد... الخ ([8])

 در نهج البلاغه ميخوانيم که:((از گنجينههای رحمت او چيز هايی را درخواست کن که جز او کسی نميتواند عطا کند مانند عمر بيشتر، تندرستی بدن، و گشايش در روزی، سپس الله کليدهاى گنجينههای خود را در دست تو قرار داده که به توا اجازه دعا کردن داد، پس هرگاه اراده کردی ميتوانی با دعا درهای نعمت خدا را بگشايی تا باران رحمت الهی بر تو ببارد.))([9])

10) فرهنگ نسبت دادن نفع و ضرر به مخلوقات: علت اساسی گمراهی پيروان پيامبران و پیروان شخصيتهای صالح و نيک و دوستان خدا اينست که آنان فکر ميکنند که اين شخص صالح و نيک و يا اين پيامبر ميتواند برای من نفع و ضرری برساند، به من فرزندی بدهد، و يا در هنگام بروز مشکلات برای من دفع ضرر نمايد و ياهم منفعتی را جلب نمايد.

صفای عقيدهی امت محمد (صلی الله عليه وسلم) در اين است که پروردگار آنانرا از داشتن چنين عقيدهها قبلا باخبر ساخته است، وهنگاميکه ما قرآن عظيم الشان را ميخوانيم به ما ميفهماند که از داشتن چنين عقيدهها صرف نظر نماييم.

الله (جل جلاله) خطاب به حضرت محمد صلی الله عليه وسلم ميفرمايد:{قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ} (الاعراف 188).

«بگو كه من مالك نفع و ضرر خويش نيستم، مگر آنچه خدا بر من خواسته، و اگر من از غيب [جز آنچه به وحى ميدانم] آگاه می بودم، بر خير و نفع خود هميشه می افزودم، و هيچ گاه زيان و رنج نميديدم، من نيستم مگر رسولي ترساننده، و بشارت دهنده مؤمنان.»

درس هاى که از اين آيهی شريفه گرفته ميشود:

الف) در اين آيه پروردگار به پيامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) امر ميکند که برای مردم اين مطلب را بفهماند که او برای خودش نفع و ضرر نمی تواند برساند. نفع و ضرر تنها از جانب پروردگار است.

ب) بر اساس اين آیهی شریفه  بايد بدانيم وقتیکه پيامبر برای شخص خود نفع و ضرر نمیتواند برساند، مگر آنچه را پروردگار بخواهد، پس برای ساير مردم به طریق اولی نميتواند منفعت و يا ضرری برساند، فقط منفعت پيامبر در بيان و تبليغ رسالت است، که ميتوان عملکرد پيامبر را الگوی زندگی خويش قرار داد.

پيامبر(صلی الله علیه وسلم) نميتوانست که پسرش را که وفات مينمود مانع از مرگش گردد، و يا صحابیاش (عبدالله ابن ام مکتوم) را که يک شخص نابينا بود بینا سازد، و يا در هنگاميکه کافران سميه و ياسر (رضی الله عنهما) را به شهادت رسانيدند دستان شانرا خشک نمايد. و سنگها را بر آنان بياندازد، و يا هم همهی کافران را به يکباره گی از بالای کوه به پايان بياندازد، و ياهم صدها کار ديگری که مانع ظلم آنان ميشد. پيامبر با چشمانش ميديد که دشمنان صحابه کرام را اذيت ميکنند او با غم و اندوه اين ظلم ها را تحمل مينمود، و هميشه در مشکلات خود دست دعا به بارگاه الهی بلند مينمود. زيرا (الا ما شاء الله) در آيات قرآنی قيد است که هر مشکل را فقط مشکل گشای حقيقی که الله جل جلاله است حل ميکند. اين بزرگترين درس برای يکتا پرستان قرآن شناس است که هرگاه پيامبر (صلی الله علیه وسلم) که چنين شخصيت عالی است، و پروردگار او را بعنوان پيامبر اختيار نموده است، نتواند به نفس خود و يا ديگران نفع و ضرری برساند، پس ديگر اشخاص که رتبهی شان از پيامبر پايین تر است بدون شک برای کسی نفع و ضرری رسانده نميتوانند. و باز پرندهها و يا حيوانات و يا درختان و نباتات چگونه ميتوانند که برای کسی نفع و ضرری برسانند. وچطور ممکن است که انسانی با خواندن و فهميدن اين آيات قرآنی بازهم آنچه را که از حق پروردگار عالميان است حق تصرفش را به مخلوقی بدهد. هرگاه پيامبر که دارای اين مقام ومنزلت عالی است نميتواند به کسی نفع و ضرر برساند، نميتواند چشم نابينای کسی را بينا سازد، نميتواند که مردهای را زنده نمايد، نميتواند غيب را بداند، پس کدام چيز ديگری مثل مهره، چوب، سنگ، درخت، بته، و غيره هرگز نميتواند که برای کسی جلب منفعت و يا دفع ضرر نمايند.

ج) پروردگار به صراحت به پيامبر اکرم (صلی الله عليه وسلم) ميگويد که به امتش بفهماند که (وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ): «و اگر من از غيب جز آنچه به وحى ميدانم، آگاه می بودم، بر خير و نفع خود هميشه می افزودم.» درينجا درس ميدهد برای مومنان حقيقی که شما واقعا زندگی پيامبر را نظاره کنيد او در بسياری حالات ضرر هايی را متحمل شده است و هرگاه او غيب را ميدانست هميشه در خريداری اشيای عالی را خريداری ميکرد و هيچکسی نميتوانست او را فريب دهد، و هرگاه دشمنی قصد حمله بر وی را ميداشت قبل از حملهی دشمن برنامه اش را خنثی ميکرد، امام ابن کثير ميگويد: بهترين تفسير درينجا روايت ضحاک از ابن عباس رضی الله عنهما ميباشد: يعنی هرگاه غيب را ميدانستم نيکی را زياد ميساختم و منظور زيادت مال است، و در روايتی ميدانستم که آنچه را خريداری ميکنم حتما فايده ميکنم، و هيچگاهی برايم مصيبتی عايد نميشد هيچگاهی مبتلا به فقر نميشدم. ابن جرير ميگويد: ديگران ميگويند هرگاه غيب را ميدانستم برای سالهای خشکسالی ازسالهای با ثمر استفاده مينمودم، همچنان قيمت را از ارزاق ميدانستم و برايش آمادگی ميگرفتم. عبدالرحمن بن اسلم ميگويد: قبل ازينکه برايم  مصيبت ميرسيد خود را از آن محفوظ میداشتم.10])

خلاصه اينکه تمامی مفسرين و قرآن شناسان از اين آیهی مبارکه  استنباط ميکنند که پيامبر در بسیاری از مصیبتهای ناگهانی بیخبر بوده است، و گاهی هم در خريد و فروش و يا امور دنيوی اشتباهاتی مينمود که همه دلالت به اين ميکند که پيامبر غيب را نميدانست.واستدلال قرآنی کاملا انسانهای عاقل را خطاب ميکند که بفهمند هرگاه پیامبر(صلی الله علیه وسلم) غیب را میدانست هیچگاهی مصیبت و یا ضرری به وی عاید نمیشد زیرا حادثه را قبل از وقوع آن میدانست و از اینکه بسیاری از مصیبتها بر پیامبر (صلی الله علیه وسلم) عاید شده است، ثابت می کند که پیامبر(صلی الله علیه وسلم) غیب را نمیدانست.

تبرک جستن:در زمان جاهليت فرهنگ تبرک جستن به اشيای مختلف وجود داشت، مثلا آنان درختان، سنگها، آثار وغيره چيز هايی داشتند که آنرا متبرک دانسته، آنانرا مقدس دانسته و برای دفع بلا و ضرر به آنها پناه ميبردند. مثلا در زمان جاهليت درختی بود بنام ذات انواط که آنرا مقدس قرار داده بودند.

شوم گيری: در زمان جاهليت تشاوم (شوم شمردن) پرندهها، نامها، ماهها، خانهها، اشخاص وغيره وجود داشت. اين اشخاص جاهل توکل به الله را ترک نموده در صورت شوم گرفتن چيزی به سفری نميرفتند، و يا اينکه به سفر با بسيار خوف ميرفتند. در حديث شريفی که امام احمد از عبدالله بن عمرو رضی الله عنهما روايت نموده است آمده است: که نبی کريم (صلی الله عليه وسلم) فرمود: هر کسی را که بدفالی از انجام کارش مانع شد، او شرک نموده است، گفتند کفارهی اين کار چيست؟ گفت بگويد: اللهم!  لا خير إلا خيرك، ولا طير إلا طيرك، ولا إله غيرك.

11) فرهنگ ترسيدن از غير الله: ترس دو نوع ميباشد :  يکی در عالم اسباب ، مثلا شخصی از يک حيوان درنده يا پرندهی مضر ميترسد، و يا اينکه ديدن جسدی برايش خوشايند نيست، و يا اينکه از ضرر شيطانها و جنها در حذر ميباشد، دومی ترس مافوق عالم اسباب است ، چنانچه  مشرکين از يک حيوان عادی خوف و ترس داشتند، مثلا گوشت فلان حيوان حلال را نخوری که ترا از بين ميبرد، اين حيوان مقدس است بايد او را مقدس قرار داده تا دچار مریضی نشوی. در حاليکه در عقيدهی مسلمانان هر حيوان و پرندهی حلال را انسان ميتواند ذبح نموده بخورد، تنها شتر صالح (عليه السلام) که معجزه بود منع شده بود که کسی او را نکشد و ذبح نکند.

12) فرهنگ آويزان نمودن تعويذ ، تار ، حلقه وغيره بخاطر رفع و دفع بلا: درعصر جاهليت اين عادت بود که آنان انگشترها، کرهها و حلقههايی را در دست مينمودند به اين عقيده که اين چيزها آنانرا از بلا نجات ميدهند، و ياهم بعضی از تارها و لاکتها را در گردن خود به اين نيت آويزان ميکردند. چنانچه امروز نيز سکها دردستان خود کرههايی را ميبندند، و يا در گردن خود بنام منگل سوترا و غيره آويزان ميکنند.

حضرت عمران پسر حصين روايت ميکند که رسول الله (صلی الله عليه وسلم) در دست شخصی حلقهی را ديد از او پرسيد که اين چيست؟ گفت بخاطر واهنه[11]، رسول گرامی اسلام برايش گفت:آنرا از دستت بکش، زيرا اين چيز ترا بجز پستی چيزی بيشتر نصيب نميکند. ([12])

در زمان جاهليت چيزهايی را بر اولادهای خود آويزان مينمودند که آنان را از چشم زدن نگهدارد، که عبارت بود:

الف: تميمه: و آن عبارت است از تارها، مهره ها، سنگها، چوبها، کلوخها، استخوانها وغيره اشيايی بود که عربهای جاهليت آنرا بر اولادها، ديوارها، خانمهایشان به نيت طلب شفا، چشم زده گی، حفاظت از چشم وغيره آويزان مينمودند، حضرت رسول گرامی اسلام (صلی الله عليه وآله و سلم) در اين مورد فرمود «من تعلّق تميمة فلا أتمّ اللّه له» کسيکه تميمه را آويزان نمود الله برايش تمام نکند يعنی برايش صحت و عافيت نصيب ننمايد.

حضرت عقبه بن عامر جهنی ميگويد که ده شخص به نزد نبی کريم (صلی الله عليه وآله و سلم) آمدند، رسول الله (صلی الله عليه وسلم) با نـه تن آنان بيعت نمود و با يکی از ايشان بيعت نکرد، گفتند: اين شخص جه مشکل دارد که با وی بيعت ننمودی؟ رسول گرامی اسلام فرمود که در بازوی وی تعويذی است، آن شخص تعويذ را از بازويش دور نمود سپس رسول الله (صلی الله عليه وسلم) با او بيعت نمود، سپس فرمود هر کسی چنين اشيايی را آويزان نمايد شرک آورده است. ([13])

ب: ودعه (صدف): ودعه چيزی سفيدی بود که آنرا از بحر گرفته و در گردن های اطفال شان آويزان مينمودند. در حديث آمده است که رسول گرامی اسلام فرموده است: «من علّق ودعة فلا وَدَعَ اللّه له» هرگاه کسي صدفی را آويزان کند الله برايش برکت ندهد.

ب: تِوَلَه (مهرمهره = خرمهره): اشياء يا مهره هايی است که آنرا برای محبت ميان خانم و شوهر آويزان مينمودند، و يا گمان مينمودند که با اين مهرهها و استخوانها ميتوانند شوهر را تابع خانم سازند.

امروز متاسفانه بعضی از اشخاصی که از دين بيخبر هستند، بخاطر شفا يافتن از خاک، ريگ و کلوخهای بعضی از جاها استفاده ميکنند، و يا بخاطر نجات از گژدم و مار از کلوخ خواجه مسافر استفاده ميکند.

13) فرهنگ ستاره شناسی: اصلا ستاره شناسی به دو هدف استفاده ميگردد:

هدف اول: هدف علمی است که بخاطر اهداف علمی مثل معرفت راهها، معرفت وقت، قبله و غيره که در زمانهای قديم مردم از آن استفاده مينمودند، و يا هم بخاطر تحقيقات علمی و دسترسی انسان به ستارهها بخاطر منفعت بشريت از اين طريق که در علوم فضانوردی امروزی بکار برده ميشود. چنانچه خداوند جل جلاله میفرماید: {وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ} (الانعام: 97)

اينگونه تحقيقات علمی در سيارات از ديدگاه اسلام درست بوده و مشکلی ندارد.

هدف دوم: هدف تاثير پذيری از ستارهها که آنرا تنجيم يا ستاره شناسی گويند که از حوادث فلکی بر حوادث زمينی استدلال مينمايند، مثلا اوقات باد وزيدن، باريدن باران، ظهور گرمی و سردی، تغيير قيمت، مرگ، امراض، سعادت، نحوست وغيره که آنرا علم تاثير گذاری نجوم مينامند. و آن دو قسم است:

قسم اول:منجم ادعا ميکند که ستاره ها فاعل مختارند، و حوادث به سبب تاثير ستارهها در زمين صورت ميگيرد، که اين عقيده شرک و کفر ميباشد. زيرا آنان به خالق ديگری و متصرف ديگری معتقد ميباشند.

قسم دوم:استدلال به اينکه سياره ها با هم جمع ميشوند، و يا هم متفرق ميشوند برای وقوع حوادث و اين گونه عقيده هم حرام و ناروا ميباشد، و رسول الله (صلی الله عليه وسلم) فرموده است: «هرکسيکه شعبهای از ستاره شناسی را بياموزد، شعبهای از سحر و جادو را آموخته است) که در اينجا منظور رسول گرامی اسلام همين ستاره شناسی هاييست که به اغراض غير اسلامی جادوگری از آن استفاده صورت ميگيرد. ([14])

و کسانيکه به حساب ستارهها از علم غيب صحبت ميکنند آنان نيز شامل همين گمراهان هستند، زيرا امام بخاری در کتاب صحيح خود مينويسد که قتاده (رضی الله عنه) فرمود: که الله جل جلاله ستارهها برای سه چيز خلق نموده است، زينت برای آسمان، راندن شيطانها، وعلامات برای رهيابی و هر کسيکه بجز اين سه چيز تاويلی نمود، خطا نموده و نصيبش را ضايع کرده است و خود را به چيزی مکلف ساخته که برای او در آن علمی نيست. ([15])

 خلاصه اينکه علمای اسلامی در مورد ستاره شناسی علوم را به دو بخش تقسيم نموده اند يکی علم تسيير که توسط ستاره ها سير وحرکت و شناخت راه و امور علمی ميباشد، ويکی هم علم تاثير پذيری از ستارههاست که عقيده داشته باشیم که ستاره ها در زندگی و مردن، صحت و مرض انسانها تاثير دارد که اين علم تاثير پذيری بخشی از جادو و سحر و حرام ميباشد.

نسبت دادن نزول باران به ستاره ها: درعصر جاهليت چنين عقيده داشتند که برآمدن يا غروب ستارهء در باريدن باران تاثير دارد، ميگفتند که وقتی ستاره فلان شخص طلوع نمود باران ميبارد.

حضرت ابی مالک اشعری (رضی الله عنه) ميفرمايد: که رسول الله (صلی الله عليه وسلم) فرمود: چهار چيز جاهليت است که آنرا شما ترک نميکنيد، فخر به نسب ها، بد گفتن نسب ها، باريدن باران توسط ستاره ها و چيغ زدن در غم ها. ([16])

 

------------------------------------------------

([1]) يكي از شهرهاي عربستان كه با مكه مكرمه (94) كيلومتر فاصله دارد.

([2]) نوعي غذاست كه از آراد الك شده و روغن حيواني درست مى شود.

[3] - صحيح البخاري، كتاب الصلاة

([4]) عن عائشة رضي الله عنها : عن النبي صلى الله عليه و سلم قال في مرضه الذي مات فيه (لعن الله اليهود والنصارى اتخذوا قبور أنبيائهم مسجدا ). قالت ولولا ذلك لأبرزوا قبره غير أني أخشى أن يتخذ مسجدا حديث نمبر (1265) صحيح البخاری.

([5]) عن أبي هريرة عن النبي صلى الله عليه و سلم: اللهم لا تجعل قبرى وثنا لعن الله قوما اتخذوا قبور أنبيائهم مساجد تعليق شعيب الأرنؤوط: إسناده قوي ) حديث 7352 مسند احمد بن حنبل

[6] -  عن أبي هريرة قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم من عقد عقدة ثم نفث فيها فقد سحر ومن سحر فقد أشرك ومن تعلق شيئا وكل إليه) السنن الكبرى حديث نمبر (3543)

([7]) تفسير رازی در ذيل تفسير همين آيت شريف.

([8])قال الإمام أحمد: حدثنا عفان، حدثنا وُهَيْب، حدثنا خالد الحَذّاء، عن أبي تميمة الهُجَيْمي، عن رجل من بلهجيم قال: قلت: يا رسول الله، إلام تدعو؟ قال: "أدعو إلى الله وحده، الذي إن مَسّك ضر فدعوته كشف عنك، والذي إن أضْلَلْت بأرض قَفْر فدعوتَه رَدّ عليك، والذي إن أصابتك سَنة فدعوتَه أنبتَ لك". قال: قلت: أوصني. قال: "لا تَسُبَّنَّ أحدًا، ولا تَزْهَدنّ في المعروف، ولو أن تلقى أخاك وأنت منبسط إليه وجهك، ولو أن تُفرغَ من دَلوك في إناء المستقي، تفسير ابن کثير ٦/٢٠٣

([9]) ترجمه نهج البلاغه حضرت امير المومنين علی (ع) با تجديد نظر واضافات محمد دشتی، ايران: موسه فرهنگی تحقيقاتی امير المومنين، ص: 377

([10]): والأحسن في هذا ما رواه الضحاك، عن ابن عباس: { وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ } أي: من المال. وفي رواية: لعلمت إذا اشتريت شيئًا ما (2) أربح فيه، فلا أبيع شيئًا إلا ربحت فيه، وما مسني السوء، قال: ولا يصيبني الفقر.وقال ابن جرير: وقال آخرون: معنى ذلك: لو كنت أعلم الغيب لأعددت للسنة المجدبة من المخصبة، ولعرفت (3) الغَلاء من الرخص، فاستعددت له من الرخص.

وقال عبد الرحمن بن زيد بن أسلم: { وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ } قال: لاجتنبت ما يكون من الشر قبل أن يكون، واتقيته.

[11] - واهنه عبارت از تاری بود که در عصر جاهليت بخاطر دفع بلا و ضرر در باز و یا دست خود بسته ميکردند ، حرام بودن اين کار بخاطری است که مشابهت با تميمه ميايد.

([12]):فعن عمران بن حصين رضي الله عنه: (أن رسول الله صلى الله عليه وسلم رأى رجلا في يده حلقة من صفر، فقال ما هذا ؟ قال من الواهنة فقال انزعها؛ فإنها لا تزيدك إلا وهنا؛ فإنك لو مت وهي عليك؛ ما أفلحت أبدا ) رواه أحمد بسند لا بأس به، وصححه ابن حبان والحاكم وأقره الذهبي.

([13]) عن عقببة بن عامر الجهني، أنه جاء في ركب عشرة إلى النبي صلى الله عليه وسلم فبايع تسعة وأمسك عن بيعة رجل منهم، فقالوا: ما شأن هذا الرجل لا تبايعه ؟ فقال: « إن في عضده تميمة » فقطع الرجل التميمة، فبايعه رسول الله صلى الله عليه وسلم ثم قال: « من علق فقد أشرك » المستدرک علی الصحيحين تاليف حاکم نيسابوری حديث نمبر(7621 )

[14]- : (من اقتبس شعبة من النجوم؛ فقد اقتبس شعبة من السحر؛ زاد ما زاد ). رواه أبو داود، وإسناده صحيح، وصححه النووي والذهبي، ورواه ابن ماجه وأحمد وغيرهما.

[15]-  قال قتادة: خلق الله هذه النجوم لثلاث: زينة للسماء، ورجوما للشياطين، وعلامات يهتدى بها؛ فمن تأول فيها غير ذلك؛ أخطأ، وأضاع نصيبه، وتكلف ما لا علم له به... " انتهى.

[16]- عن أبي مالك الأشعري رضي الله عنه: أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: (أربع في أمتي من أمر الجاهلية لا يتركونهن الفخر بالأحساب، والطعن في الأنساب، والاستسقاء بالنجوم، والنياحة )