2025 Jul 01

www.mohtadeen.com    

عـنوان    :       

خیلی ها از من می پرسند که چگونه کشیشان مسیحی با توجه به این همه تبلیغات منفی که هر روز درمورد اسلام و مسلمانان شنیده می شود به دین اسلام روی می آورند. در واقع هر فرد متفکر مسیحی از طریق ایمیل از من می پرسد که چطور و چرا مسیحیت را ترک کرده و به دین اسلام مشرف شده ام؟

چطور این اتفاق افتاد:

من یوسف استیس، مسئول مسائل دینی مسلمانان آمریکا و همچنین بانی تعدادی از سازمان های اسلامی در واشنگتن دی سی می باشم. از آنجایی که به اکثر کشورهای دنیا سفر نموده به سخنرانی و بیان پیام حضرت مسیح از زبان قرآن پرداخته ام. ما بحث ها و گفتگوهای گروهی با تمام ادیان داشتیم و از شانس بودن در کنار عالمان یهودی، کشیشان، واعظان در هر جایی بهره مند شدیم. بیشتر کار ما در محیط سازمانی، نظامی، دانشگاهی و شخصی می باشد. هدف اولیه ی ما آموزش و ارتباط برقرار ساختن با مفهوم صحیح پیام اسلام و تربیت مسلمانان واقعی است. اگرچه امروزه اسلام در میان مسیحیت رشد نموده و به یکی از بزرگترین ادیان جهان تبدیل شده است، ولی کسانی را می بینیم که با وجود ادعای مسلمانی معنای درست اسلام را درک نکرده و نتوانسته اند پیام صلح و دوستی که خداوند به آن فرمان داده است را ارائه کنند.

عزیزان، ببخشید که زیاده از حد از خودم حرف زدم، فقط خواستم کمی راجع به سابقه و تجربه های شخصی خود صحبت نمایم تا شاید برای شما در تبلیغ دین منفعتی داشته باشد. شاید کمی عجیب به نظر برسد که پیشنهاد کمک به شما را بدهم، درصورتی که برخی نقطه نظرات و دیدگاه های متفاوتی نسبت مفهوم خدا، مسیح، پیامبری، گناه و رستگاری با هم داریم. همانطور که می بینید من نیز واقعاً زمانی مثل شما بودم، اجازه دهید برایتان توضیح دهم.

در خانواده ای شدیداً پایبند به مسیحیت در وسط کشور آمریکا به دنیا آمدم. اجداد و نیکانم نه تنها نسل در نسل به تأسیس کلیسا و مدارس مذهبی پرداخته بلکه جزو ساکنین اولیه ی این ناحیه بودند. وقتی یک بچه دبستانی بودم به هوستون تگزاز نقل مکان کردیم. مرتب به کلیسا رفت و آمد داشتیم و در سن دوازده سالگی در پاسادنا تگزاز غسل تعمید داده شدم. کمی که بزرگتر شدم، می خواستم از کلیساهای دیگر هم دیدن کنم تا بیشتر از عقاید و تعلیمات آنها سر در بیاورم.

انجیل یا به قول مسیحیان پیام خدا را کاملاً فرا گرفتم، تحقیق و برسی های من درمورد دین فقط بسته به دایره ی مسیحیت نبود و در این نقطه متوقف نشد. بودیسم، یهودیت، هندوئیسم، متافیزیک و عقاید مربوط به آمریکاییان بومی همه جزو مطالعات من بودند. تنها در این میان اسلام بود که راجع به آن مطالعه نکرده بودم. چرا؟ سؤال خوبی است.

به هر حال، به موسیقی سنتی و به ویژه موسیقی مذهبی کلیسا علاقه داشتم. چون خانواده ام همگی مذهبی بودند و به موسیقی کلاسیک و مذهبی آشنا بودند بنابراین در هر دوی این زمینه ها به یادگیری پرداختم. مدت چند سال به گروه موسیقی کلیسا پیوستم. در بین سال های 1960، 1963 وقتم را صرف یادگیری ابزار موسیقی مانند پیانو نمودم.

تا سن سی سالگی با پدرم روی تعدادی از پروژه ها ی شغلی کار کردیم. ما برنامه های پذیرایی، فیلم و چیزهای جالب داشتیم. به نواختن ارگ و پیانو در ساسر آمریکا به خصوص فلوریدا و اوکلاهوما می پرداختیم. طی این سال ها میلون ها دلار پول به دست آوردیم، اما نتوانستم آرامشی را که از ته قلب خواهان آن بودم به چنگ بیاورم و به رستگاری ابدی برسم. مطمئن هستم که این سؤال را از خود می پرسید، که خدای واقعی کیست؟ چرا ما باید به اصیل بودن گناه اعتقاد داشته باشیم؟ و اینکه چرا باید یکی از فرزندان آدم گناه تمام انسان ها را به گردن بگیرد و به خاطر آن تا ابد مجازات شود؟ مشخصاً اگر این سؤالات را از کسی بپرسید، در پاسخ به شما می گویند؛ شما باید بدون هیچ سؤالی به آن ایمان داشته و یا اینکه این یک راز است و نباید هیچ سؤالی در این باره پرسیده شود.

حالا موضوع تثلیث را به میان می کشم. اگر از کشیش و یا واعظی نظر آنها را بپرسیم که چطور یک نفر می تواند تبدیل به سه نفر شود و یا اینکه چگونه خود پروردگار که هر چیزی را اراده نماید می تواند انجام دهد، این قدرت را ندارد تا گناهان بندگان خویش را ببخشد، ولی به جای آن به زمین نزول می کند و به شکل یک انسان ظاهر می شود، سپس گناه تمام انسانها را از آنها می ستاند. او هنوز هم در ذهن بندگانش خدا است و همانطور که می دانیم خالق تمام جهان می باشد.

ادامه دارد...

ترجمه: مسعود

مهتدین