|
تاریخ چاپ : |
2025 Jul 01 |
www.mohtadeen.com |
لینک مشاهده : |
عـنوان : |
اسلام با رفتار مسلمانان گسترش یافت |
روايت كرده اند كه مردي صالح و زاهد عاملان و كارگزاران خود را سفارش مي كرد كه عيب كالايش را هنگام فروش به مردم بگويند و آنها را فريب ندهند. بعد از اين تذكر هر خريداري كه به قصد خريد كالا وارد مغازه او مي شد عيب كالا و اجناس را به اطلاع او مي رساندند. روزي شخصي يهودي به قصد خريد پيراهن وارد مغازه شد. از قضا پيراهني را انتخاب كرد كه ايراد داشت. آن مرد در مغازه نبود و شاگردش به اين نيت كه خريدار يهودي است، ضرورتي نديد كه ايراد پيراهن را به او گوشزد كند. آن مرد پيراهن را خريد و از مغازه بيرون رفت. بعد از مدتي صاحب مغازه برگشت و متوجه شد كه شاگردش سه هزار درهم از آن شخص يهودي دريافت كرده است و عيبي كه در پيراهن بود به مشتري ابلاغ نكرده است. صاحب مغازه وقتي از اين جريان مطلع شد بسيار ناراحت شد و از شاگردش سراغ آن مرد را گرفت و به دنبال او روان شد. آن مرد يهودي با قافله اي رهسپار منطقه اي شده بود. اما آن مرد آرام نگرفت، پول دريافتي را برداشت و به دنبال آن قافله روان شد. بالاخره آن مرد را بعد از سه روز پيدا كرد و به او گفت: اي فلاني تو پيراهني را با اين نام و نشان از مغازه من خريده اي كه در آن ايرادي وجود دارد و تو متوجه نشده اي و شاگرد من هم كوتاهي كرده و آن را به تو نگفته است. پولت را بگير و پيراهن را به من باز گردان! مرد يهودي گفت: چه چيزي تو را به اينجا كشانده است؟ مرد صالح گفت: اسلام و سخن پيامبر – صلي الله عليه و سلم – كه مي فرمايد: «من غَشّنا فليس منا» يعني هر كس كه تقلب كند از ما نيست. مرد يهودي گفت: پولي كه من بابت آن پيراهن پرداخت كرده ام پول جعلي و تقلبي است پس شما هم به جاي آن پول واقعي بگير و بيشتر از آنچه تو انتظار داري انجام مي دهم كه: «اشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله» در نتيجه اين اخلاق نيكو مرد يهودي مسلمان شد. ————————–
مهتدین |