تاریخ چاپ :

2025 Jul 01

www.mohtadeen.com    

لینک مشاهده :  

عـنوان    :       

سریه اسلام، کاتولیک سابق

 


داستان من از جایی آغاز می شود که خداوند متعال در سال 1979 چشملن من را در خانواده ای بسیار مذهبی و آگاه معنوی به جهان گشود. ما قبل از روی آوردن به دین اسلام تابع کلیسای کاتولیک رومی ارتدکس بودیم. خانواده ی من در مسائل دینی فعال بوده و در امور کلیسا شرکت می جستند.

حتی مادر بزرگ من کلیسایی را در شهر کرالای هندوستان بنا نهاده است. اما خانواده ی من به ایده آل های خود وفادار بود؛ خالق خویش را دوست داشتند، گرچه به شیوه ای اشتباه، و همواره کوشیده اند انسان های خوبی باشند. در آن روزها وکیلی به نام آقای ابراهیم خان به عنوان وکیل جایگزین برای مدت برای والدینم کار می کرد، در حینی که وکیل اصلی ما در تعطیلات بسر می برد و والدینم نیازمند مشاوره ی حقوقی درباره ی بعضی مسائل کاری را داشتند.

وی که مسلمان آگاهی بود، دین اسلام را به مادرم معرفی نموده و وی در عرض چند هفته آن را پذیرفت. خانواده از هم جدا شد، چرا که مادرم فکر می کرد ازدواج وی باطل و فسخ گردیده است. آن زمان از دین اسلام متنفر گشته و می پنداشتم امکان دارد هر دینی به جز اسلام اختیار نمایم. اما احترامی فوق العاده و بسیار برای مادرم قائل بودم. می خواستم بدانم چه چیزی باعث شده زنی مانند وی که تحصیلکرده و تربیت یافته است، به دینی قدیمی مانند اسلام جذب شود؟ انجیل را ورق به ورق مطالعه نموده و با آنکه سن کمی داشتم خداوند آمادگی درک آنچه می خواندم را عطا کرده بود. اشتباهات و ناهماهگونی های فراوانی را در انجیل پیدا کردم. ذکر آشکار و واضح نام حضرت محمد صلی الله علیه و سلم را نیز در آن ها یافتم. خوب، همچنان به بررسی دین مسیحیت ادامه داده و به آرامی از مسیر مزبور منحرف شده و به مقایسه ی میان ادیان می پرداختم، اما همیشه از مطالعه ی دین اسلام امتناع می کردم.

در نهایت سری هم به کتاب های اسلامی زده و متوجه شدم پاسخ تمام سؤالاتم را در خود دارد! نتیجه اینکه در فرودگاه بمبئی اسلام آوردم! الله اکبر. برادر و خواهرم کم سن و سال بودند و به نحوی از من تقلید کرده و مسلمان شدند. می دانستیم که در شهر کرالا هرگز نمی توانیم دینمان را عمل کنیم. بمبئی تنها گزینه ی باقی مانده بود و همان جا ماندیم و ماشاءالله، رحم و لطف خداوند بر ما باریدن گرفت. مسلمان ها ما را با آغوش باز پذیرفتند. عربی را آموخته و تحصیلاتمان را ادامه دادیم و اکنون خانه ی رؤیایی خویش را داریم. اخیراً در تعطیلات کوتاهی که داشتیم برای دیدن پدر بزرگ و مادربزرگ به کرالا رفتیم. به خاطر نیروی ایمانی که در خود حس می کردیم، احساس نیرومندی می کردیم، و از وی به خاطر بازگردادن ما به راه راست شاکر بودیم.

امیدواریم یک روزی مسجد و یک مرکز اسلامی را در آن شهر بنا نماییم، انشاءالله. در این جا کسی را نیز یافته ایم که ما را در فراگیری دین اسلام عمل هرچه بهتر بدان کمک می کند.

رحمت و درود خداوند بر او و همه ی مسلمانان از ابراهیم خان گرفته تا بسیاری دیگر باد که در آموختن دین اسلام و به نتیجه رسیدن کوشش های ما یاری رساندند. دینی که تنها راه و شیوه ی زندگانی است، دین مبین اسلام!

والسلام.

منبع:

 http://www.islamonline.net/english/journey/2005/05/jour02.shtml

 


ترجمه: مسعود

سایت مهتدین

Mohtadeen.Com